در نشست تاثیر سازهای کوبهای بر موسیقی ایران عنوان شد
کنسرتهای ما جای دیسکو را گرفتهاند/«هنگ درام» در لابیها بیزینسی شد
یک نوازنده سازهای کوبهای، از معروف شدن بیپایه و اساس برخی از سازها و مهجور ماندن تعدادی دیگر انتقاد کرد.
اعتمادآنلاین| وحید اسداللهی، نوازنده سازهای کوبهای در نوزدهمین برنامه «آهنگ» خانه هنرمندان ایران با موضوع «تاثیر سازهای کوبهای بر موسیقی ایران» از معروف شدن بیپایه و اساس برخی از سازها و مهجور ماندن تعدادی دیگر انتقاد و بیان کرد: برخی سازهای کوبهای مثل «هنگ درام» و «کاخن» به دنبال لابیهای جهانی «بیزینسی» شدهاند. مخاطبی که موسیقی مادری خود را نشناسد و عاشقش نشود، موسیقی سایر زبانها را درک نخواهد کرد.
چرا تنبک مهجور ماند؟
به گزارش ایسنا ، نوزدهمین لایو «آهنگ» خانه هنرمندان ایران با موضوع «نقش سازهای کوبهای بر موسیقی ایران» با حضور وحید اسداللهی و حمید قنبری از نوازندگان سازهای کوبهای و با اجرا و کارشناسی سما بابایی در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
حمید قنبری درباره کتاب «تنبک نوازی به روایت امیر ناصر افتتاح» بیان کرد: اولین کسی که برای ساز تنبک نت نوشته است استاد ابوالحسن صبا بوده است و نتهای او قبل از کتاب «آموزش تنبک» استاد حسین تهرانی منتشر شده است و از سیستم یک خطی که امروز نیز متداول است، در آن استفاده شده است.
در ادامه سما بابایی درباره علت مهجور ماندن ساز تنبک در میان اهالی موسیقی و مردم پرسید و قنبری در پاسخ گفت: بهطور کلی هنر موسیقی از ابتدا تاکنون با مشکلاتی مواجه بوده است. این مشکلات در هر دورهای، شرایط متفاوتی را به موسیقی تحمیل کرده است. اما امروزه ساز به مدد اینستاگرام و فضای مجازی بیشتر دیده میشود. در گذشته نوازنده ساز کوبهای وظیفه حفظ ریتم را داشته است و سایر نوازندگان باید ملودیپردازی میکردند. اما آنهایی که بحث موسیقی را بهطور جدی دنبال میکنند، میدانند که این یک نقص در جریان آموزش است که پکیج موسیقی بهطور کامل تدریس نمیشود. موسیقی تنها ریتم یا تنها ملودی نیست؛ بنابراین نوازنده اگر صرفا ریتم را بیاموزد کافی نخواهد بود و برعکس.
وی افزود: ما نیاز به درک مفهوم موسیقی بهطور کامل داریم و تمرکز صرف بر یکی از دو جنبه ریتم و ملودی کافی نیست. در کلاسهای آموزش موسیقی آزاد ما، مدرسان معمولا کتابهای آموزشی دارای فیگورهای ریتمیک تدریس میکنند. اگر این ضعف از سوی مدرس وجود داشته باشد، خروجیاش همان نوازندگانی میشود که درک کاملی از موسیقی ندارند. من چند سال پیش بر این مسئله تمرکز کردم. خواندن و نواختن همزمان که در سنت موسیقی ایرانی از قدیم وجود داشته و به مرور کمرنگ شده است، یک راه چاره است و کتاب «ضرب آوا» را بر این مبنا شامل 12 تصنیف قدیمی مربوط به دوران قاجار است، تالیف کردم. هنرجوی ساز کوبهای علاوه بر آموزش ریتم با خواندن نیز آشنا میشود. نتهای این کتاب با معانی شعر و اشعار به زبان امروزی نوشته شده است.
همایون شجریان از نمونههای اعلای آواز با نوازندگی است
بابایی در ادامه پرسید آیا خنیاگری برای نوازنده ساز کوبهای یک ضرورت محسوب میشود، و قنبری در این باره گفت: خنیاگری به این دلیل میتواند برای نوازنده ساز کوبهای مهم باشد که او را به فرکانسها و نحوه تشخیصشان آشنا میکند. به صورت کلی این مهارت در فرهنگ ما نیز وجود دارد. حتی مادرانی که برای فرزندان خود لالایی میخوانند، این ملودی را به نوعی رعایت میکنند؛ بنابراین خنیاگری همزمان با نواختن، تجربه مفید و لذت بخشی برای هنرمند خواهد بود.
قنبری درباره نمونههای خوب همراهی آواز با نوازندگی بیان کرد: شاید یکی از نمونههای اعلای این کار را همایون شجریان انجام میدهد و همزمان با خواندن، تنبک هم مینوازد و در سالهای اخیر تمرکز بیشتری بر آواز داشته است. مهمترین بخش برای موسیقی و مراحل اولیهاش مهارت در ریتم است. زیرا ستونی است که سایر اتفاقات بر آن بنا میشود. موزیسینی که ریتم را درک نکند، در واقع این هنر را بلد نیست.
