جلال چراغپور:
نباید باعث ناراحتی دلالها در این فوتبال شویم
جلال چراغپور، کارشناس فوتبال ایران، درباره نقش دلال ها در فوتبال ایران گفت: اگر برخلاف میل آنها کاری کنیم و باعث ناراحتی دلالها شویم آن وقت آنها هم بازیکنان مد نظر باشگاه را به تیم دیگری میبرند، پس باید حواسمان باشد که موجبات ناراحتی و دلخوریشان را فراهم نکنیم.
اعتمادآنلاین| جلال چراغپور را در همه این سالها به عنوان مربی و مدرس و البته یک تئوریسین فوقالعاده خوب در فوتبال میشناسیم. فردی که سواد و علم فوتبال را دارد و میتواند در کلاسهای آموزشی آن را به فوتبالیستها بیاموزد. براساس همین تواناییهایی که دارد از سوی باشگاه شاهین بوشهر دعوت به همکاری شد. چراغپور حدود بیست روز در تمرینات و اردوهای این تیم حضور داشت اما قبل از آغاز مسابقات جدا شد. او برای این تصمیمش به دلایلی اشاره میکند که قابل تأمل است.
شما به عنوان مدیرفنی کارتان را در شاهین بوشهر آغاز کردید اما لیگ شروع نشده از این تیم جدا شدید.
ببینید بعضی از سرمربیان قبل از شروع مسابقات افرادی که دستی بر مسائل تئوری فوتبال دارند را دعوت به همکاری میکنند. حتی مدیریت باشگاه هم تماس میگیرد و با احترام از شما میخواهد که به تیمشان بروید. این سناریو را از قبل طراحی میکنند.
چرا؟
اتفاقاً سؤال همینجا است. این سناریو به این دلیل طراحی میشود که باشگاه باید قبل از فصل، یارگیری و پستهای مورد نظرش را شناسایی کند؛ تخصصنگری و حذف کردن بازیکنان و مهرههایی که سرمربی و باشگاه با آنها رودربایستی دارند. همه این کارها را در قالب سناریو برعهده مدیرفنی میگذارند اما افراد دیگری در این میان هستند که کارها را انجام میدهند.
چه کسانی؟
ایجنتها. تمام بازیکنان و حتی برخی مربیان را آنها میآورند، اگر برخلاف میلشان کاری کنیم و باعث ناراحتی دلالها شویم آن وقت آنها هم بازیکنان مد نظر باشگاه را به تیم دیگری میبرند، پس باید حواسمان باشد که موجبات ناراحتی و دلخوریشان را فراهم نکنیم. به اعتقاد من 95 درصد این جابهجاییها و انتقالات را همین ایجنتها انجام میدهند.
نقش یکی مثل شما به عنوان مدیرفنی در این میان چه میشود؟
این سرمربیان سراغ امثال من میآیند که خیلی کار عملی انجام نمیدهند. قبل از فصل استاد استاد از دهانشان نمیافتد. استاد بفرما، استاد شما بفرمایید و... ،این جمله تا زمانی که کارهای دردسرسازشان تمام نشده را مرتب میشنویم. من نوعی باید با بازیکنی که باشگاه نمیخواهد و نمیتواند بگوید صحبت کنم که آنها هم احترام میگذارند و میپذیرند. وقتی این کارها انجام شد و زمان پیاده کردن سیستم بازی در تیم میشود دوباره استاد استاد گفتنها آغاز میشود چرا؟ چون خودشان سوادش را ندارند و این سناریو ادامه پیدا میکند تا وقتی برگه قرارداد را به شما میدهند.
به شما برگه قرارداد دادند؟
بله و تازه آن موقع فهمیدم چه خبر است. مبلغ قراردادم در تیم از تدارکات بیشتر بود یعنی بعد از ایشان من بودم. یعنی اگر به ایشان 100 میدادند قرارداد من 120 یا 140 بود. البته آنها انسانهای شریفی هستند و کارشان هم بسیار سخت و مهم.
