کد خبر: 529034
|
۱۴۰۰/۱۰/۰۷ ۰۸:۲۰:۳۸
| |

سعید فائقی، معاون فنی اسبق سازمان تربیت‌بدنی:

سیاسی‌شدن حضور زنان در ورزشگاه، کار را گره زد/ خاتمی مرا توبیخ کرد!

درخواست کردم از کلیشه بپرهیزد و از اتفاقاتی بگوید که تا به امروز از دید ورزش ایران پنهان مانده؛ سنگ تمام گذاشت و از مسائلی گفت که تاکنون سر باز نکرده است.

سیاسی‌شدن حضور زنان در ورزشگاه، کار را گره زد/ خاتمی مرا توبیخ کرد!
کد خبر: 529034
|
۱۴۰۰/۱۰/۰۷ ۰۸:۲۰:۳۸

به محل کار سعید فائقی واقع در بخارست تهران رفتیم تا از وی در مورد وضعیت ورزش ایران در سال‌های فعالیتش به عنوان معاون فنی و امور فدراسیون‌های سازمان تربیت‌بدنی بپرسیم. او از همکاری با مصطفی هاشمی‌طبا در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، مرکز توسعه صادرات و در نهایت سازمان تربیت‌بدنی گفت و به وضعیت ورزش ایران در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی اشاره کرد. فائقی از سال‌های ۷۳ تا ۸۰ در سازمان تربیت‌بدنی مشغول به کار و راوی اتفاقات مهم، تلخ و شیرین بسیاری در سطح اول ورزش ایران طی این هفت سال بود  و پس از آن به شرکت پست رفت تا به عنوان مدیرعامل کار خود را در حوزه اقتصاد دنبال کند.

به گزارش ایسنا، مشروح کامل گفت‌وگوی تفصیلی ایسنا با سعید فائقی در ادامه آمده است.

*در رابطه با سال‌های ابتدایی زندگی خود توضیح دهید و بگویید که چگونه سرنوشت‌تان به ورزش گره خورد؟

بنده در سال ۱۳۳۴ در روستایی اطراف میانه به نام قره‌بلاغ به دنیا آمدم، جمعا پنج برادر و دو خواهر من همگی در میانه به دنیا آمدند و تنها من بودم که در روستا متولد شدم چرا که در سال ۱۳۳۲ پدرم به دلیل فعالیت سیاسی و گرایش به مرحوم دکتر مصدق به روستا تبعید شده بود و در نتیجه من نیز در روستا به دنیا آمدم.

خوشبختانه تنها سالن ورزشی شهر میانه در ابتدای کوچه ما قرار داشت و برای تماشای مسابقات به آنجا می‌رفتیم و زمانی نیز که سالن خلوت بود این امکان را داشتیم که برای ورزش و به ویژه بازی پینگ‌پنگ برویم، بنابراین علاقه من به ورزش از همان دوران دبستان آغاز شد و چند بار نیز در مسابقات آموزشگاهی و در رشته کشتی، دوومیدانی و بسکتبال شرکت کردم اما موقعیت درسی من این اجازه را نداد که همزمان ورزش را نیز دنبال کنم به این دلیل که شرایط تحصیلی مطلوبی داشتم و در تمام دوران تحصیلی خود دانش‌آموز ممتازی بودم به همین دلیل درس خواندن را انتخاب کردم.

عموم افرادی که به زنجیره مدیریتی ورزش کشور متصل شده‌اند در سال‌های دوران دانشجویی آن‌ها اتفاق مرتبطی با ورزش رخ داده است؛ برای من نیز تغییرات زندگی از همان زمان دانشجویی رقم خورد و با توجه به وضع موجود که با حضور در اعتراضات و تظاهرات همراه بود، مسیر زندگی‌ام در آینده تغییر کرد. شما زمانی که در یک محیط کوچک زندگی می‌کنید بیشتر در چشم هستید و زمانی که به محیط بزرگ‌تری می‌روید به قول معروف گم می‌شوید چرا که با افراد شاخص‌تر و با قابلیت‌های بیشتری در ارتباط خواهید بود.