بابایی در ادامه به تقسیم تاریخ تنبکنوازی به قبل و بعد از نوازندگی حسین تهرانی اشاره کرد و درباره دستاوردهای او برای سازهای کوبهای از قنبری پرسید.
قنبری نیز بیان کرد: تفاوتی که این هنرمند برجسته در تکنیک نواختن ایجاد کرده است، علت نامگذاریاش به پدر تنبک ایران است. نمونه نواختن نوازندگانی قبل از او عملا با سه حرکت عمده همراه بوده است اما بعد از او تکنیکها آنقدر زیادتر و متنوعتر میشود و نواختن امروزی تنبک اگرچه شاید ناشی از تراوشات هنرمندان هم باشد اما ریشه در تکنیکهای ابداعی استاد تهرانی دارد.
قنبری در بخش دیگری از صحبتهایش درباره پروژه «همساز» که با هدف تبیین مفهوم «رفاقت به جای رقابت» توسط او اجرا شده است، نیز توضیح داد: تاکنون 10 قطعه این کار انتشار یافته است. در شرایط کرونا نحوه مواجهه با این بحران اهمیت داشت. کرونا سرعت ارائه آثار هنری را در برخی از هنرها دو چندان کرد.
در واقع تنها راه ارتباطی در شرایط تعطیلی کنسرتها و... فضای مجازی بود و من این فرصت را بهانهای برای همسازی دیدم. اگر این همنشینی بعد از کرونا نیز تبدیل به گپوگفت حضوری شود که قطعا تاثیرگذارتر نیز خواهد بود. این پروژه با توجه به امکان فضای مجازی با دوستان هنرمند ساکن سایر کشورها نیز در میان گذاشته شد و آنها نیز همراهش شدند و این داستان سیال است و ادامه خواهد داشت. محوریت پروژه هم بر ریتم قرار دارد.
متاسفانه کنسرتهای ما جای دیسکو را گرفتهاند!
در ادامه وحید اسداللهی روی خط آمد و گفت: همدلی و همسازی، موسیقی نواحی و فولکلوریک را نزدیک به موسیقی ایرانی میکند. ایران مکتب موسیقی فولکلور نبوده است و این موسیقی آموخته نشده بلکه نسل به نسل منتقل شده است.
در ادامه بابایی درباره نگاه بینالمللی نسبت به سازهای محلی از جمله نقاره پرسید و اسداللهی در پاسخ بیان کرد: ریتم در همه جای دنیا بیشتر محبوبیت دارد. ریتم مرزی ندارد و در هر فستیوالی مورد توجه قرار میگیرد. این جذابیت صرفا به تنبک و دف و نقاره مربوط نیست بلکه به ریتم برمیگردد.
وی در ادامه درباره تاثیر پروژه همساز بر ایجاد همدلی میان هنرمندان موسیقی عنوان کرد: از آنجا که معمولا شرایط صحنهای نبوده است که جوانان خود را بر آن نشان بدهند، گاهی هنرمندان با یکدیگر همراه نیستند. اجراهای صحنهای معمولا در اختیار عدهای محدود قرار دارد و آنها به تدریج برند میشوند و دیگران مورد بیمهری قرار میگیرند. متاسفانه کنسرتهای ما جای دیسکو را گرفتهاند و هیچ چیز گویی در موسیقی سر جایش نیست. پروژه همساز میتواند در این فضا امیدبخش باشد و وقتی یک هنرمند مقابل یک استاد برجسته مینشیند برایش جذابیت خواهد داشت. وقتی تعصبات در موسیقی کمرنگ میشود و هر ساز کار خود را پیش میبرد، آن وقت میتوان به موسیقی بیشتر اتکا کرد.
برخی از سازها «بیزینسی» شدهاند
این هنرمند خاطر نشان کرد: متاسفانه شرایط ساز «دایره» نسبت به بقیه سازهای کوبهای نامطلوب است. اینجا لازم است کمی درد و دل کنم. نمیدانم چرا یک ساز مثل «هنگ درام» یا «کاخن» ناگهان آنقدر محبوب میشود که جای سازی مثل «نقاره» را میگیرد. چه جریانی بر برند شدن این سازها قرار دارد؟ به این دلیل که لابیهایی بر این مبنا قرار دارد. برخی از سازها گویی «بیزینسی» شدهاند. حال یک پروژه نظیر همساز به ویژه اگر حمایت رسانهای شود، تاثیرگذار خواهد بود. جامعهای که موسیقی مادری خود را نشناسد و خوب و بد آن را نداند، نمیتواند موسیقی زبانهای دیگر را درک کند. آنها که به کنسرت تتلو رفتند جوانانی بودند که متاسفانه موسیقی زبان مادریشان را درک نکردهاند. ما میتوانیم عاشق موسیقی
مادری مان باشیم.
وی در پایان از انتشار یک آلبوم موسیقی و دو کلیپ فولکلور در آیندهای نزدیک خبر داد.
دیدگاه تان را بنویسید