بهزاد غریبپور، نامی جداییناپذیر از تصویرگری ایرانی
بسیاری از تصویرگران و گرافیستهای امروز از شاگردان مستقیم او هستند
بهروز غریبپور، برادر بزرگ بهزاد غریبپور که ۸ سال از او بزرگتر است، میگوید: بیاغراق هم بهروز و هم برادر دیگرم کیانوش - که 19 سال از من کوچکتر است- از بهترین گرافیستها، تصویرگران و فعالان کتاب کودک ایران هستند. من پیشاهنگ این قافله بودم.
مریم آموسا- دو هفته پیش وقتی بهزاد غریبپور در 65 سالگی از دنیا رفت، جامعه هنرهای تجسمی و خاصه آنها که او را از نزدیک میشناختند، از این مرگ نابهنگام غصهدار و حتی شگفتزده شدند؛ اما این گرافیست و تصویرگر کُرد بیرون از حوزه هنرهای تجسمی کمتر شناخته شده بود؛ فیالمثل آنطور که برادرش بهروز در حوزه تئاتر و فیلمسازی و... بخش هنر و ادبیات روزنامه «اعتماد» در اولین شماره خود پس از درگذشت غریبپور یادداشتی منتشر کرد و در آن، ضمن اشاراتی به واکنشهای اطرافیان به این درگذشت، شرحی از زندگی و آثار و فعالیتهای او به دست داد؛ اینکه او متولد سنندج بوده و در سال63 با تاسیس استودیو «تینو گرافیک» فعالیت خود را در حیطه تصویرگری و طراحی گرافیک و تبلیغات آغاز کرد و در کارنامهاش تدریس در دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه هنر و... دیده میشود.
به گزارش روزنامه اعتماد، مدیریت هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انتشارات افق، محراب قلم، قدیانی، سروش و عضویت در هیات داوران بسیاری از جشنوارههای تجسمی از دیگر فعالیتهای غریبپور بوده است. از فعالیتهای بینالمللی او نیز میتوان به شرکت در گردهمایی طراحی کتاب آسیاپاسیفیک یونسکو سال ۱۹۸۴ در ژاپن اشاره کرد. همچنین در سال ۱۹۹۹ عضو هیات داوران جشنواره نوما در همان مرکز فرهنگی یونسکو بود. غریبپور در سال ۲۰۰۱ به دعوت یونسکو در براتیسلاوا کارگاه برگزار کرد و در سال ۲۰۰۳ عضو هیات داوران جشنواره براتیسلاوا بود. غریبپور دو بار جایزه تشویقی نوما را برای تصویرگری کتاب «راز پرنده» در ۱۹۸۸ و طراحی کتاب «پلنگ سیاه» در ۱۹۹۴ دریافت کرد. در سال ۱۳۹۶ نیز نشان «آبان» از سوی انجمن تصویرگران ایران به او اهدا شد. «راز آبگیر»، «سبزپوش مهربان»، «چهل قصه»، «ترانههای کودکان»، «بزبزقندی»، «پرنده طلایی» و «همه حق» دارند از کتابهایی هستند که غریبپور تصویرگری کرد. او همچنین تصویرگر دهها طرح جلد و پوستر بود. غریبپور بیست و دوم آذرماه پس از یک دوره بیماری طولانی در کانادا درگذشت و پیکرش در همانکشور به خاک سپرده شد. قرار است به همت کیانوش غریبپور، نمایشگاهی از آثار او در تهران برپا شود. به بهانه درگذشت او با برادر بزرگتر، دوستان، همکاران و شاگردانش گفتوگو کردهایم.
تصویرگریهایش از نظر ظریفکاری به مینیاتور پهلو میزند
بهروز غریبپور، برادر بزرگ بهزاد غریبپور که ۸ سال از او بزرگتر است، میگوید: بیاغراق هم بهروز و هم برادر دیگرم کیانوش - که 19 سال از من کوچکتر است- از بهترین گرافیستها، تصویرگران و فعالان کتاب کودک ایران هستند. من پیشاهنگ این قافله بودم. خوشبختانه ژنی که در بهزاد و کیانوش هست در تمام نوههای خانواده غریبپور تکثیر شده و ۷ نوه این خانواده گرافیست هستند و همه به نوعی در ابتدا از شاگردان بهزاد و بعد کیانوش هستند و تنها کارگردان این خانواده من هستم.
او به علاقهمندی بهزاد غریبپور از جوانی به نقاشی و کار هنری اشاره میکند: بعد از آنکه رشتههای مختلف هنری را در دانشگاههای متفاوتی تجربه کرد، رشته گرافیک را انتخاب کرد و خوشبختانه اولین آثارش در ارتباط با نمایشنامهها و کتابهای من بود. «کچل کفترباز»، «کوراوغلو چنلیبل» و «سفر سبز» ازجمله آثاری بود که تصویرگری آنها را بهزاد انجام داد؛ این کارها سرآغازی شد تا او وارد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شود. بهزاد به مرور بخشی از وقت و تمرکزش را روی طراحی پوستر گذاشت و به عنوان گرافیست بعدها در برخی از پروژههای تئاتری با من همکاری داشت؛ مثل طراحی پوستر «رستم و سهراب»، اپرای عروسکی «رستم و سهراب»، نمایش «۲۳۴۲ روز بد»، «ایکارو». او همچنین در طراحی عروسکهای چند پروژه نمایش عروسکی من هم سهم داشت.
به گفته بهروز غریبپور روحیه نوجویی و خودآموزی از مهمترین ویژگیهایی متمایزکننده برادرش بهزاد بود: همواره درصدد بود تا دانش حرفهاش را افزایش دهد و همواره اگر به مرور فکر میکرد باید اثری را تغییر دهد، دوباره روی آن کار میکرد. این را میتوانید در چاپهای بعدی کتاب «کچل کفترباز» ببینید.
او برادر کوچکش را انسانی «بسیار صبور، آرام، متین و منضبط» توصیف میکند و میگوید: قلیانی در بهزاد بود که او را برای صعود به جایگاه رفیعتر ترغیب میکرد. به تدریج خودش را کشف کرد و دریافت که چگونه میتواند صاحب سبک شود. او برخلاف بسیاری از تصویرگران که آثارشان به سمت مینیمالیسم سوق پیدا کرده، تمرکزش را روی ظریفکاری و پرداختن به جزییات گذاشت. از این رو او برای خلق تکتک آثارش زمان زیادی را صرف کرد و به نوعی جان خود را در قلم گذاشت.
بهروز غریبپور معتقد است که برادرش بهزاد انسانی همهجانبه، متعهد و خلاق و در تمامی سالیان فعالیت در حال رشد بود و در عرصههای بینالمللی هم درخشید: نهتنها به عنوان یک برادر، بلکه به عنوان یک هنرمند فقدانش را احساس میکنم. بهزاد روزانه 10، 12 ساعت سر از کاغذ برنمیداشت و با وسواس و تیزبینی به تصویرگری میپرداخت تا فقط بتواند گوشهای از تصویر را کامل کند. کارهای او بسیار حیرتانگیز است.
او درباره همکاری بهزاد غریبپور با کانون پرورش فکری کودکان میگوید: بهزاد برای ورود به کانون با مقاومتهایی روبرو شد. با تنگنظری و ارزیابیهای فوقالعاده سطحی، مدتی از پذیرش او به عنوان یک نیروی دایمی امتناع کردند. زمانی که تصویرگری نمایشنامه «کچل کفترباز» را انجام میداد، او را متهم کردند که گرایش چپ دارد. بارها اعلام کردم اگر محتوای این اثر چنین اجازهای به یک تصویرگر داده تا چنین نقاشی و تصاویری رسم کند، من مقصرم، نه بهزاد اما به مرور به توانمندی و سلامت نفس بهزاد آگاه شدند و او تا پایان دوران خدمت و بازنشستگی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در بخشهای مختلف، عمدتا در بخش تصویرگری کتاب کودک کار میکرد. به قول یکی از دوستانش بهزاد زرین کلک پس از انقلاب بود.
بهروز غریبپور به سالها تدریس برادرش در دانشگاههای مختلف اشاره میکند و امروزه بسیاری از تصویرگران و گرافیستها از شاگردان مستقیم او به شمار میروند. دخترم از دانشجویان او بود.
او اشارهای به همکاریهای مشترکی که با بهزاد داشت کرد و گفت: با اینکه من، بهزاد و کیانوش در برخی از پروژههای فرهنگی باهم همکاری کردهایم اما همواره روش کار ما به این شکل بوده که هنگام کار همیشه حرفهای کار کردیم و هیچوقت روابط خانوادگی را وارد کارهای مشترکمان نکردهایم.
جان سپردن در عزلت و انزوا
به گفته بهروز غریبپور، برادرش بهزاد جانش را فدای تکتک فریمهایی کرد که خلق کرد: تصویرگریهای او از نظر ظریفکاریها به مینیاتورهای ایرانی تنه میزند. چنان زیبا و مینیاتوری کار کرده که از تصور خارج است. دریغ که این اواخر حتی نمیتوانست اسم خودش را بنویسد و بدبختانه خود، آگاه بود که نیرو و توانش سلب میشود. کم شدن توانش از نوشتن و نقاشیکردن شروع شد و به از دستدادن قدرت تکلم رسید و بعد قدرت حرکتش را از دست داد و... آگاه بود که هر روز نیرویش کاسته میشود و این موضوع رنجش را بیشتر میکرد.
غریبپور درباره سبک آثاری که بهزاد در دوره پایانی زندگیاش خلق کرد، میگوید: تغییرات در آثار او به مرور اتفاق افتاد. زمانی که بیماریاش هنوز کاملا خودش را نشان نداده بود به مرور از سبک فرساینده تصویرگریهایش فاصله گرفت و آثارش حالوهوای نقاشیهای شگال را به خود گرفت. حتی برخی از تصویرگریهایش اشتراکاتی با آثار نقاشان فرمالیست روسی داشت. من در ابتدا تصور میکردم که او قصد تغییر سبک دارد اما به مرور متوجه شدم که این تغییرات به واسطه از دست دادن قدرت دستهایش است.
او میگوید بهزاد غریبپور در عزلت و انزوا جان سپرد و توضیح میدهد: در روزگار رنج و بیماری، سراغی از او گرفته نشد تا باری از روی دوش او و همسر صبور و گرانمایهاش زهره قلیچخانی بردارند و او در عزلت، انزوا و غربت جانش را فدا کرد. به نظرم او در سالهای پایانی زندگیاش به واسطه خودآگاهی که نسبت به وضیعت سلامتیاش داشت در دنیای مهیبی زندگی میکرد و این رنجش را بیشتر میکرد.
غریبپور همچنین از برگزاری نمایشگاهی از آثار او در ایران میگوید: چون پیکر بهزاد به ایران برنمیگردد و در کانادا به خاک سپرده شده، با خانواده برنامهریزی کردیم برای زنده نگهداشتن نام و یادش، نمایشگاهی از آثارش را به همت کیانوش غریبپور برگزار کنیم. چون اصل بیشتر کارهایی که او انجام داده مربوط به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نشرهای مختلف است، باید در تعامل با این مجموعهها، این آثار را برای برپایی نمایشگاه امانت بگیریم.
درگذشتش، ضایعه تصویرگری و گرافیک است
ابوالفضل همتی آهویی، گرافیست و تصویرگر که سالها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکار بهزاد غریبپور بوده، میگوید پیش از شروع همکاری، او را از طریق دوستی با برادر بزرگترش بهروز میشناخته: من با بهروز همسن و همدانشگاهی بودم. اولینبار بهروز بود که پوسترها و تصویرگریهای بهزاد را به من نشان داد اما از سال ۱۳۸۲ تا زمانی که بازنشسته شدیم، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باهم همکار بودیم و در این دوران طولانی، دوستی هم میانمان شکل گرفت.
