کد خبر: 604438
|
۱۴۰۲/۰۱/۱۰ ۱۱:۰۰:۴۱
| |

جواد مجابی در گفت‌وگو با سالنامه اعتماد:

سلوک روشنفکر ادبی، هم‌سرنوشتی با مردم است

نویسنده صداهای مستقل را منعکس می‌کند، پس سیاسی است

مجابی نویسنده صاحب نام معتقد است: سلوک روشنفکر ادبی، هم‌سرنوشتی با مردم است.

سلوک روشنفکر ادبی، هم‌سرنوشتی با مردم است
کد خبر: 604438
|
۱۴۰۲/۰۱/۱۰ ۱۱:۰۰:۴۱

گزیده‌ای از گفته‌های جواد مجابی در گفت‌وگو با سالنامه «اعتماد» درباره نسبت روشنفکری ادبی و جنبش‌های اجتماعی ایران را می‌خوانید:

  • ما به عنوان روشنفکر و هنرمند روی سکوی بلندی نایستاده‌ایم تا برای دیگران تعیین تکلیف کنیم.  این تصور سنتی که رییس قبیله، رهبر حزب و مکتب از خود دارند، نباید شاعر و نویسنده و هنرمند را به اشتباه اندازد که او نیز می‌تواند توده را به آرمانشهر راهنمائی کند. این تصویر  چه از نظر ما، چه مخاطبان ما، فاقد ارزش و کارکرد خردورزانه است. ما تنها صدایی هستیم آزاد و مستقل بین صداهای دیگر. دوست داریم این صدا شنیده شود. این، ادای وظیفه حرفه‌ای است، نه مایه امتیاز و تفاخر. اگر چنین نمی‌اندیشیدیم در زندگی وآثارمان، به انکار صداهای مستبد یکسان‌ساز جامعه بسته نمی‌کوشیدیم.
  • سال 58 سمیناری با حضور  گروه‌های مختلفی از چپ و راست در منظریه برگزار شد که شاید بزرگ‌ترین مجمعی بوده که از تمام قشرها در آن بودند، از آقای مفتح تا مصطفی رحیمی؛ من آن‌جا گفتم فرهنگ به محض این‌که تحت تأثیر ایدئولوژی قرار بگیرد اعتبار خود را از دست می‌دهد. فرهنگ استقلال دارد و ایدئولوژی‌ها معمولا محدودکننده هستند و تبدیل به مذهب می‌شوند. این همان زمان در روزنامه «اطلاعات»  چاپ شد.
  • من می‌توانم در ایران زندگی کنم اما به عنوان آدمی که اهل جهان‌شهر است، به تمام چیزهایی که یک انسان مدرن جهانی معتقد است، وفادار باشم. الان کاری که بچه‌های ما در این جنبش می‌کنند، همین است. این‌ها برای یک انسان جهانی شدن تربیت شدند و در عین حال وطن‌شان را هم دوست دارند و برای این وطن کار می‌کنند.
  • این‌که پیشگامان ادبی و هنری ما در این 150 ساله به‌جز کار اصلی خود که خلق آثار هنری و فرهنگی باشد، کمابیش به فعالیت سیاسی پرداخته‌اند، دلایلی دارد. نبود احزاب واقعی، آزاد نبودن نهادهای مدنی، اتحادیه و سندیکاها و...، وظیفه سنگین فعالیت سیاسی به عهده ادبا و هنرمندان مورد اعتماد مردم گذاشته شد و روشنفکران فرهنگی با دیدن جامعه‌ای ستم‌دیده و درمانده، از نظر عاطفی خود را موظف به سیاست‌ورزی دیدند.
  • در تعارض بین قدرت حاکمیت و قدرت توده، روشنفکر ناگزیر باید طرف توده را بگیرد. شرایط دشوار و وضعیت تراژیک، آن توده را آگاه و هشیار می‌کند و عملاً می‌بینیم در این مملکت بدنه جامعه سیاسی شده است. این چیزی است که ما در دهه 40 آرزو می‌کردیم! الان به محض این‌که حرف می‌زنید، آدم‌هایی که در کوچه و خیابان هستند به راحتی با شما وارد گفت‌وگو می‌شوند و این خیلی مهم است.
  •  اگر هدایت، دهخدا یا شاملو در این وضعیت بودند چه می‌کردند؟ مدت‌هاست به این نتیجه رسیده‌ام که همه آن‌ها معیاری یگانه داشته‌اند که من هم دوست دارم از آن تبعیت کنم و آن مصالح مردم و منافع ملی است. هر آدم مدرنی در زمان ما می‌تواند منافع مردم ایران را تشخیص بدهد که مرتبط است با درک فرهنگ ایرانشهر.  حفظ مرزهای ملی  و سازگاری با فرهنگ جهانی و میراث بشری.

 

*متن کامل این گفت وگو را می‌توانید در سالنامه اعتماد مطالعه کنید.

*سالنامه اعتماد هم‌اکنون از کیوسک‌های مطبوعاتی قابل تهیه است.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها