جلال طالبی، سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال:
ویلموتس را روی سرشان گذاشتند، اما به من گفتند اجنبی!
جلال طالبی گفت: وقتی ضابطهای در کار نباشد و الابختکی مربی جذب کنیم و پای میز قرارداد شل دهیم فرجام کار همین خواهد شد. یک چمدان یورو به ویلموتس میدهند و فدراسیون را بدهکار زمین و آسمان میکنند، آن وقت به جلال طالبی میگویند اجنبی.
اعتمادآنلاین| اینبار صدایش با اردیبهشت آمد تا فرصت همکلامی در خنکای یک عصر بیباران و بیپرنده مهیا شود. همو که با رویای قدم زدن در حوالی امجدیه، حالش خوب میشود و پرچم مودت را در غربت بر فراز دهلیزهای قلبش به اهتزاز در میآورد.
به گزارش روزنامه اعتماد، او جلال طالبی است. مردی که بیست و سه سال پیش در قامت فرمانده، بازی قرن را برد تا سالها پس از آن شب ارغوانی به وقت نوشتن نامش، کاغذهای کاهی شکوفه دهند. تا ماه از آسمان شهر هجرت کند و پهنای صورت مرد بیتکلف را در آن سوی سن خوزه بپوشاند. دور از این خاک هم که باشد همینجاست و مثل نسیم از میان موهایمان رد میشود. انگار دلش را در گوشه آسمان دودی تهران جا گذاشته که به وقت همصحبتی چشمهایش به یاد خیابانهای این حوالی شبنمی میشود. با جلال طالبی درباره تیم ملی و البته فوتبال حرف زدیم و او معتمدانه پاسخ سوالات را داد.
*فاتح نبرد قرن، دو دهه پس از آن نمایشهای دراماتیک چقدر به صعود تیم ملی به جام جهانی پیش رو امیدوار است؟
ناامیدی جزیی از شکست است و باید امیدوار بود. اما حقیقت این است که با توجه به نتایج دور رفت و البته با التفات به میزبانی بحرین کار سادهای پیش رو نداریم و بازیکنان تیم ملی باید سرهایشان را جلوی توپ بگذارند. اتفاقی که تاکنون نیفتاده.
*چطور این اتفاق تا به حال رخ نداده؟
اگر فلاشبک بزنید و بازیهای دور رفت را مرور کنید متوجه خواهید شد که تیم ملی بسیار ایستا، کمتحرک و بیانگیزه بازی کرد. وقتی فلان بازیکن از اروپا به تیم ملی میپیوندد انتظار این است گرهها در کمترین زمان باز شود، نه اینکه گرهها کورتر شود. ما اگر بخواهیم به جام جهانی برویم یک دقیقه هم نباید در منامه منفعل ظاهر شویم.
*واقعا فکر میکنید اسکوچیچ در قامت سرمربی میتواند آرزوهای رنگارنگ ما را محقق کند آقا جلال؟!
بله به شرط آنکه ابزار لازم را در اختیارش قرار دهند و کاری نکنند که سرمربی تیم ملی قبل از پیکار با حریفان خلع سلاح شود. بازی تدارکاتی با سوریه پس از مدتها بیخبری اتفاق خوبی بود اما تیمی که میخواهد دست بالا را داشته باشد باید آبدیدهتر شود و با آمادگی به مصاف رقیبان برود.
*شما در بدو حضور ویلموتس در ایران یکجورهایی از او حمایت کردید؟
من فقط گفتم باید به مربی خارجی زمان داد و صبوری کرد تا بتواند اتمسفر حاکم بر فوتبال ایران را بشناسد. این یک حرف منطقی بود اما حقیقت این است که در همان مدت کوتاه ویلموتس دست به سیاه و سفید هم نزد و نتیجهاش ناکامیهایی شد که دیدیم. من فکر میکنم با یک مربی داخلی قطعا نتایج بهتری به دست میآمد.
*حالا قریب به هشت میلیون یورو باید به ویلموتس و دستیارانش بدهند. وحشتناک است!
واقعا وحشتناک است. وقتی ضابطهای در کار نباشد و الابختکی مربی جذب کنیم و پای میز قرارداد شل دهیم فرجام کار همین خواهد شد. یک چمدان یورو به ویلموتس میدهند و فدراسیون را بدهکار زمین و آسمان میکنند، آن وقت به جلال طالبی میگویند اجنبی.
*اجنبی؟
بله وقتی از جام جهانی فرانسه برگشتیم و آن شادی اجتماعی در مملکت ایجاد شد به جای تشکر خشک و خالی دنبال خراب کردن من بودند و از زدن هر برچسبی ابا نداشتند. بعد از بردن امریکا در سال 1998 حتی فدراسیون فوتبال امریکا از من تقدیر کرد اما اینجا چنان جوی درست کردند و چنان زیر پایم را خالی کردند که فضا برای ادامه مسیر آماده نبود. در فوتبال ما البته همیشه مرغ همسایه غاز بوده است.
*راستی شنیدید ساختمان فدراسیون و سه دانگ ساختمان باشگاه پرسپولیس را به خاطر بدهی فدراسیوننشینان ضبط کردهاند؟
من از ایران دورم و در ریز جزییات نیستم اما خب در آن مملکت همهچیزمان به همهچیزمان میآید. وقتی مهمترین موضوعات را به قضا و قدر میسپاریم و تصور میکنیم همهچیز بدون برنامهریزی درست خواهد شد، معلوم است که آب خوش از گلویمان پایین نخواهد رفت. فوتبال ما در ظاهر حرفهای شده اما در باطن کمتر شباهتی به یک فوتبال منسجم و حرفهای دارد. من بیتعارف گفتم.
*رک نگفتید بالاخره از منامه با دست پر برمیگردیم یا نه؟
اگر کادر فنی هوشمندانه عمل کند و بچهها ساکن و ایستا ظاهر نشوند و در هر بازی نود دقیقه بدوند و اگر همدلی در تیم حاکم باشد و حاشیه نسازند همهچیز امکانپذیر است. یادتان باشد تیم ملی در بحرین حق اشتباه کردن ندارد. ما با این بضاعت توان رد شدن از کنار حریفانمان را داریم و میتوانیم ورق را برگردانیم.
*همین الان که با هم حرف میزنیم دل جلال طالبی برای چه کسی تنگ شده؟
(مکث میکند)... دلم برای مادرم لک زده. کاش ایران بودم و میرفتم سر خاکش و قبرش را با اشک شستوشو میدادم. مادر که رفت همهچیز را با خودش برد و من بیپناهترین آدم دنیا شدم.
دیدگاه تان را بنویسید