صدرالدین کاظمی، کارشناس کشتی، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
فدراسیون کشتی نمیتواند در دنیا از منافع ایران به صورت هدفمند دفاع کند/ در انتخاب کشتیگیران ضعفهای ساختاری داریم/ کسب سه مدال برنز در فرنگی و مقام چهارم دنیا جای شادمانی ندارد/ روش محمد بنا انتصابی صِرف نیست/ انتخابی تیم ملی به عنوان یک اصل باید در نظر
صدرالدین کاظمی، کارشناس کشتی، نتیجه کلی تیم ملی کشتی فرنگی در این رقابتها را ضعیف توصیف کرد. او اعتقاد دارد که کشتی فرنگی ایران ضعفهای اساسی دارد و کادر فنی این تیم باید تلاش کند در فرصت باقیمانده تا المپیک 2020 توکیو، این نقاط ضعف را برطرف کند.
اعتمادآنلاین| تیم ملی کشتی فرنگی ایران در رقابتهای جهانی قزاقستان با سه مدال برنز، کسب سه سهمیه المپیک و مقام چهارمی جهان به کارش پایان داد. نتایجی که شاید از دور قبل این رقابتها بهتر باشد، اما برخی معتقدند شاگردان محمد بنا در این رقابتها نتوانستند انتظارات را برآورده کنند.
صدرالدین کاظمی، کارشناس کشتی ایران، در گفتوگو با اعتمادآنلاین نتیجه کلی تیم ملی کشتی فرنگی در این رقابتها را ضعیف توصیف کرد. او اعتقاد دارد که کشتی فرنگی ایران ضعفهای اساسی دارد و کادر فنی این تیم باید تلاش کند در فرصت باقیمانده تا المپیک 2020 توکیو، این نقاط ضعف را برطرف کند. او همچنین درباره تیم ملی کشتی زنان ایران و حضور نیافتن آنها در رقابتهای جهانی هم صحبتهایی کرده که خالی از لطف نیست.
در ادامه مشروح گفتوگوی اعتمادآنلاین با صدرالدین کاظمی را میخوانید:
*کشتی فرنگی ایران در رقابتهای جهانی قزاقستان سه مدال برنز و سه سهمیه المپیک گرفت. به نظر شما امسال عملکرد تیم ملی کشتی فرنگی در مسابقات جهانی قزاقستان مناسب بود؟
بستگی دارد عملکرد موفق را چطور تعریف کنیم. عملکرد موفق به آن معنا که ما در جمع چهار تیم برتر دنیا قرار گرفتیم و سه سهمیه به دست آوردیم، بله. حتی از این لحاظ که چهرههای جدیدی پیدا کردیم، چهرههایی که میتوانند در آینده از جمله بااستعدادترین کشتیگیران ایران و دنیا باشند هم موفق بودیم. ولی در نتیجهگیری کلی هنوز کمی ضعفهای اساسی وجود دارد که باید آنها را برطرف کنیم.
*ضعفهایی که شما نام میبرید چیست؟ تیم محمد بنا ضعفهای تکنیکی دارد؟ ضعف بدنی دارد؟ یا این صحبت شما به نکات اساسیتری اشاره دارد؟
در انتخاب کشتیگیران ضعفهای ساختاری داریم؛ ضعف آموزش، ضعف تطابق با مقررات جهانی؛ ضمن اینکه در دیپلماسی ورزش هم خیلی موفق نیستیم. جایگاه مستحکمی در فدراسیون جهانی کشتی نداریم تا در دنیا از منافع کشتی ایران قدرتمند و هدفمند دفاع کنیم . هرچند نتیجه خیلی درخشان نیست (یعنی کسب سه مدال برنز و مقام چهارم دنیا جای شادمانی ندارد)، اما نسبت به 2 سال گذشته پیشرفت کردهایم، حالا میتوانیم بگوییم که ما صاحب استعدادهایی در کشتی شدهایم و دوباره در مسیری قدم برمیداریم که شاید بعد از سه چهار سال بتوانیم یک تیم مدعی در رده اول دنیا معرفی کنیم؛ این جای امیدواری دارد.