یک شب تا صبح کتابی از مرحوم شریعتی تحت عنوان قاسطین، مارقین، ناکثین را مطالعه کردم و به خودم گفتم اگر قرار باشد یکی از این سه مورد نباشم باید آن را در زندگی نشان دهم و حضور در تظاهرات، حاصل خواندن همان کتاب بود و بعد از آن دیده شدن را درک کردم. زمان نیز که گذشت، متوجه پچ پچ‌ها شدم و می‌فهمیدم که در رابطه با من صحبت می‌کنند هرچند یکی از دوستانم به من گفت خیلی خودخواه نباش و از غرورت کم کن، آن زمان متوجه نشدم چه منظوری دارد و سال‌ها بعد معنای صحبت‌های او را درک کردم. حرف‌های او به این معنا بود که خودنمایی را کنار بگذارم و این نکته‌ای بود که من در سال‌های بعدتر زندگی متوجه شدم.

*در رابطه با ماجرای زندانی شدن خود توضیح دهید و بگویید به چه علت دستگیر شدید؟

وقتی که دستگیر شدم برادرم زندانی سیاسی بود و به نظر می‌رسید خانواده ما تحت نظر قرار گرفته بود. سال ۵۲ بود که با ۲۲ سال سن بازداشت شدم و علت بازداشتم نیز تک‌نویسی بود به این معنی که وقتی برخی افراد دستگیر می‌شدند در اعترافات خود اعلام می‌کردند که چه فرد یا افرادی را در تظاهرات دیده‌اند، من نیز به دلیل تک‌نویسی دستگیر شدم و آن زمان گرایشم به نهضت آزادی بود و از طریق انجمن اسلامی مهندسان فعالیت‌های مختلفی را انجام می‌دادیم. پس از ورود به زندان به بند عمومی رفتم و حضور من در آنجا مصادف شده بود با بازداشت شدگان مدرسه عالی ورزش که آن‌ها نیز به بند عمومی منتقل شده بودند و به طور مثال یکی از آن‌ها معتمدی بود که بعدها وزیر شد.

حدود چند ماه در زندان بودم، خدا پدر کارتر را بیامرزد (با خنده) که باعث آزادی ما شد! نمایندگان سازمان عفو بین‌الملل برای بازدید از زندان‌ها به ایران آمده بودند و در مراسم "سپاس" بسیاری از زندانیان آزاد شدند، بنابراین با توجه به این‌که دلیل چندان قانع کننده‌ای برای زندانی شدن ما وجود نداشت قبل از حضور نمایندگان این سازمان آزاد شدیم.

*مصادف شدن حضور شما در زندان با بازدداشت‌شدگان مدرسه عالی ورزش به این معناست که سال‌های بعد، همین افراد عامل حضور شما در ورزش ایران شدند؟

بله دقیقا. یکی از معروف‌ترین افرادی که با آن‌ها در زندان آزاد شدم "تقی جهانی" بود و به نظر من حق وی در ورزش ایران پایمال شد. او ارتباطات خوبی با برخی افراد در بدنه ورزش داشت، بنابراین عامل اصلی آشنایی من با فعالان ورزش کشور تیم ورزشی سازمان تربیت بدنی زمان میرحسین موسوی بود، چرا که آن‌ها جزو افراد بازدداشت شده در زندان تحت عنوان بازداشتی‌های موسسه عالی ورزش بودند. علاوه بر این معتمدی هم بازداشت شده بود و من در زندان با او آشنا شدم و گاها برای هواخوری که به بیرون از بندهای زندان می‌رفتیم و فوتبال بازی می‌کردیم او نیز به فوتبال علاقه‌مند بود و تقی جهانی همه را دورهم جمع کرده بود. بند یک زندان اوین شامل بزرگانی بود که گرایشات مذهبی و مارکسیستی داشتند، جالب این‌که مرحوم طالقانی، منتظری و هاشمی رفسنجانی نیز در بند یک زندان اوین بودند. ورزش باعث شده بود بسیاری افراد با گرایش‌های مختلف سیاسی با یکدیگر در ارتباط باشند، ورزش و بازی کنند و برای بسیاری جای تعجب داشت چگونه یک فرد با گرایش مذهبی با فرد دیگری با گرایش مارکسیستی پینگ‌پنگ بازی می‌کند.

