فرهاد آئیش به مناسبت اجرای نمایش «گالیله» در سالن اصلی تئاتر شهر گفتوگویی انجام داده و در خلال آن از خاطرات زندگی و فعالیتش در هنر سخن گفته است.
به گزارش اعتمادآنلاین بخش هایی از این مصاحبه را میخوانید:
*فقط یک دوربین به خودم آویزان می کردم که توی خیابان دخترها ببینند من دوربین دارم هنرمندم...
*همان روز اول که ثبت نام کردم استاد آمد اولین طرح من را دید گفت بیا پولت را پس بگیر برو بعد دید من گریه می کنم، خیلی احساساتی شدم؛ گفتم من خیلی دلم میخواهد نقاش شوم...
*توی جوانان تئاتری خودمان چیزهایی دیدم که کاملا قابلمقایسه است با اتفاقاتی که در غرب دارد میافتد و آدم را امیدوار میکند...
*دلم میخواست هنرمند باشم. تلاش میکردم به جایی نمیرسیدم. یعنی خوب نبودم. همه چیز را خودم یاد گرفتهام.
*زندگی دارد من را میبرد جلو.
* ایرانی ها خیلی کم با نگاه یاد میگیرند.
* من دیگر دل و دماغ کارگردانی به آن صورت ندارم. از ابتدا هم من نوشتن را قبل از هر چیز دوست داشتم .بعد بازیگری، بعد کارگردانی.
*یادم است یکی نوشته بود با چمدانی خالی از آمریکا آمد و با چمدانی پر از پول برگشت. یک قِران هم در نیاوردیم ولی ...
*من همیشه عاشق آقای نصیریان بودم بچهها شوخی می کردند می گفتند آقای نصیریان زنگ زده گفته می خواهم با تو کار کنم! سر به سرم می گذاشتند. بعد تا اینکه یکی زنگ زد و گفت واقعا آقای نصیریان آمده آمریکا...
*با هنر بیش از هر چیزی به اوج تجربه می رسم
*چند شب پیش به همسرم مائده طهماسبی می گفتم بهترین چیزهام زندگی من، تو و هنره.
*من خیلی می ترسم گم کنم لحظات را، چون به شدت هر لحظه دارم یک لحظه به مرگ نزدیکتر می شوم.
دیدگاه تان را بنویسید