*عدهای به برگزار نشدن رقابتهای انتخابی معترض هستند، آنها ادعا میکنند که این تیم ملی ایران نیست و در اصل فقط انتصاب و انتخاب خود آقای بنا است. آنها معتقدند که این اتفاق باعث میشود استعدادهای کشتی فرنگی عملاً دچار سرخوردگی شوند. خوب میدانیم که آقای بنا مخالف انتخابی است. چه اتفاقی باید رخ دهد تا محمد بنا با برگزاری انتخابی موافقت کند؟ فدراسیون باید وارد این موضوع شود یا نه، مربی تیم ملی باید تغییر کند؟
مواضع آقای بنا کاملاً مشخص است. بر اساس همین مواضع هم به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شدند. البته به نظر من روش محمد بنا انتصابی صِرف نیست. در روش انتصابی کشتیگیران به جای اینکه رودررو مبارزه کنند، نتایج آنها با حریفان دیگر مورد بررسی قرار میگیرد. هر چند من بهشخصه با اینگونه انتخاب مخالف هستم. به نظر من این روش و روش انتخابی مستقیم میتواند تکمیلکننده فرایند انتخاب تیم ملی باشد. ولی یک بخش دیگر قضیه به طرفهای دیگر برمیگردد. افرادی که خودشان را صاحبان حق میدانند، آنها چقدر برای رسیدن به حقشان تلاش کردهاند؟ آیا تلاششان فقط با حضور در مسابقات انتخابی معنا پیدا میکند یا نه، باید صاحب کارنامه قابل قبولی هم باشند؟ آقایان مهدی علیاری، مهرداد مردانی و محمدرضا گرایی کسانی هستند که از گردونه انتخاب مربی تیم ملی بیرون ماندند. آقایان حسین نوری، محمد الیاسی، رضا خدری و خیلی دیگر از کشتیگیران کسانی هستند که خودشان را صاحبان حق میدانند. اما آیا واقعاً این افراد تلاش کردند خودشان را به مربی تیم ملی تحمیل کنند؟ کسانی که فرصتهای زیادی در این سه چهار سال گذشته داشتند، آیا پیشرفت قابل ملاحظه و ملموسی کردهاند؟ متاسفانه اینطور نیست؛ یعنی آنها هم فقط دلشان را به حضور در مسابقه انتخابی رودررو و پیروزیهای احتمالی خوش کردند، و بر مبنای آن برای خودشان حقی قائل شدند.
*اما به هر حال برگزاری انتخابی میتواند شرایط برابری برای همه فراهم کند.
این سیستم زمانی که شما به اندازه کافی کشتیگیر ندارید، راهی به مقصود نیست؛ یعنی حتی اگر کسی در مسابقات انتخابی تیم ملی هم اول شود، باید از کنکورهای فشرده دیگری عبور کند تا بتواند صاحب پیراهن تیم ملی شود. برای اینکه شما بیشتر در جریان کار قرار بگیرید مجبورم یکی دو اتفاق تاریخی را مثال بزنم؛ مثلاً امامعلی حبیبی در مسابقات انتخابی تیم ملی در المپیک سال 1956، در مسابقات انتخابی مرحله اول در قهرمانی کشور به علی غفاری باخت و در اردوی تیم ملی مسابقات انتخابی مغلوب جهانبخت توفیق شد. ولی مبارزهجوییاش به شکلی بود که وقتی در مبارزه انتخابی تیم ملی در کمتر از یک دقیقه جهانبخت توفیق را ضربه فنی کرد، خودش را به تیم ملی تحمیل کرد؛ یعنی حبیبالله بلور را وادار کرد که او را انتخاب کند. یا آقای محمدابراهیم سیفپور وقتی در انتخابی المپیک 1960 با محمدعلی خجستهپور مساوی کرد. اما این پایان کار او نبود، او به مسابقات بینالمللی در بلغارستان و ترکیه فرستاده شد، در مسابقات مختلف محک خورد و بعد شایستگیاش را نسبت به حریف باتجربهترش نشان داد. هیچکس پیراهن تیم ملی را دودستی به کسی تقدیم نمیکند.
*حرف شما کاملاً درست است. ولی این موضوع همچنان مطرح است که تیم ملی کشتی ایران اصلاً به مسابقات بینالمللی اسمورسمدار نرفته که یک کشتیگیر بخواهد خودش را ثابت کند. برخی از کارشناسان معتقدند کشتیگیرانی هستند که فقط کشتیگیران لیگ شدهاند، به خاطر اینکه اصلاً دیده نمیشوند، آنها فقط تلاش میکنند که در مسابقات لیگ شرکت کنند، درآمدزایی و امرارمعاش کنند و اصلاً به تیم ملی فکر نمیکنند.