*به بعد از انقلاب برسید و درباره شرایط آن زمان توضیح دهید.

بالاخره انقلاب رخ داد و شرایط تغییر کرد. خدارا شکر می‌کنم که ورود من به ورزش و اقتصاد رانتی نبود، در ابتدا یک معلم ساده در هنرستان بودم و در زمان انقلاب فرهنگی و پس از باز شدن دانشگاه‌ها به دلیل ادامه تحصیل همسرم به تهران آمدیم. ما در سال ۵۹ که ۲۶ ساله بودم با یکدیگر ازدواج کردیم و سال ۶۲ همزمان با بازشدن دانشگاه‌ها به تهران آمدیم.

*چند فرزند دارید؟

پسرم متولد ۶۴ و  دخترم متولد ۷۳ است که هر دوی آن‌ها ازدواج کرده‌اند اما هنوز نوه‌دار نشده‌ام. فرزند اولم نیز در سال ۶۱ پس از آنکه چند روزی متولد شده بود از دنیا رفت.

*پس از آمدن‌تان به تهران شرایط چگونه پیش رفت؟

همان سال بنده به سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران آمدم و در ابتدا مدیرعامل یک کارخانه تابع این سازمان بودم. هاشمی طبا ابتدا وزیر صنایع بود و بعد از حضور در این وزارتخانه به عنوان رییس هیات عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران مشغول به کار شد. یک روز اعلام کردند که وی برای بازدید از کارخانه ما خواهد آمد و جالب آنکه ما تا آن روز همدیگر از نزدیک ندیده بودیم.

حوالی سال ۱۳۶۳ بود و وضع کارخانه اصلا مناسب نبود، مشغول تعمیر یک پمپ بودم و به دلیل کار در هنرستان خوشبختانه از فعالیت‌های فنی سردر می‌آوردم. هاشمی طبا به کارخانه آمده بود و من از پرسنل درخواست کردم که ایشان را راهنمایی کنند تا پس از آن من به جمع آن‌ها اضافه شوم. دقایق پایانی بود که با سر و وضع روغنی به جمع اضافه شدم و بچه‌ها بنده را به عنوان مدیرعامل کارخانه معرفی کردند. هاشمی طبا به بنده نگاهی کرد و چیزی نگفت اما پس از آن اعلام کرد که با وی برای بازدید از یک کارخانه دیگر بروم و او را همراهی کنم. تحصیلات من مهندسی مکانیک ماشین‌آلات از دانشگاه علم و صنعت ایران بود که آن زمان تحت عنوان دانشکده فعالیت می‌کرد.

چند ماهی گذشت و از سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران با من تماس گرفتند و گفتند قرار است در هانوفر آلمان نمایشگاهی برگزار شود و رییس سازمان گفته‌اند بنده همراه آن‌ها بروم اما من گفتم وضع کارخانه مناسب نیست و حتی پول نداریم حقوق کارگران را پرداخت کنیم مگر آنکه هزینه از سوی سازمان گسترش پرداخت شود که در نهایت اعلام کردند به دستور رییس سازمان هزینه سفر را تقبل می‌کنند. بالاخره به آلمان رفتیم و این اولین سفر خارجی من بود و دلهره خاصی داشتم چرا که مدیرعامل شرکت‌های بزرگ و غول پیکری در این نمایشگاه حضور داشتند و ما یک کارخانه زوار در رفته بودیم که حتی اداره کردنش بسیار سخت بود.

