کد خبر: 643222
|
۱۴۰۲/۰۹/۱۳ ۰۸:۵۵:۰۰
| |

ناسزا گفتن به روشنفکرانی چون جلال آل‌احمد و علی شریعتی مد روز شده؛ اما از ماست که بر ماست

روزنامه اعتماد نوشت: ناسزا گفتن به جلال آل‌احمد و روشنفکرانی چون او مد روز شده. هر کسی -که از قضا کم هم نیستند- از شرایط و روزگار ناراحت است، چهار تا فحش هم به او و دیگرانی چون علی شریعتی می‌دهد.

ناسزا گفتن به روشنفکرانی چون جلال آل‌احمد و علی شریعتی مد روز شده؛ اما از ماست که بر ماست
کد خبر: 643222
|
۱۴۰۲/۰۹/۱۳ ۰۸:۵۵:۰۰

«بز عزازیل» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم محسن آزموده این که در آن آمده: ناسزا گفتن به جلال آل‌احمد و روشنفکرانی چون او مد روز شده. هر کسی -که از قضا کم هم نیستند- از شرایط و روزگار ناراحت است، چهار تا فحش هم به او و دیگرانی چون علی شریعتی می‌دهد. این موضوع البته تازه نیست، سال‌هاست که بر همین منوال است، منتها در چند سال اخیر وضعیت تشدید شده و از نقد و انتقاد به ناسزا و دشنام رسیده. خشم مردم از اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی و فرهنگی قابل درک است. اینکه کاسه کوزه‌ها را سر نسل‌های قبلی می‌شکنند و آنها را مسبب همه بدبختی‌ها و مصیبت‌ها می‌دانند، یک واکنش قابل انتظار است و از آن گریز و گزیری نیست. اگرچه این سخن به آن معنا نیست که این اتهام‌ها و افتراها درست است یا آدم‌ها حق دارند که هر چه دل‌شان می‌خواهد، به گذشتگان بگویند، ارزیابی کرد و کار گذشتگان و اتفاق‌ها و رویدادهای گذشته، حساب و کتاب دارد. اگر نداشت، رشته یا دانشی به اسم تاریخ پدید نمی‌آمد. نقد تاریخی روش‌مند است، باید تا سر حد امکان بدون پیشداوری و سوگیری صورت بگیرد. 

جلال آل‌احمد مثل هر آدم دیگری فرزند زمانه خود بود، محکوم به شرایط محیطی و جغرافیایی و تاریخی. از خانواده‌ای روحانی و نسبتا متمول بر آمده بود و در زمانه‌ای پرآشوب می‌زیست. کودکی و نوجوانی‌اش در تهران عصر پهلوی اول سپری شد و جوانی‌اش مصادف شد با یکی از آشوبناک‌ترین و شلوغ‌ترین دوره‌های تاریخ ایران، یعنی دهه 1320. دهه‌ای که با انتقال قدرت از رضاشاه به پسرش آغاز شد، ایران درگیر مصیبت‌های جنگ جهانی دوم بود، حزب توده و کمونیست‌ها، مثل سایر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی در خلأ قدرت حاکم، فضایی باز برای فعالیت و یارگیری پیدا کردند، مجلس در وضعیت فترت دربار، امکان نفس کشیدن پیدا کرده بود و سیاستمدارانی کهنه‌کار مثل قوام و مصدق، 

هر یک با علایق و تمایلات خود فضایی برای فعالیت پیدا کردند. مذهبی‌ها دسته‌ها و گروه‌های متعدد تشکیل دادند و ناسیونالیست‌ها، مجالی برای ابراز وجود یافتند. در این دهه بسیاری از جوانان نوجو و تحول‌خواه به حزب توده گراییدند و جلال آل‌احمد هم یکی از ایشان بود. اما در ادامه و با بالا گرفتن نهضت ملی از این حزب جدا شد و با کسانی چون خلیل ملکی و نیروی سوم او به مصدق نزدیک شد. 