نه، کسانی که در قواره مدال جهانی هستند، یعنی حتی اگر شانسی برای مدال برنز برای خودشان قائلاند، هیچوقت افتخار کسب مدال جهانی را با کسب چند 10 میلیون تومانی که از لیگ میگیرند و ممکن است هم نگیرند، عوض نمیکنند. کسانی بودند که در مسابقات انتخابی تیم ملی به مقام اول رسیدند، ولی واقعاً شایستگی کسب پیراهن تیم ملی را نداشتند. آنها به مسابقات جهانی رفتند و همان دور اول به یک حریف کمتجربه و بیعنوان باختند و بعد هم خداحافظ! آیا میشود با افکار چند میلیون ایرانی، به صرف اینکه یک کشتیگیری در مسابقات انتخابی اول میشود، بازی کرد؟ باید یک راهکار اساسی برای این مساله پیدا کنیم.
*راهکار چیست؟
راهکار این است که انتخابی تیم ملی به عنوان یک اصل باید در نظر گرفته شود. تحت هر شرایطی باید انتخابی تیم ملی انجام و برگزار شود. منافع این کار این است که مردم را به کشتی علاقهمند میکند، مردم را با تیم ملی آشتی میدهد؛ یعنی مردم به عشق دیدن کشتی حسن یزدانی و قاسمپور در سالن مسابقه مینشینند، فراتر از اینکه چه کسی برنده یا بازنده میشود یا چه کسی به عضویت تیم ملی درمیآید. بودن مردم کنار کشتی مهمتر از خود مسابقات انتخابی است. حالا شما این فرایند را طی میکنید، یکسری آدم کارکشتهی کاربلد بدون غرض و آدمهایی که مصالح کشتی ایران را تشخیص میدهند، فراتر از سلیقههای شخصی، باید بنشینند (مثلاً در وزن 74 کیلوگرم، چه در کشتی آزاد چه در کشتی فرنگی) آنالیز کنند که این کشتیگیری که به این دلیل در مسابقات انتخابی اول شده واجد شرایط است یا خیر. بعد باید در یک کنکور دیگر شرکت داده شود. حتی کسانی که ممکن است در آن بخش مقام نیاورده باشند، باید به همان مسابقاتی که نفر اول اعزام میشود اعزام شوند. در یک میدان خارجی در یک فضای بزرگ جهانی شرکت کنند و ما کیفیت کشتیها را ببینیم.
*شاید به هر دلیلی در آن مسابقه نتوانستند نتیجه مناسب بگیرند.
دادن مجوز به کشتیگیرانی که با فضای رقابتهای جهانی آشنا نیستند یا دچار خودکمبینی مفرط هستند، به اندازه برگزار نشدن مسابقات انتخابی خطرناک است؛ یعنی تیمی که در مسابقات جهانی شرکت کرده، برود و با 2 مدال برنز برگردد، مردم چقدر از کشتی زده میشوند یا نسبت به کشتی عواطف منفی پیدا میکنند؟ آن زمان است که میگویند این تیم ملی ما نیست. بنابراین ما باید سیستمی را برای انتخاب کشتیگیران انتخاب کنیم که نتیجه آن علاقهمند شدن مردم به کشتی باشد. صرف برگزاری مسابقات انتخابی ملاک نیست؛ مثلاً آقای امیر محمدی، میثم نصیری و احسانپور در سال 2017 به مسابقات جهانی میروند، بدون اینکه برای کسب مدال توانایی لازم را داشته باشند. بنابراین باید چهارچشمی مواظب باشیم، در عین حالی که باید به اصل شایستهسالاری معتقد باشیم. اصل شایستهسالاری نباید فقط در مسابقات انتخابی خلاصه شود. نه فقط ایران، کشورهایی مثل آمریکا و روسیه هم این کار را انجام میدهند. جایی که میبینند کشتیگیری مثل جردن باروز آسیب دیده است یا شرایط لازم را برای حضور در مسابقات جهانی ندارد، به پاس سالها حضورشان در تیم ملی، برایشان فرصت و استثنا قائل میشوند. به آنها یک فرصت دیگر میدهند تا خودشان را در یک تورنمنت نشان دهند. آنها قدر سرمایههای درجه اول خودشان را میدانند.
*در واقع همزمان هم به جوانان بها میدهند، هم به نفر دوم و سوم هر وزن و هم به نفر اول کشور، و شرایط را برایشان فراهم میکنند.