*رابطه شما و هاشمی‌طبا چگونه صمیمی شد؟

یکی از شب‌های حضورمان در هانوفر قرار بود هاشمی‌طبا شب به مکان دیگری برود و فردا مجددا برگردد، به وی گفتم نزد ما بماند و این همه راه نرود. می‌خواهم در مورد سرنوشت صحبت کنم؛ اتفاقاتی در این سفر رخ داد که تعامل ما براساس آن دچار تغییراتی شد.

در یکی از این اتفاقات تلویزیون روشن بود و به یکباره تصاویر نامناسبی پخش شد، یکی از دوستان تلویزیون را خاموش کرد اما بنده تلویزیون را روشن کردم و پرسیدم چرا تلویزیون را خاموش کردی؟ اشاره‌ای به هاشمی‌طبا کرد که در قسمتی از سالن حضور دارد اما من گفتم اینجا ایران نیست و اگر کسی نمی‌خواهد نگاه نکند روی خود را برگرداند و دلیلی برای چنین برخوردهایی وجود ندارد. دیگر اتفاقی که رخ داد این بود صبح بیدار شدیم و قرار بود به محل دیگری برویم من به خودم و هاشمی طبا ادکلن زدم و وی به یکباره گفت: فائقی چه می‌کنی؟ با خنده گفتم ادکلن بزنیم و برویم بهتر است. سومین اتفاق نیز به ماجرای سوار شدنمان در وسیله نقلیه عمومی مربوط می‌شد. (با خنده) من در وسیله نقلیه را گرفته بودم تا بسته نشود وگفتم آقای هاشمی طبا بیا! وی قطعا پیش خودش گفت این فائقی دیگر کیست؟

بچه‌ها گفتند با این کارهایی که تو انجام داده‌ای قطعا کارت تمام است، اما این پایان کار نبود و یک اتفاق دیگر هم رخ داد. بنده در گروه ریخته‌گری بودم و معاون رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران بورسیه شده و به خارج از کشور رفته بود و عملا سازمان معاون نداشت. هاشمی طبا از بنده پرسید از گروه ریخته‌گری چه خبر؟ گفتم گروه ریخته‌گری به گروه" بهم ریخته‌گری" تبدیل شده است. بچه‌ها گفتند تو تلویحا اینگونه عنوان کرده‌ای که از زمان آمدن هاشمی‌طبا اوضاع بهم ریخته است! در نهایت سفر تمام شد و به ایران بازگشتیم. از دفتر رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع با دفتر کارخانه تماس گرفتند. تصور کردم که لابد هاشمی طبا قصد دارد من را اخراج کند، بنابراین جواب تلفن را ندادم و تصمیم گرفتم کارهایم را انجام دهم تا زمان کاری در آن روز به پایان برسد. در نهایت اواخر ساعت کاری بود که با دفتر وی تماس گرفتم. تلفن را وصل کردند و به یکباره هاشمی طبا به من گفت: فائقی گروه ریخته‌گری به گروه بهم‌ریخته‌گری تبدیل شده است؟ گفتم من تازه پیش دوستان آبروداری کردم و این مدلی حرف زدم، اصلا گندش درآمده است! گفت به سازمان بیا و بلافاصله آن‌جا رفتم. حکمم را به من داد و گفت برو بهم‌ریخته‌گری را درست کن و از آن زمان به عنوان معاونش مشغول فعالیت شدم و این چرخه همکاری در سال‌های بعد ادامه پیدا کرد و پس از آن به مرکز توسعه صادرات رفتیم و در نهایت نیز نوبت به سازمان تربیت بدنی رسید.