همتی آهویی، بهزاد غریبپور را انسانی «بسیار جدی، پاک و وارسته» توصیف کرد: یکی از گرافیستهای خوب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و برای خلق هر یک از پوسترهایش با سعه صدری که داشت ساعتها زمان میگذاشت. فعالیت او تنها معطوف به طراحی پوستر، طرح روی جلد و تصویرگری کتاب نیست بلکه او طرحهای بسیار خوبی برای کاور آلبومهای موسیقی خلق کرده است.
به گفته آهویی، بهزاد غریبپور از جمله هنرمندانی بود که به سبک هنری خودش رسیده بود. درگذشت او ضایعه جبرانناپذیری برای هنر تصویرگری و گرافیک ایران به شمار میرود. نام و یادش گرامی.
هرگز اصولش را زیر پا نمیگذاشت
محمدعلی بنیاسدی، نقاش و تصویرگر کتاب کودک درباره زمینه آشناییاش با بهزاد غریبپور میگوید: من با کارهای بهزاد به واسطه تئاترهای برادر بزرگترش بهروز آشنا شدم. او برای تعدادی از نمایشهای بهروز غریبپور پوستر طراحی کرده بود. از زمانی که کارهای او را چه پوستر و چه تصویرسازیهایش دیدم، از تماشای آنها کیف میکردم. با گذشت سالها، همچنان کارهای بهزاد غریبپور را دوست دارم.
او با اشاره به همکاریاش با بهزاد غریبپور در انجمن تصویرگران عنوان میکند: بهزاد غریبپور سهمی انکارناشدنی در شکلگیری انجمن داشت و در مقطعی که هر دو عضو هیاتمدیره انجمن بودیم، حداقل هفتهای یک بار او را در انجمن میدیدم؛ او آدمی بسیار جدی، صبور و منضبط بود و کارهایش همواره خط و ربط خاص و مشخصی داشت و همین ویژگیها بود که آثار او را متمایز میکرد.
این تصویرگر به دورهای که با بهزاد غریبپور در هیاتمدیره انجمن بوده اشاره میکند و میگوید: بهزاد آدم منظمی بود و میخواست همه کارها درست پیش برود. میگفت همیشه همهچیز آنگونه که میخواهیم پیش نمیرود. وقتی کارشکنیها را از سوی برخی دوستان همکار و نهادها میدید، بسیار ناراحت میشد. او هرگز حاضر نمیشد اصولی را که به آن پایبند بود، زیر پا بگذارد.
بنیاسدی که در داوریهای متعدد با غریبپور همکار بوده، میگوید: در داوریها همواره به نکاتی توجه میکرد که شاید از نگاه بسیاری دور میماند. او به تک تک آثاری که در جشنوارهها مورد بررسی قرار میگرفت احترام خاصی میگذاشت. غریبپور منش و روحیه خاصی داشت و برخلاف کسانی بود که همواره میخواهند بگویند ما خودمان به این ایده رسیدهایم. برایم جالب بود. او یک بار به من گفت که در مجموعه تصویرسازی کلاهها از من تاثیر پذیرفته است. کمتر هنرمندی چنین روحیهای دارد. به نظرم مجموعه کلاههای او از آثار بسیار خوب او به شمار میرود.
بازار نشر ایران قدر او را ندانست
او میگوید جدیت و صبوری بهزاد غریبپور را در کمتر کسی سراغ دارد و میافزاید: من هرگز نمیتوانم مانند او ساعتها و روزها برای خلق یک اثر وقت بگذارم. اصلا این شیوه کار کردن با شیوه فکری من همسو نیست. او برای خلق تکتک تصویرسازیهایش ساعتها وقت میگذاشت و باید نقاش باشی تا متوجه بشوی از یک رنگ به رنگ دیگر بخواهی برسی چقدر باید زمان بگذاری.