بله همینطور است. اینطور نیست که پشتوانهها را فراموش کنیم و از یاد ببریم. برخی از کشتیگیران هستند که روی آنها سرمایهگذاری میکنید، اما سقف تواناییشان در حدی است که از آن بالاتر نخواهند رفت. یا ضریب هوشی آنها پایین است یا توان جسمی پایینی دارند یا اصلاً دچار خودکمبینی هستند و اعتمادبهنفس لازم را ندارند. اینها دائم باید زیر نظر باشند. نمیشود کسی که دور اول مسابقات جهانی رفته و به یک حریف کممرتبه باخته، سال بعد هم دوباره بیاید در مسابقات انتخابی شرکت کند و به المپیک برود. من با رئیس فدراسیون هم در اینباره صحبت کردم؛ که اگر در یک وزن کشتیگیری در قواره جهانی ندارید، ملزم به اعزام نیستید، شما کارشناس هستید و میدانید که رفتن این آدم توأم با ناکامی است. چرا ناکامی را پیشخرید میکنید؟
*میخواهم به کشتی زنان بپردازم. تقریباً تمام کشورهای صاحب سبک کشتی، در کشتی زنان هم موفق هستند و در رقابتهای جهانی قزاقستان هم حضور داشتند، غیر از کشتی زنان ایران. آیا ما میتوانیم روزی شاهد حضور کشتی زنان ایران در مسابقات جام جهانی و المپیک باشیم؟
بههیچوجه. اصلاً چنین چیزی امکانپذیر نیست. با شرایط کنونی و با خط قرمزهایی که در کشور وجود دارد حضور زنان ما در مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان با شکل و شیوهای که الان برگزار میشود، امکان ندارد. ممکن است در یک بخشی به عنوان کشتی گراپلینگ فعالیت کنیم که نه برد جهانی و نه ارزش جهانی دارد، ولی در کشتی آزاد، جایی که زمینه حضورمان در المپیک فراهم میشود، با شرایط کنونی کشور، با سیاستگذاریهای امروز، با خط قرمزهایی که داریم، امکان حضور ما از حد صفر هم بالاتر نمیرود. ما هنوز در ابتدای این راه قرار داریم. هنوز زنان ایران نمیتوانند مسابقات فوتبال را از فاصله صد متری روی سکوها تماشا کنند. چطور انتظار دارید با لباس کشتی روی تشک بروند و در جمع مردان بازی کنند؟ اصلاً چنین چیزی غیرممکن است.
*اما در حال حاضر تیمهای کشتی زنان با حجاب کامل در کشور فعالیت میکنند، چرا نمیتوانیم این آرزو را داشته باشیم؟
این کشتی آزاد نیست. یک سبک تلفیقی از کشتی آزاد است. در حقیقت برگرفته از کشتیای است که در آسیای میانه مرسوم است و اینکه خودِ این کشتی چقدر با کشتی نسبت دارد هنوز جای حرفوحدیث دارد. در تمام کشورهای دنیا، چه در کشورهای آسیای میانه چه اروپا چه آسیای جنوب شرقی چه در آسیای جنوب غربی و چه در ایران، کشتیهای بومیمحلی بسیاری داریم. اما آنها کشتی آزاد نیستند. اگر قرار باشد زنان را در کشتی با چوخه شرکت دهیم، چه نفعی برای حضور ما در المپیک دارد؟ ممکن است مشارکت زنان را افزایش دهد، اما به موفقیت ما در میدانهای بزرگ بینالمللی مانند المپیک هیچ ارتباطی نخواهد داشت.
*با این تفاصیل، شما فکر میکنید کشتی زنان ایران استعداد پیشرفت دارد؟
هندوانهی نبریده است. اگر میبینید ژاپنیها تا این حد در کشتی زنان موفق هستند ژنتیکی نیست. این یک کار سیستماتیک است که از چهار دهه پیش، یعنی دقیقاً از ابتدای دهه 80، آغاز شده است. ژاپنیها کشتی زنان را شروع کردند، یکی از قویترین مربیان کشتی زنان را به کار گرفتند و نتیجه چهار دهه آموزش درست، تغذیه درست و استفاده از مربیان قوی و حضور در تورنمنتهای بینالمللی به جایی رسید که از چهار مدال طلای المپیک، سه مدال به ژاپنیها تعلق گرفت. چینیها، کرهشمالی، روسها، آمریکاییها، فرانسویها، کاناداییها، حتی نیجریه، ترکیه و هندوستان هم روی کشتی زنان سرمایهگذاری کردهاند. وقتی ردهبندی را میبینیم، شاهد کم شدن اختلافات هستیم. هرچقدر کشتی زنان بالاتر میرود، مشارکت زنان و کمیت در کشتی زنان بالاتر میرود و اختلاف کمتر میشود. بنابراین ما هم کشوری هستیم مانند کشور ترکیه. نیاز به استمرار و زمان داریم، نیاز به آموزش درست داریم.
*و در پایان...
امیدوارم تیم ملی کشتی آزاد و فرنگی موفق باشد و تغییراتی هم در روند تصمیمگیری در فدراسیون کشتی رخ دهد تا روزی زنان کشور حداقل بتوانند وارد کشتی شوند.
دیدگاه تان را بنویسید