بعد از کودتا آل‌احمد هم مثل بسیاری از روشنفکران منزوی شد و روی به نوشتن و ترجمه کردن و فعالیت‌های فرهنگی آورد و در حد بضاعت و توان و سوادی که داشت، نوشت و ترجمه و تدریس کرد. قلم روان و زیبا و شخصیت جذاب و جسور او باعث شد که در حلقه‌های روشنفکری سری در میان سرها در آورد و دفاعش از جریان‌های نوگرا مثل شعر نو و بنیانگذارش نیما، موجب شد که مورد توجه جوان‌ترها واقع شود. آل‌احمد که همواره گرایشی سیاسی و منتقد داشت، در آغاز دهه 1340، خیلی زودتر و صریح‌تر از بسیاری از همسن و سالانش به نقد حاکمیت استبدادی و حمایت غرب از آن پرداخت و با وام‌گیری اصطلاح «غربزدگی» از احمد فردید، معنا و مفهوم خاص خودش از این اصطلاح را عرضه کرد. شهرت او و توقیف کتاب باعث شد که این اصطلاح سر زبان‌ها بیفتد، اگرچه اقبال جامعه از این مفهوم را نمی‌توان به این دو عامل (شهرت آل‌احمد و توقیف کتاب او) تقلیل داد و توجه عمومی به این مفهوم‌پردازی را باید در چشم‌اندازی وسیع‌تر ارزیابی کرد. 

تردیدی نیست که آنچه آل‌احمد در آثارش به ویژه غربزدگی نوشت، از نظر تاریخی با اشتباه‌ها و غلط‌های فراوان همراه بود و این خطاها را بسیاری از پژوهشگران در زمان او و بعد از او نشان داده‌اند. دیدگاه‌های او درباره تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کلان، بسیار کلی‌گویانه و نشانگر عدم آگاهی او از دانش‌ها و رشته‌هایی است که در آنها اظهارنظر می‌کرد، مثل فلسفه و تاریخ و اقتصاد سیاسی و ادبیات و... او دانش‌آموخته ادبیات بود و به علت علاقه‌مندی شخصی، به بسیاری از حوزه‌های دیگر هم سرک می‌کشید. با این همه مثل بسیاری از روشنفکران درباره چیزهایی اظهارنظر می‌کرد که تخصصی در آنها نداشت و راجع به آنها تحقیقی نکرده بود. او همچنین در زمان حیاتش راجع به خیلی‌ها قضاوت‌هایی تند و نادرست داشت، حرف‌هایی که امروز با گذشت زمان بسیار زشت و ناپسند می‌نماید. بلایی که حالا بر سر خودش آمده. از ماست که بر ماست. آل‌احمد درنهایت در سال 1348 و در 46 سالگی درگذشت. او در حد توان خود کوشید و لابه‌لای هزاران صفحه‌ای که نوشت، حرف حساب و قشنگ هم کم نیست، مثل تقریبا اکثر روشنفکرانی که از حضور جدی وسط میدان نهراسیدند و گوشه‌نشینی نکردند. 

این ادعا به آن معنا نیست که آل‌احمد و روشنفکرانی مثل او به هیچ‌وجه مسوول وقایع پس از خود نیستند. نقش هر کسی را باید جداگانه و سر جای خود ارزیابی کرد. بحث بر سر این است برای مشکلات امروز دست در انبان تاریخ نکنیم و یک بز عزازیل بیرون نکشیم. امروز روشنفکرانی مثل جلال آل‌احمد برای ما نقش بز عزازیل را ایفا می‌کنند، موجودی بلاگردان در کتاب مقدس که قرار است بار همه گناهان و اشتباهات بقیه را به دوش بکشد. به فرض هم که در تاریخ خطایی رخ داده -اگرچه مطمئن نیستم- آیا بهتر نیست مسوولیت خودمان را بپذیریم، به جای آنکه فرافکنی و مقصرتراشی کنیم؟

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها