کد خبر: 535677
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۳ ۰۹:۴۸:۳۶
| |

نگاهی به فیلم «شهرک» به کارگردانی علی حضرتی؛

گم شده در رویا...

شهرک دومین فیلم علی حضرتی پس از سازهای ناکوک (1398) است؛ کارگردان «جوان باسابقه» که تهیه‌کنندگی آثاری از سینماگران صاحب‌نام همچون فرزاد موتمن و زنده‌یادان ایرج کریمی و اصغر عبدالهی را در کارنامه خود دارد.

گم شده در رویا...
کد خبر: 535677
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۳ ۰۹:۴۸:۳۶

محمد محمدیان در ماهنامه فیلم امروز نوشت: یک اثر غافلگیر کننده برای علاقمندان بازیگری در سینما که در مواجهه با نیمه نخست آن و ترس حاکم بر فضایش احتمالا عطای این علاقه را به لقایش می‌بخشند اما در ادامه و رفته رفته بر قرار خود با شیفتگی به سینما همچنان باقی می‌مانند در این شهرک مخوف جذاب!

شهرک دومین فیلم علی حضرتی پس از سازهای ناکوک (1398) است؛ کارگردان «جوان باسابقه» که تهیه‌کنندگی آثاری از سینماگران صاحب‌نام همچون فرزاد موتمن و زنده‌یادان ایرج کریمی و اصغر عبدالهی را در کارنامه خود دارد.

حضرتی در شهرک علاوه بر رویکرد دوباره به مضامین مورد علاقه‌اش مانند ترس و تنهایی و عشق و هویت و جست‌وجوهای روان‌کاوانه که در سازهای ناکوک و یک قناری یک کلاغ (اصغر عبداللهی 1395) نیز جاری بودند و البته این بار با پختگی بیشتری به سراغشان رفته، با قصه متفاوتی به دوست‌داران بازیگری پرداخته و همراه فرم جذابی به سوی یک «فیلم در فیلم» دیدنی رفته است.

فیلم داستان جوانی به نام نوید (ساعد سهیلی ) است که در تست بازیگری انتخاب شده و باید برای نزدیک شدن به نقش، ابتدا سه ماه را در شهرکی با هویت شخصیت داستان فیلم، زندگی کند و همین سرآغاز برخی اتفاق‌های غیرمنتظره است. قصه این فیلم در فیلم در واقع از ورود گروه به شهرک آغاز می‌شود و تمرین بخشی از داستان است و با حضور گاه و بی‌گاه کارگردان فیلم در فیلم (با بازی خیلی خوب کاظم سیاحی) در کنار شخصیت‌های فیلم در شهرک، فرم دیدنی از خلق یک اثر سینمایی را رقم زده‌اند تا نمایشی از آمیختگی جدایی‌ناپذیر واقعیت و مجاز را خلق کنند. در واقع هر آنچه در شهرک برای نوید (با هویت متفاوت فرهاد) در حال رخ دادن است، قصه فیلمی است که باید فیلمبرداری شود و البته فقط نوید/ فرهاد نیست که دچار دوگانگی است؛ بقیه هم در حال بازی در دو نقش هستند.

در این یادداشت بیش از این نمی توان وارد جزئیات فیلم شد و باید خودتان لحظات عجیبش را مزه مزه کنید. فیلم قصه جذاب و لحظه‌های غیرمنتظره‌ای دارد با یک پایان عجیب. تسلط علی حضرتی بر اجزای کارش نیز نسبت به فیلم اولش یک پرش رو به جلو در کارنامه‌اش به حساب می‌آید؛ از انتخاب فرمی پیچیده‌تر که چینش میزانسنی دشوار را هم طلب می‌کرده تا بازی‌های بازیگران فیلم که همه حکایت از ورود کارگردان کاربلدی به سینمای ایران دارد.

در پایان فیلم، برایم خاطره فیلم عزیز شرم (کیومرث پوراحمد) و سکانس پایانی‌اش و اعتراض مجید به کارگردان زنده شد. هنوز نمی‌دانم آن سکانس مستند و واقعی بوده یا نه، بخشی از خود فیلم است . الان هم می‌شود تردید کرد که در شهرک، کدام واقعیت بوده و کدام رویا.... باید خودتان ببینید و قضاوت کنید. دیالوگ‌های مجید پس از سه دهه همچنان در گوشم مانده: «من نمی‌خوام بازیگر بشم، می‌خوام برم پیش دوستام، برم مدرسه درس بخونم، نمی‌خوام مشهور بشم...» و زیبایی سینما به همین جدایی‌ناپذیر بودن واقعیت و رویاست....

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها