کد خبر: 520905
|
۱۴۰۰/۰۸/۱۲ ۱۰:۱۳:۵۳
| |

سالاروند: پیش از معلولیت باور داشتم که اراده و توان خودم است که من را به یک کوهنورد توانمند تبدیل کرده

او زندگی خود را به 2 بخش تقسیم کرده و می‌گوید در سال 95 تصادف همان زلزله و سیلی بود که تمام اندوخته‌های قبلی من را با خود برد و مجبور شدم زندگی را از نو بسازم.

سالاروند: پیش از معلولیت باور داشتم که اراده و توان خودم است که من را به یک کوهنورد توانمند تبدیل کرده
کد خبر: 520905
|
۱۴۰۰/۰۸/۱۲ ۱۰:۱۳:۵۳

اعتمادآنلاین| بازگشت به زندگی بعد از یک تصادف هولناک تنها با اراده‌ای قوی امکان پذیر است؛ اراده‌ای که «سجاد سالاروند» از آن به عنوان درس آموخته شده از صعودها یاد می‌کند.

به گزارش ایرنا، او هنوز تصادف فروردین 1395 را به یاد دارد و از آن به‌عنوان زلزله ویرانگر یاد می‌کند که تمام اندوخته‌های زندگی گذشته‌اش را به باد داد اما او تسلیم پس‌لرزه‌های این معلولیت نشد بلکه با اراده خود بر آن ویرانه‌ها قصری ساخت که اکنون زوایای مختلف آن اهداف بزرگ را هدف گرفته است. این داستان زندگی «سجاد سالاروند» یکی از کوهنوردان فعال ایران است که نخستین روزهای سال 1395 گرفتار تصادف شد و 2 پای خود را از دست داد.

او می‌گوید پیش از این تصادف، زندگی آرام و بی حاشیه‌ای داشته و با کار در پالایشگاه تهران روزگار می‌گذراند. روزگاری که از آن به نیکویی یاد می‌کند اما فرمان تقدیر در نیمه شب نخستین روزهای سال 1395 بر وفق مراد او نچرخید و از کوهنورد حرفه‌ای، یک ویلچرنشین محض ساخت. قطع هر 2 پا از زانو در آن حادثه تلخ موجب شده بود تا بسیاری از جمله خانواده حسرت روزهایی را بخورند که وی در قلل مرتفع جهان سرقدم و پیش رو بود. اما سجاد قهرمان داستان ما زندگی را به شکل دیگر نوشت و در سناریو جدیدش اجازه نداد یک معلولیت ناخواسته بر اراده وی غلبه کند بلکه این جوان لرستانی در کمترین زمان ممکن برای رسیدن به قله اراده‌ها سوار بر مرکبی شد تا به بالاترین نقطه کوهی در شمال ایران برسد.

هر چند که آن صعود با مشکلاتی همراه بود اما آغاز اراده جوان لرستانی بود جوانی که در نهایت توانست با کمک پاهای مصنوعی هم بام ایران را فتح کند و هم آرارات را در ترکیه به تسخیر خود درآورد. او به ارمنستان رفت و با فتح بلندترین قله این کشور مورد تشویق مردم آن دیار قرار گرفت. تقدیر مسوولان ارمنی از جوان ایرانی خاطره‌ای ماندگار است که هنوز آن را در ذهن دارد. او می‌گوید «کاش تمام فعالیت‌هایم در ایران مانند ارمنستان دیده می‌شد.»

او در سنگنوردی و پله‌نوردی هم تخصص دارد و با عبور از دیواره سخت بیستون در استان کرمانشاه توانست یک رکورد به نام خود ثبت کند و به نخستین معلول جهان تبدیل شد که 205 متر سنگنوردی پای مصنوعی انجام داد. عبور از دیواره تاریخی بیستون نهایت آرزوی سالاروند نبود بلکه وی در پله‌نوردی هم توانست با زمان 35 دقیقه، یک هزار و 690 پله برج میلاد را طی کند و رکورد جدیدی را به نام خود را ثبت کند. رکورد پله‌نوردی برج میلاد با 11 دقیقه در دست رحمان کوشکی افسر از تکاوران نیروهای نظامی است.

داستان غلبه اراده بر مصدومیت‌های ناخواسته را می‌شود در زندگی سالاروند معنا کرد جایی که می‌گوید پیش از این هیچ شناختی از ورزش معلولان نداشته و این در حالی است که آنان ده‌ها مدال جهانی و پارالمپیک دارند. او بعد از مصدومیت خود را نه معلولی ویلچرنشین، بلکه همان کوهنورد و ورزشکار سابق قلمداد کرد که می‌تواند بار دیگر افتخارات را کسب کند.

سالاروند در زمینه این کار می‌گوید: تنها کسی که موجب انگیزه شد خود من بودم و در حالی که خانواده ناراحت از مصدومیتم بودند آنان را دلداری می‌دادم. حتی به آنان گفتم تنها من نیستم که معلولیت دارم بلکه جانبازان عزیزی هستند که به خاطر این آب و خاک قسمتی از وجودشان را تقدیم نظام و انقلاب کردند و اکنون آرزوی بلند شدن از تخت را دارند. باید بر این مشکل غلبه کنم و عزم خود را برای بازگشت به ورزش جزم کردم. بارها در گردهمایی‌های روز پارالمپیک شرکت کردم و در آنجا با اسطوره جهانی یعنی «سیامند رحمان» آشنا شدم: آشنایی که تحولی در زندگیم ایجاد کرد.

این جوان لرستانی ادامه دادد: با سیامند ارتباط زیادی نداشتم اما چند دیدار کوتاه زمینه‌ای شد تا من هم روحیه خود را بازیابی کنم. می‌دانستم اعضای بدنم امانتی از سوی خدا است لذا پذیرفتم آنچه خدا به من اهدا کرده باز ستانده است. سیامند در سالی که من مصدوم شدم رکورد فوق‌العاده 310 کیلوگرم را به ثبت رساند که در تاریخ ماندگار شده است. البته تمام هنر سیامند وزنه نبود بلکه اخلاقش بالاتر از هر مدالی بود.

روزگار جوان لرستانی گرفتار در دام مصدومیت سخت نمی‌گذرد. او با بیان اینکه باید تقدیر را قبول کنیم افزود: مصدومیت قسمت من شد و همراه همیشگی است نباید در دام محدودیت‌های آن بمانم. ماندن در دام محدودیت از من یک فرد سربار جامعه خواهد ساخت و شاید نگاه دیگران به سالاروند ترحم‌آمیز باشد؛ اما زمانی که اراده کرده و بر این محدودیت‌ها غلبه کردم بدون شک نه‌تنها این نگاه تغییر کرد بلکه توانستم با فعالیت خود به انگیزه‌ای برای دیگران تبدیل شوم. چرا باید خود را در پیله محدودیت گرفتار کنم. برای رشد و رسیدن به تعالی باید از این پیله خارج می‌شدم. اکنون با جدیت تمام تلاش خواهم کرد و به دنبال آن هستم که با ارتقا رکورد دو 100 متر زمینه حضورم را در بازی‌های پاراآسیایی و پارالمپیک فراهم کنم. اکنون رکوردم زیر 13 ثانیه است و رکورد جهانی این ماده 12 ثانیه می‌باشد.

زندگی برای سالاروند تنها در ورزش ختم نخواهد شد بلکه او هم در تحصیل و هم در زمینه فعالیت‌های اجتماعی پررنگ است. فعالیت‌هایی که همراه با قهرمانان بزرگی مانند رسول خادم رییس سابق فدراسیون کشتی و پرویز پرستویی هنرمند سینما و تلویزیون انجام می‌شود و اکنون در زمینه‌هایی مانند مدرسه‌سازی، کمک به بیماران، رفع مشکلات معیشتی مناطق مرزی و کمک به معلولان است.

او گلایه دارد گلایه‌ای از جنس مشکلات معلولان از بیمه‌های درمانی؛‌ در اساسنامه این بیمه‌ها، تامین اعضای مصنوعی بدن جز جراحی‌های زیبایی به شمار می‌رود و هزینه آن از سوی بیمه پرداخت نخواهد شد. سالاروند با عجیب خواندن این کار عنوان کرد: نمی‌دانم جراحی صورت و بینی چه ربطی به تامین اعضای مصنوعی بدن دارد. یک معلول برای رفع مشکلات به این اعضا نیاز دارد و باید آن را تامین کند اما بودجه رفع این مشکلات باید از کجا تامین شود.

او فرزند کوهستان است و مانند ساکنان غرب کشور و در ذهنش قللی برف‌گیر و خشن نقش بسته و نمی‌تواند به‌راحتی از آن زمان‌ها دل بکند. هنوز صعودهای آماتور خود را به کوه‌های لرستان در خاطر دارد. می‌گوید 34 روز بعد از اولین صعودم به دماوند تصادف کردم اما در همان تخت بیمارستان به بالاترین نقطه بام ایران فکر می‌کردم. این ذهنیت موجب شده بود تا 14 ماه بعد از تصادف فروردین 95 دوباره به دماوند بروم و به‌عنوان سر قدم و نفر نخست عزم قله کنم. پیش از تصادف باور داشتم که اراده و توان خودم است که من را به یک کوهنورد توانمند تبدیل کرده اما در صعود بعد از تصادف متوجه عظمت خدا شدم و با هر قدم در مسیر قله اصلی اشک می‌ریختم و در نهایت نیز در کمتر از 2 روز به بالاترین نقطه رسیدم. صعودی که بسیاری از کوهنوردان را متعجب کرد و به انگیزه برای برخی نیز تبدیل شد.

او زندگی خود را به 2 بخش تقسیم کرده و می‌گوید در سال 95 تصادف همان زلزله و سیلی بود که تمام اندوخته‌های قبلی من را با خود برد و مجبور شدم زندگی را از نو بسازم؛ ساختنی که ابزارهای گذشته را نداشت اما ایمان نقش مهمی در آن ایفا کرد. پزشکان تاکید دارند که در زمان بعد از قطع عضو، مصدوم باید فوری تحت معالجه قرار گیرد، اما من با وجود قطع دو پا و 11 شریان خون مدت‌ها منتظر اورژانس بودم و خواست خدا من را زنده نگه داشت، شاید زنده ماندم که بر خرابه‌های زندگی قبلی قصری نو بسازم.

مرد پرکار این روزهای ورزش معلولان در کنار کوهنوردی، به تحصیل، دوومیدانی، پرواز پاراگلایدر، خلبانی هواپیمای فوق سبک و سنگ‌نوردی نیز مشغول است و می‌گوید شاید قسمت من یک دوره المپیک و بازی‌های آسیایی باشد تا به نمایندگی از مردم ایران بتوانم در تورنمنت‌های بزرگ به میدان بروم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها