دوران طلایی لژیونرهای فوتبال ایران در اروپا گذشته است
شاید 20 سال دیگر باید برای مردم ایران سند رو کرد تا باور کنند واقعا فوتبال ما در دورهای 3 بازیکن در بایرنمونیخ داشته که بازی هم کم و بیش به آنها میرسیده است.
اعتمادآنلاین| دعوت از مهدی مهدویکیا برای بازی خداحافظی رافائل فاندرفارت، البته که اتفاق خیلی بزرگ و قابل افتخاری نیست، اما میشود از آن به عنوان آخرین رگههای اعتبار برونمرزی برای فوتبال باشگاهی ایران یاد کرد. همنشینی شامگاهی کیا با بزرگان، میراث به جا مانده از روزهایی است که لژیونرهای فوتبال ایران برای خودشان در اروپا عزت و احترامی داشتند، در تیمهای درست و حسابی توپ میزدند و با ستارههای بزرگ و نامی آیند و روند میکردند.
خیلی دور نیست سالهایی که بوندسلیگای آلمان پاتوق پیش پا افتاده فوتبالیستهای ایرانی بود. در آن دوره از بس لژیونر میفرستادیم آنجا، برخی روشنفکرهای ناشکر تریپ غرولند برداشته بودند که چرا فقط آلمان؟ و چرا انگلیس و اسپانیا و ایتالیا نه؟ هنوز لذت عصر شنبههایی که منتظر گلزنی دایی و کیا و کریمی در بوندسلیگا میماندیم، زیر دندان خیلی از هواداران فوتبال ایران باقی است. شاید 20 سال دیگر باید برای مردم ایران سند رو کرد تا باور کنند واقعا فوتبال ما در دورهای 3 بازیکن در بایرنمونیخ داشته که بازی هم کم و بیش به آنها میرسیده است.
ول کنید لوسبازیهای هوادارانه را که باعث میشود برخی با ذرهبین دنبال اسم کریمی و هاشمیان در لیست بدترین خریدهای تاریخ باشند؛ اصلا قرارداد فصل اول علی کریمی با بایرن، بند تمدید خودکار بعد از انجام 20بازی داشت که در عین ناباوری محقق شد. بعد هم به همین اعتبار، پیاپی از بازیکنان ایرانی برای مسابقات و مراسمهای مختلف دعوت میشد. حالا اما پشمی بر آن کلاه نمانده است. دوره رفاقت کریمی با کان و بده بستان لایک با میشاییل بالاک گذشته؛ مثل شبی که لوتار ماتئوس لپ علی دایی را میکشید و با هم میگفتند و میخندیدند.
اصلا انگار بخت برگشته است؛ طوری که همین امروز حتی یک لژیونر «پخش زنده» هم در سراسر جهان نداریم. پخش زنده، یعنی بازیکن تیمی که مردم 4 تا کشور دیگر هم با کمال میل مسابقاتش را دنبال کنند، نه این که شبکه ورزش خودمان با هزار مکافات تصاویرش را از ماهوارههای روس و پرتغال بگیرد و قاچاقی به خورد ملت بدهد. همین امروز توپ طلای آسیایی مهدویکیا بخشی از برنامه نمایش عمومی موزه هامبورگ است اما آن روزهای خوش، خیلی وقت است که تمام شده.
سردار آزمون بهعنوان مهمترین استعداد فوتبال ایران 7سال است که در اروپا بازی میکند اما محض رضای خدا هنوز حتی یک همبازی سرشناس هم نداشته. همچنان همه منتظریم او از خاک سرد روسیه دل بکند و به باشگاهی بزرگتر، متناسب با سطح مهارتش کوچ کند اما تور اروپاگردی آزمون، تابستان هر سال فقط در فضای مجازی پهن میشود. تکلیف بقیه هم که روشن است؛ از مهدی طارمی در میانههای جدول لیگ بنجل پرتغال تا میلاد و مهرداد محمدی، کریم انصاریفرد و مفقودانی همچون سعید عزتاللهی و علیرضا جهانبخش. راستی شما یادتان نمیآید؛ زمانی یک فوتبالیست خوب هم داشتیم به اسم کاوه رضایی، همینطور یک بازیکن بااستعداد و آیندهدار به نام صادق محرمی.
ببخشید که بیشتر حجم این مطلب صرف غرولند شد اما حتی تصور این که از دعوتشدنهای کیا و دایی و کریمی به بازی خداحافظی فاندرفارت و سیدورف و مجمع جهانی فیفا برسیم به آیندهای که لابد رامین رضاییان را در آن برای بزرگداشت فلان بازیکن سابق الشحانیه قطر دعوت خواهند کرد، کمی آزاردهنده است. واقعا.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید