روایت میانجیگریهای عمان در خاطرات علی اکبر ناطق نوری
علیاکبر ناطق نوری درباره سفر به عمان و مواجه سلطان قابوس با او مینویسد: دیدم خود سلطان قابوس هم مثل بقیه خدمه از نظر تشریفات در صف ایستاده است. واقعا باورم نمیشد، اما نگاه کردم و دیدم که خود اوست، چون از نظر لباس و ... هم شکل هستند، خیلی خوشم آمد و کمی خجالت کشیدم که متوجه نشدم او ایستاده است.
علیاکبر ناطقنوری در کتاب خاطرات خود ( چاپ مرکز نشر اسناد انقلاب اسلامی) خاطراتی از سفر به عمان به عنوان رئیس مجلس، روایت کرده که در ادامه میخوانید:
از کشورهای حوزه خلیج فارس و دریای عمان، (به عنوان رئیس مجلس) سفری به کشور عمان داشتم. پایتخت آن مسقط جزو یکی از تمیزترین شهرهای جهان است که در منطقه بینظیر و در بین کشورهای عربی، چند سال جایزه تمیزترین شهر جهان را گرفته است.
ما در فصل تابستان به عمان رفتیم که در آن هنگام سلطان قابوس پادشاه عمان به منطقه عشایری رفته بود، در نتیجه نزد ایشان رفتیم. من فکر میکردم که فقط مسقط تمیز است، اما دیدم منطقه عشایری و تمام مسیر هم انصافا تمیز است. آسفالت آن به گونهای بود که یک بار هم ماشین تکان نمیخورد، مثل این که هواپیما راه میرود.
یکی از خوبیهای عمانیها این است که سنتهای خود را در معاشرت و جلسات رسمی نه تنها فراموش نمیکنند بلکه آنها را در تشریفات بیشتر اعمال میکنند. واقعا هویت عشیرهای خود را خوب حفظ کردهاند، همان طور که لباسشان را حفظ کردهاند، خنجرشان را از روی شال میبندند و در میهمانیها شرکت میکنند.
سلطان قابوس ضیافت شامی – البته خصوصی بود – به احترام من برپا کرد. اینها وقتی میخواهند پذیرایی کنند عبا و عمامه را برمیدارند و با همان لباس سفید و شال بسته و خنجر پذیرایی میکنند. وقتی وارد حیاط شدیم، رئیس مجلس عمان به من گفت: این سلطان قابوس است.
من دیدم خود سلطان قابوس هم مثل بقیه خدمه از نظر تشریفات در صف ایستاده است. واقعا باورم نمیشد، اما نگاه کردم و دیدم که خود اوست، چون از نظر لباس و ... هم شکل هستند، خیلی خوشم آمد و کمی خجالت کشیدم که متوجه نشدم او ایستاده است.
در جلسه رسمی بعد از ظهر قبل از شام، برای میهمانان یک قدح از این قدحهای همدانی از مسقطی داغ تازه پخته را به احترام، روی یک شال میگذارند- شالی که به کمر میبندند، از جنس ترمه و یا پارچههای خوب- دو نفر، یک طرف شال و دو نفر دیگر هم دو طرف دیگر را میگیرند و همین طور مسقطی میآورند جلوی افراد و اینها هم با دست برمیدارند. البته یک قاشقی هم کنار آن است که اگر کسی خواست خیلی مراعات کند، از آن استفاده نماید، اما اصلا سنتشان این است که به این گونه پذیرایی کنند و بعد وارد مذاکره میشوند.
جلسه خیلی خودمانی و متواضعانه بود و نحوه برخورد او با مردم هم آن طور که من شنیدم خیلی خوب است. مردم هم دوستش دارند. وقتی با ماشین به خیابانهای مسقط میآید، راننده اش پشت فرمان است و جلو مینشیند. اگر کسی کاغذ یا نامهای داشت، شیشه را پایین میکشد، نامه را گرفته و میخواند.
مثلا کسی از یک قاضی شکایت داشت و نامهای به او داد. سلطان قابوس دستور داد که قاضی و طرف شاکی را آورده و محاکمه کردند. البته امنیت هم فوق العاده برقرار است، یعنی نیروهای مخفی امنیتی دارند و از این نظر در خیابانهایشان مشکلی نیست.
عمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جزو کشورهایی است که یا همواره از ایران دفاع کرده و هیچ موقع با ما درگیری نداشته است و روابطمان، سرد یا قطع نشده است. حالا با کویت و قطر و امارات – که بیشتر به خاطر جرایر ایرانی بود- یا عربستان که در مقاطعی قطع روابط هم داشته ایم، اما عمان همواره از ما حمایت کرده است. این مساله دو دلیل عمده دارد، عمده آن این است که آنها به خاطر ماجرای قبل از انقلاب خیلی پخته عمل کردند.
وزیر دفاع عمان که به دیدار من آمد گفت که ما با شما عجین هستیم. گفتم: چطور؟ گفت: وقتی اینجا ضدانقلاب و شورشیان ظفار علیه ما حرکت کردند تا سلطنت ما را ساقط کنند، من در ارتش بودم، سربازان ایرانی اینجا در کنارسربازان مسقطی یا عمانی، برای حفظ کشور ما کشته شدند. بچههای ایران اینجا جان و خونشان را دادند؛ بنابراین هیچ گاه ما ایران را فراموش نمیکنیم و بعد از انقلاب هم ما مرهون زحمات ایران هستیم.
برای آنها این مهم نبود که زمان گذشته، شاه از اینها دفاع کرده است و بنابراین حالا که شاه سقوط کرده و جمهوری اسلامی آمده، علی القاعده باید از ما خوششان نیاید، برای آنها کلیت ایران و ایرانی که به آنها کمک کردند، مهم است، بنابراین روابط بسیار خوب و حسنهای را تا الان با ما داشتند و در جنگ ایران و عراق هم، عمان هیچ گاه به عراق کمک نکرد.
دیدگاه تان را بنویسید