*چه زمانی فعالیت خود را در سازمان تربیت بدنی به عنوان معاون فنی و امور فدراسیون‌های ورزشی آغاز کردید؟

بهمن سال ۷۳ بود که هاشمی‌طبا با من تماس گرفت و گفت به سازمان تربیت بدنی بیا، بهمن‌ماه همان سال بود که به عنوان معاون فنی و امور فدراسیون‌های این سازمان کار خود را آغاز کردم. آن زمان سازمان تربیت بدنی دارای چهار معاونت فنی، فرهنگی، مالی و بانوان بود. معاونت فنی و امور فدراسیون‌های ورزشی به نوعی همین معاونت ورزش قهرمانی و حرفه‌ای وزارت ورزش و جوانان است اما به طور حتم آن زمان حیطه اختیارات آن بیشتر بود و در حال حاضر با برخی محدودیت‌ها مواجه شده است و بنده از سال ۷۳ تا ۸۰ در این سمت فعالیت خود را دنبال کردم.

*آیا پیش از حضور در سازمان تربیت بدنی سمت اجرایی دیگری در حوزه ورزش داشتید؟

بنده پیش از حضور در سازمان تربیت بدنی از سال ۷۳ تا ۸۰، طی سال‌های ۶۴ تا ۶۸ به عنوان رییس فدراسیون وزنه‌برداری فعالیت کردم. حدود سال ۶۴ بود که وفاییان به عنوان یکی از مربیان موثر در میانه به من گفت: همشهریان شما همچون وزیری، شیخی و...در شرایط مناسبی قرار ندارند و باید برای آن‌ها کاری کرد. من نیز موضوع را منتقل کردم و قرار شد با امیرحسینی به عنوان مدیریت وقت تربیت بدنی آموزش و پرورش موضوع را دنبال کنیم و در نهایت به درگاهی، رییس وقت سازمان تربیت بدنی وصل شدم. وی به من گفت آیا وقت دارید در رشته وزنه‌برداری کمک کنید؟ من نیز قبول کردم و پس از آن حکمم به عنوان رییس فدراسیون وزنه‌داری صادر شد.

* وزنه‌برداری ایران طی سال‌های ریاست شما چه وضعیتی داشت؟

آن زمان سالن وزنه‌برداری آزادی مخروبه‌ای بیش نبود و ورزشکاران این رشته در مجموعه دیگری تمرین می‌کردند، اوضاع اسفناک بود و از طریق دوستان خود در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران تمام تلاش خود را به کار گرفتیم تا امکانات رشته وزنه‌برداری را به‌روز و ساختار فیزیکی را بازسازی کنیم، خوشبختانه موفق بودیم و در نهایت کار تا جایی پیش رفت که توانستیم مسابقات قهرمانی آسیا را در تهران برگزار کنیم. با رفتن درگاهی از سازمان تربیت بدنی و شروع دوره ریاست غفوری‌فرد وی اعتقاد داشت هاشمی طبا باید از کمیته ملی المپیک برکنار شود. آن زمان مجمع کمیته شامل رشته‌های ورزشی المپیکی بودند و یکی از این رشته‌ها وزنه‌برداری بود و بنده با توجه به نزدیکی فکری به هاشمی‌طبا از مدافعان او بودم، همین مساله موجب شد تا در نهایت غفوری‌فرد من را از ریاست فدراسیون وزنه‌برداری برکنار کند و تا زمانی که او در راس ورزش بود ما به عنوان مخالفان بیرون از گود قرار داشتیم.

*مهم‌ترین چالش شما در هفت سال حضور به عنوان معاون فنی سازمان تربیت بدنی چه بود؟

مهم‌ترین چالش این بود تا آن زمان (تا سال ۷۳) ورزش جدی گرفته نمی‌شد و به مرور زمان توانست خود را تحمیل کند و جایش در میان سایر حوزه‌ها باز شد؛ به طور مثال زمانی که برای دریافت بودجه اقدام می‌کردیم ما را تحویل نمی‌گرفتند و هر مساله دیگر را نیز پیگیری می‌کردیم با سختی‌هایی روبه‌رو می‌شدیم و اساسا ظرف ورزش در ایران کوچک بود. متاسفانه ورزش در همه شاخص‌های دولت کمتر از سطح میانگین قرار داشت و پس از دوران جنگ تحمیلی با ویرانی‌های مختلفی در بخش تجهیزات روبرو بودیم و بسیاری از اماکن ورزشی در اختیار نیروهای نظامی بود

مهم‌ترین چالش این بود تا آن زمان (تا سال ۷۳) ورزش جدی گرفته نمی‌شد و به مرور زمان توانست خود را تحمیل کند و جایش در میان سایر حوزه‌ها باز شد؛ به طور مثال زمانی که برای دریافت بودجه اقدام می‌کردیم ما را تحویل نمی‌گرفتند و هر مساله دیگر را نیز پیگیری می‌کردیم با سختی‌هایی روبه‌رو می‌شدیم و اساسا ظرف ورزش در ایران کوچک بود. متاسفانه ورزش در همه شاخص‌های دولت کمتر از سطح میانگین قرار داشت و پس از دوران جنگ تحمیلی با ویرانی‌های مختلفی در بخش تجهیزات روبرو بودیم و بسیاری از اماکن ورزشی در اختیار نیروهای نظامی بود. در عین حال قصد داشتیم تغییرات را کلید بزنیم اما با کمبود اعتبار مواجه بودیم. همه این‌ها یک طرف قضیه بود اما بنده چون به هاشمی طبا اعتقاد داشتم و مطمئن بودم امکان اصلاحات وجود دارد کار را پیش بردیم هرچند وی نیز در ابتدا خیلی به حضور در ورزش ایران علاقه‌مند نبود.

*علت این کمبود علاقه را چه می‌دانید؟

هاشمی طبا عصاره کلامش این بود که ورزش در ایران را خیلی قبول ندارند و در شرایطی به سراغ وی آمده‌اند که انتقادات زیاد شده است و به طور حتم اگر به ضرورت ورزش اعتقاد داشتند با رغبت قبول می‌کرد.

*در نهایت شرایط پس از قبول حضور در سازمان تربیت بدنی چگونه گذشت؟

در ابتدا توجه دولت به ورزش چندان زیاد نبود و هاشمی‌طبا تصمیم گرفت با طرح مطالبه بسیار جدی، ورزش ایران را در فاز جدیدی قرار دهد؛ تصمیم بر این شد تا شورای سازمان تربیت بدنی تشکیل شود که رییس جمهوری نیز عضوی از این شورا بود و با حضور او به طور حتم توجهات به ورزش معطوف می‌شد و می‌توانستیم اقدامات موثری را انجام دهیم چرا که ورزش قهرمانی در ایران این پتانسیل را داشته و دارد که صدا ایجاد و نگاه‌ها را به خود معطوف کند. در نهایت جلسات شورای سازمان تربیت بدنی با حضور رئیس جمهوری، مرحوم هاشمی‌رفسنجانی کلید خورد و علاوه بر آن چند وزیر در این شورا حضور داشتند و به تدریج مسائل را پیش بردیم و تصمیمات مصوبه شده و با دستور رییس‌جمهوری همراه می‌شدند و این اتفاق کار را تسهیل می‌کرد.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که موجب تحول جدی در بخش مالی ورزش ایران شد مصوبه تخصیص یک ریال از فروش هر نخ سیگار به ورزش بود و به یکباره موجب شد تا کل اعتبارات عمرانی سازمان تربیت بدنی از یک به ۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد. هرچند این امکان وجود داشت که این رقم به بیشتر از ۲۵ میلیارد تومان برسد اما چون سقف در نظر گرفته شده طی مصوبه ۲۵ میلیارد تومان بود باید به همین عدد اکتفا می‌کردیم.