بنیاسدی سختگیریهای بهزاد غریبپور را سبب کاهش کمیت آثار او میداند: او چون برای خلق کارهایش زمان طولانی میگذاشت و سختگیر بود که این سختگیری موجب شد فرصت نکند آثار بیشتری خلق کند. باید قبول کرد هرگز بازار نشر ایران قدر او را آنگونه که باید، ندانست و با توجه به کاری که در هر فریم تصویرگریهایش میکرد، هرگز دستمزد واقعی را که باید برای کارهایش میگرفت دریافت نکرد.
بنیاسدی به جایگاه او در مقام مدرس دانشگاه هم اشاره میکند: به نوعی در دانشگاه با غریبپور همکار بودم و شناخت من در عرصه آموزش منوط به تجربیات شاگردانش از کلاسهای اوست. او شاگردان خوبی تربیت کرده است و همواره شاگردانش از او به نیکی یاد میکنند. حتی سختگیریهای او در کلاسهایش موجب نشد کسی از او خاطره بدی در ذهن داشته باشد.
این نقاش درباره سبک کار غریبپور میگوید: در تصویرگری سبک کاری خودش را داشت و کارهایش بیشتر به سمت نقاشی سوق پیدا میکرد. اگر کارهای او را مرور کنید به خوبی درخواهید یافت کارهای او در اوج پختگی و تکامل بودند؛ اما جای تاسف دارد که به واسطه بیماری و خانهنشینشدن، ارتباط نسل جوان با او در یک دهه اخیر قطع شد و این فرصت برایشان فراهم نشد تا از تجربیات او بیاموزند. امیدوارم فرصت و امکان دیدار دوباره آثار او در یک مجموعه و یک نمایشگاه فراهم شود.
استادِ بیدریغ، رکن تصویرگری ایران
علی بوذری، تصویرگر و مدیرعامل انجمن تصویرگران که تجربه شاگردی بهزاد غریبپور را داشته، میگوید او را از سال ۱۳۷۶ در دانشگاه هنر میشناسد: او آموزگار بسیار خوب و سختگیری بود و لحظهلحظه کلاسهایش برای من آموزنده بود. همیشه در هر کلاسی هنرجویانی هستند که نظم کلاس را به هم میریزند اما بهزاد غریبپور در کلاسهایش با این افراد به گونهای برخورد میکرد که این دانشجوها هم با کلاس همراه میشدند و راه خودشان را پیدا میکردند. همه ما از او درس اخلاق گرفتیم و یاد گرفتیم که چگونه در شرایط بحرانی یک کلاس را مدیریت کنیم.
بوذری میگوید: بعدها فرصتهای متعددی فراهم شد که با او همسفر و همکار باشم؛ او نه تنها در کلاسهایش بلکه حتی در جمعهای کاری که بودیم آنچه را خود بابت آموختنش ساعتها وقت و هزینه گذاشته بود به راحتی در اختیار ما میگذاشت و هرگز در امر آموزش خسیس نبود.
این تصویرگر میگوید: در دوره دانشجویی برای اینکه با رویدادهای بینالمللی رابطه تنگاتنگی نداشتیم، او در کلاسهایش کاتالوگهای جشنوارهها را به کلاس میآورد تا ما را با فضای تصویرگری بینالمللی آشنا کند.
او بهزاد غریبپور را «بدون اغراق یکی از ارکان تصویرگری ایران» به شمار میآورد و تاکید میکند: او در تصویرگری خط مشی خودش را داشت و نه تنها در ایران بلکه در عرصه بینالمللی نیز چهره شناختهشدهای بود و به عنوان داور و مدرس کارگاه آموزشی در برگزاری بسیاری از رویدادهای تصویرگری جهان سهم داشت.
مدیرعامل انجمن تصویرگران همچنین توضیح میدهد که تصویرگریهای بهزاد غریبپور با دیزاین آمیخته شده بود و با اینکه جزو بدنه تصویرگری ایران به شمار میرود، متاسفانه نسل جوان کمتر آثار او را میشناسند.
