احمد مازنی، نماینده تهران در مجلس دهم:
صداوسیما را باید اصحاب فرهنگ و هنر اداره کنند
احمد مازنی نوشت: باید آغوش وزیر ارشاد به روی همه نحلههای فرهنگ و هنر باز باشد. صداوسیما را باید اصحاب فرهنگ و هنر اداره کنند. کمیسیون فرهنگی مجلس باید خانه هنرمندان باشد. البته اینها سهم حاکمیت است، سهم اصحاب فرهنگ و هنر نیز از باب حفظ حرمت امامزاده در این زمینه محفوظ است.
احمد مازنی در یادداشتی با عنوان «روی سن باشی و حرف مردم را بزنی» در روزنامه اعتماد نوشت: حکایت جشنواره 41 فیلم فجر است که بسیاری از هنرمندان آن را تحریم کردند و بسیاری از مردم نیز از کنار آن گذشتند. مدیران فعلی ارشاد هم از جمله انقلابیونی هستند که انگار خیلی برایشان فرق نمیکند که بزرگان فرهنگ و هنر بیایند یا نیایند. مردم هم در حد راهپیمایی حضور داشته باشند، کافی است. من هم از طریق رسانهها این پدیده را دنبال کردم، با تحریم جشنواره هم موافق نبودم، چون مسائل را صفر و صدی نمیبینم اما با بسیاری از هنرمندان غایب همدل بودم، بر همین اساس است که بارها گفتهام حاکمیت باید حرمت همه هنرمندان را نگه دارد. حیف که نگه نداشت! وگرنه بعد از 44 سال انقلاب به جای بازگرداندن هنرمندان قدیمی، کاری نمیکردیم که هنرمندان نسل انقلاب هم بگذارند و بروند!
باید آغوش وزیر ارشاد به روی همه نحلههای فرهنگ و هنر باز باشد. صدا و سیما را باید اصحاب فرهنگ و هنر اداره کنند. کمیسیون فرهنگی مجلس باید خانه هنرمندان باشد. البته اینها سهم حاکمیت است، سهم اصحاب فرهنگ و هنر نیز از باب حفظ حرمت امامزاده در این زمینه محفوظ است. بگذریم این حکایت فکر حکیمی خواهد و رای برهمنی. خلاصه اینکه در این بلبشوی تحریم و تاییدها، اوضاع و احوال جشنواره را از طریق بعضی از دوستان، از جمله حمید زرگرنژاد رصد میکردم از اینکه فیلم سینمایی شماره 10 به جشنواره راه یافت خوشحال شدم، چند روز بعد از نامزدی فیلم در 11 رشته مطلع شدم. اخبار را پراکنده دنبال کردم.
خب در چند رشته از جمله بازیگر نقش اول مرد برگزیده شد. به ویژه آنکه علاوه بر شایستگیهای فیلم، مجید صالحی خوب ظاهر شد، فراتر از انتظار، حرفهایی را زد که باید هیات داوران میزد. این همان صفر و صدی ندیدن قضایا است. روی سن باشی و حرف مردم را بزنی. حمید را سالها است که میشناسم، این آشنایی و ارادت هم چنان ادامه دارد.
در دوران مجلس دهم آمد و گفت آزادهای را میشناسد که زندگی و اسارتش سوژه است، اسیری که مفقودالاثر بود، مدام فرار میکرد و دستگیر میشد. نامش همنام یکی از کوههای ایران و نام فرزندانش نیز هر کدام همنام سلسلهجبال ایران است. باهم رفتیم منزل این خانواده و از آن جا نوشتن و ساختن فیلم سینمایی براساس زندگی و اسارت او کلید خورد و فیلم سینمایی شماره 10 ساخته شد. هر چند برای دیدن فیلم شماره 10 دعوت شده بودم ولی توفیق حضور و تماشا نداشتم، اما به شایستگیهای حمید و همکارانش باور و به فرهنگ ایثار و شهادت ایمان دارم. روزشماری میکنم تا حس بعد از تماشایم را به اشتراک بگذارم.
دیدگاه تان را بنویسید