میراث کاغذی فیتز جرالدها
برخلاف کتابهای بزرگ پدربزرگ، آنچه برای خاندان فیتزجرالد باقی مانده، عروسکهای کاغذی زلداست.
روناک حسینی- برای چندین دهه، زلدا سایر فیتزجرالد، شخصیتی در سایه همسرش اسکات فیتزجرالد، نویسنده رمانهای مشهوری چون «گتسبی بزرگ» و «چه لطیف است شب» به حساب میآمد. جنبش زنان در اواخر دهه 1960، دوباره توجهها را به زلدا، به عنوان داستاننویس و رقصنده جلب کرد. با وجود این، تعداد کمی از مردم، درباره نقاشیها و تصویرسازیهای او شنیده بودند. النور لاناهان، نوه زلدا، در کتاب «عروسکهای کاغذی زلدا فیتزجرالد» به جنبههای هنری ناشناخته مادربزرگش پرداخته است. به گفته لاناهان، مادربزرگش بیش از صد منظره شهری از محل زندگیاش، چندین تصویرسازی برای داستانهای کتاب مقدس و تعداد زیادی طرح از گلها و فیگورها به جا گذاشته است.
النور تعریف میکند که هیچ عکسی از پدربزرگ و مادربزرگش در خانه نداشتند، اما حضور آنها، در خانهشان جور دیگری حس میشد؛ نقاشیهای مناظر شهری زلدا، روی دیوارهای طبقه پایین خانه آویزان بود و تصویرسازیهای او از افسانهها، در اتاقهای خواب. زلدا دو ماه بعد از تولد النور از دنیا میرود. او در آخرین نامهاش به مادر النور مینویسد: «آرزو دارم این دختربچه را ببینم: سرشتش پریگونه است یا تاریک، حماسی است یا غنایی؟» النور اگرچه دوست داشت مادربزرگ را ببیند، اما در بزرگسالی همین که این زن از وجودش باخبر بوده، برایش تسلی خاطر است. اما اولین ارتباط شخصی او با مادربزرگ، از طریق یک کشف کودکانه در اتاق زیر شیروانی اتفاق میافتد. النور ده ساله، در کمدی در اتاق زیر شیروانی عروسکهای کاغذی رنگی زلدا را پیدا میکند که در جعبههای مقوایی پاره روی هم تلنبار شده بودند. برای النور این کشف شبیه پیدا کردن گنجینه مخفی کلوچههای کریسمس بود، اگرچه برای بازی کردن با عروسکهای کاغذی مادربزرگ به اندازه کافی بچه نبود. اسکات فیتزجرالد در سال 1940 درگذشت و تقریبا توسط عموم مردم فراموش شد. در دوران رکود بزرگ اقتصادی امریکا، کتابهای او چاپ نمیشدند. چند سال بعد اما این نویسنده دوباره احیا شد.
نسخههای مخصوص ارتش رمان گتسبی بزرگ بین سربازان ایالات متحده در جنگ جهانی دوم توزیع شد. در دهه 1950 رمانها و داستانهای او در برنامههای درسی دانشگاهی گنجانده شد. در سال 1959، وقتی مجله لایف به خانه آنها میرود تا داستان اسکات فیتزجرالد را از میان اسباب و وسایلش روایت کند، زلدا و عروسکهای کاغذیش، در سایه نام نویسنده بزرگ، در اتاق زیر شیروانی میمانند. عروسکهای کاغذی زلدا، متعلق به دورهای است که در آن شکل حرکت قلممو امضای نقاش محسوب میشد. همه عروسکهایش با مداد روی تخته تصویر و با گواش نقاشی شدهاند. زلدا لباسهای آنها را روی یک کاغذ سبکتر نقاشی کرده است. بیشترشان از پسزمینه جدا شدهاند، اما برخی مانند دربار شاه آرتور، هانسل و گرتل و چندین عروسک دیگر، دستنخورده باقی ماندهاند. عروسکها بهطور کلی حدود سی سانتیمتر قد دارند. اگر لباس آنها شامل کلاه، روسری، تاج یا کلاه ایمنی باشد، ممکن است به سی و پنج سانتیمتر برسد.
تقریبا هر عروسکی حداقل یک لباس اضافه دارد. مردان معمولا با لباس رزم و همچنین لباس تشریفاتی و مظاهر شکوه و جلال دوران گذشته و زنها عضلانی هستند. آنها با سرهای افراشته، در ژستهای بالهای خود ثابت مانده، شخصیتهایی از سرزمین خیالی هستند و منتظرند پرده بالا برود و نمایش آغاز شود. کتاب النور لاناهان نقطه اوج دههها کشف کوچک در مورد عروسکها، لباسها و گروهبندیهایشان است. تعدادی از آنها گم شدهاند که باعث ناراحتی نویسنده است. یک دست و پا افتاده، یک کفش گم شده، یک بال ناپدید شده و ... النور مینویسد: «عروسکها، همانطور که ما نوهها آنها را به نسل بعدی منتقل میکنیم، خودشان پخش و پلا میشوند. اما اینجا، برای اولینبار، تقریبا همه اعضای شناخته شده گروه جمع شده و لباس میپوشند تا چشمها را خیره کنند. امیدوارم شما آنها را مانند من جذاب و زیبا و آغشته به روح پرشور زلدا فیتزجرالد بیابید.»
دیدگاه تان را بنویسید