شما چرا امضا نکردید؟
بعد از بیست روز کار کردن به اتاقی رفتیم که هیچکس نبود و به من قرارداد چاپ شده دادند. وقتی گفتم چرا مبلغ اینقدر کم است خیلی راحت آقای سرمربی گفت که مبلغ کل کادر را به صورت پکیج گرفته است. ایشان گفت از یک میلیارد و پانصدهزار تومان یک میلیارد و صد که مال خودم و بقیه هم برای کادر. خیلی جالب بود شما فکر کنید من یک بوئینگ را به حرکت درآوردم و رساندم روی باند و حالا که موقع برخاستن از باند شده اینگونه رفتار میکنند که دلیلش کاملاً مشخص است.
چه دلیلی دارد؟
برای اینکه کارشان با شما در آن مقطع تمام شده و شاید بعد از آن مزاحمشان باشم، مبلغی را میگویند که خودت بروی. یعنی قرارداد ایشان باید 12 برابر بیشتر از مدیرفنی باشد. وقتی میپرسم چطور چنین چیزی ممکن است خیلی راحت میگویند ممکن است. از آن لحظه به بعد استاد استاد فراموش میشود و یک کار برای شما باقی میماند؛ اینکه ساکتان را بردارید و برگردید به خانهتان و هزار مرتبه خودت را لعنت کنی که چرا این کار را قبول کردی.
و شما برگشتید؟
وقتی طوری رفتار میکنند که خودت بروی چون دوست ندارند در موفقیتها نامی از مدیرفنی به میان آید، شما هم بودید برمیگشتید. جالب اینکه یک دقیقه بعد از روزی که از من دعوت کردند در سایتها و فضای مجازیشان شلوغ کردند که اهالی فوتبال در شهر خیلی خوشحال شدند از این اتفاق و... .اما وقتی خواستم برگردم غیر از دو نفر که مرا به فرودگاه رساندند هیچکس نبود. آقای سرمربی که ادعای جنتلمنی دارد مثل خیلیهای دیگر در آن باشگاه پنهان شده بود. اصلاً هم به روی خودشان نیاوردند که بابا این بنده خدا دو سه هفته از خانواده دور بود، به بوشهر رفته و در اردوی تهران و بازیهای تدارکاتی حضور داشته حداقل حقالزحمهاش را بدهیم. انگار من بدهکارشان بودم. البته این از بیمعرفتیشان است. بیشتر از این تربیتم اجازه نمیدهد چیزی بگویم. حالا فکر میکنم خیلی از همکاران شما پاسخ سؤالشان را گرفتهاند.
پاسخ کدام سؤال؟
اینکه چرا امثال من در فوتبال ورود نمیکنند. باور کنید فوتبال مثل یک سیمان سفت و محکم شده که متأسفانه در خیلی از جاهای آن احترام کوچک و بزرگی از بین رفته است. البته این اتفاق برای من در چند سال پیش هم افتاد و شنیدم برای یکی دیگر از دوستان هم همین امسال رخ داده است. شما و خیلیهای دیگر در رسانههای نوشتاری و گفتاری درباره اتفاقات فوتبال، فساد در آن و مسائل دیگرش صحبت کردید اما میبینیم که خیلی تأثیرگذار نبوده است. اتفاقاً تأثیرگذار بوده و تأثیرش این است که تمام این حرفها و نوشتهها برای این عده نوعی سوپاپ اطمینان است. در واقع اگر هیچ صحبتی درباره فساد در فوتبال نشود برای این عده نگرانکننده خواهد بود. این افراد ترجیح میدهند نفراتشان در این بحثها شرکت کنند. من زمانی فکر میکردم اگر حرفی بزنم یا مقالهای بنویسم بهتر میشود اما همانطور که گفتم سوپاپ فشار را از روی آنها برمیداریم. ما هرچه بیشتر حرف بزنیم قبح کار میریزد و قراردادهای میلیاردی برایشان میشود پول خرد. خدا را شکر چشمم دنبال پول فوتبال نیست و هر جا ببینم شرایط مهیا نیست برمیگردم سر جایم.
منبع: روزنامه ایران ورزشی
دیدگاه تان را بنویسید