تکتک آثارش درسآموزند
کمال طباطبایی، تصویرگر و مدرس میگوید اگر قرار باشد مهمترین خصلت بهزاد غریبپور در زندگی را در دو کلمه خلاصه کند، باید بگوید او بسیار مهربان و بخشنده بود. او میافزاید: با اینکه من هرگز شاگرد مستقیم او نبودم اما از او بسیار آموختم. با شناختی که از او دارم، شخصیت والایی داشت و آموزگاری بسیار حرفهای بود. در هر حوزهای که فعالیت میکرد همواره برای خودش و همکارانش فضای حرفهای به وجود میآورد که در آن اخلاق و حرفهای بودن، حرف اول را میزد.
به گفته این تصویرگر، غریبپورها یعنی بهروز، بهزاد و کیانوش، ویژگیای دارند که همواره برای بهتر شدن جامعه چه جامعه بزرگ انسانی و چه جامعه هنری، میتوانند سازوکار تعریف کنند: آنها در همان راستا نیز کار کردهاند و اتفاقا تجربه ثابت کرده راهکارهایی که پیشنهاد کردهاند، همواره راهگشا بوده است.
طباطبایی، بهزاد غریبپور را هنرمندی پرکار معرفی میکند که تکتک آثاری که در حوزه تصویرگری خلق کرده، قابلتامل هستند: آثاری که از نظر ایده، شیوه اجرا و بیان تکنیکی قابل استناد کردن هستند. همانگونه که او آموزگار خوبی به شمار میرفت، تکتک آثارش نیز قابلیت این را دارند که یک تصویرگر با دقیق شدن به آنها، درس بگیرد.
این تصویرگر معتقد است که بهزاد غریبپور برخلاف خیل عظیمی از هنرمندان بود که کارشان را با تقلید پیش میبرند و به بیان شخصی خود دست پیدا نمیکنند: او هنرمند یکه و صاحبسبکی است که اگر زیر و بم آثارش را جستوجو کنید، به خوبی میتوانید به این موضوع پی ببرید. بهروز غریبپور تمام تصویرسازیهایش را دستی اجرا کرده است و شاید تنها در برخی از موارد برای اجرای برخی از پوسترهایی که طراحی کرده، از برنامههای کامپیوتری بهره گرفته باشد.
طباطبایی میگوید هربار که نام بهزاد غریبپور میآید، تعدادی از تصاویر ماندگاری که خلق کرده جلوی چشمش رژه میروند: این تصویرسازیها آنقدر قوی و اثرگذار هستند که توانستهاند در خاطرهام ماندگار بمانند. یادم هست در دهه ۸۰ رویداد ادبی و هنری بینالمللی به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رقم خورد که در این رویداد بسیاری از چهرههای بنام تصویرگری و خالقان کتابهای کودک و نوجوان ایران و جهان حضور داشتند. به همین مناسبت تعدادی کارت پستال و پوستر از آثار تصویرگران بنام منتشر شده بود و یکی از تصویرگریها اثری از بهزاد غریبپور بود. پسربچهای که روی سرش یک کلاه سیلندر گذاشته بود و در این کلاه گیاه رشد کرده بود و پرنده لانه کرده بود.
این هنرمند میگوید بدون اغراق میتوان بهزاد غریبپور را از جمله تصویرگرانی دانست که در آثارشان توانستهاند شاخ و برگ تصویرگری ایران را به نمایش بگذارند.
طباطبایی از اینکه 15 سال پیش همزمان با هفته تصویرگری توانسته بودند مجموعهای از آثار بهزاد غریبپور را به نمایش بگذارند و از او تجلیل کنند، ابراز خرسندی و رضایت میکند و در پایان با اشاره به نقش این هنرمند در تاسیس انجمن تصویرگران ایران یادآور میشود: حضور او در انجمن، موجب دلگرمی تصویرگران بود و سهم انکارناپذیری در انجمن داشت. افسوس که خیلی زود از میان ما رفت. یادش گرامی باد.
دیدگاه تان را بنویسید