دومین مصوبه که بسیار مهم اما اختیاری بود به اختصاص یک درصد از سود سالانه سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی به ورزش مربوط می‌شد و جان کلام این مصوبه ایجاد حساسیت و توجه مجموعه‌های دولتی به ورزش بود، هرچند الزامی به پرداخت وجود نداشت. از دیگر تحولات جدی در حوزه ورزش طی آن سال‌ها فراهم شدن فضا برای ادامه تحصیل ورزشکاران و قهرمانان بود و علاوه بر این فعالیت‌های ورزشی در دستگاه‌های مختلف دولتی از همان زمان کلید خورد و به جرات می‌توان ادعا کرد که جهش در ورزش ایران با تشکیل شورای سازمان تربیت‌بدنی آغاز شد.به جرات می‌توان ادعا کرد که جهش در ورزش ایران از آن زمان و با تشکیل شورای سازمان تربیت‌بدنی آغاز شد. همچنین سال ۷۷ بود که هاشمی طبا اعلام کرد به مناسبت ۲۰ سالگی انقلاب باید ۱۳۷۷ سالن ورزشی ساخته شود که این تصمیم تحول بسیار بزرگی در حوزه زیرساختی ورزش کشور تلقی می‌شد.

*خاطره‌ای از مرحوم هاشمی رفسنجانی دارید؟

یکی از مهم‌ترین مواردی که به خاطر دارم به تشکیل صندوق حمایت از قهرمانان مربوط می‌شود. آن زمان پیش بینی کردیم که معادل یک درصد از اعتبارات سازمان را به منظور تشکیل این صندوق اختصاص دهیم و این مساله را در شورای سازمان تربیت بدنی مطرح کردیم اما رییس جمهوری اعلام کرد این طرح به ثمر نمی‌نشیند. وی گفت مگر اعتبارات سازمان تربیت بدنی چقدر است که یک درصد آن چقدر باشد؟ بروید و طرحی بیاورید که قهرمانان و ورزشکاران این مرز و بوم از نظر معیشتی و مالی بی‌نیاز شوند. هرچند تا ما رفتیم طرح را اصلاح کنیم دوره ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی به اتمام رسید اما ایشان بسیار بزرگ فکر می‌کردند. ورزش ایران در پایان دوره مرحوم هاشمی رفسنجانی به اوج خود رسید و موفقیت‌های بسیار بزرگی کسب کرد و در نهایت موجب شد تا نگاه‌ها را به خود معطوف کند.

*به دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی برسید و از آن دوره بگویید.

زمان فعالیت خاتمی به عنوان رییس جمهوری، فوتبال ایران در اوج قرار داشت و در روزهای انتخابات بودیم، قرار بود وی در سالن افراسیابی برای جوانان سخنرانی انتخاباتی انجام دهند و سالن مملو از جمعیت شده بود اما به دلایلی خاتمی هنوز به محل سخنرانی نرسیده بود و یکی از نزدیکان وی از من درخواست کرد تا فردی را برای سخنرانی در سالن پیدا کنم تا خاتمی برسد، به یکباره مصطفوی که آن زمان رییس فدراسیون فوتبال بود در مقابلم ظاهر شد و از وی درخواست کردم چند دقیقه‌ای برای جوانان صحبت کند. فوتبال آن روزها در اوج و با نتیجه‌های بسیار خوبی عربستان سعودی و کره جنوبی را شکست داده بود، به هرحال سخنرانی‌ها به پایان رسید و پس از آن خاتمی به مصطفوی گفت که من رییس جمهور نمی‌شوم حداقل بیایید تا با یکدیگر عکس یادگاری بگیریم. این روزها را به خاطر داشته باشید و بدانید چند سال بعد شرایطی رقم خورد که رییس جمهوری از فدراسیون ورزش ایران ناراضی بود و قصد داشت مصطفوی را تغییر دهد، ماجرایی که به سال ۷۶ بازمی‌گردد.

*علت نارضایتی خاتمی از مصطفوی و فدراسیون فوتبال چه بود؟

نارضایتی پس از بازگشت تیم ملی از دیدار با استرالیا در ملبورن به وجود آمد، زمانی که قرار شد مهدی پاشازاده به منظور حضور در قرعه‌کشی جام جهانی، رییس فدراسیون فوتبال را همراهی کند، این مساله بازیکنان تیم ملی را ناراحت کرده بود ۱۱ آذر ۷۶ بود که اعلام کردند تیم ملی فوتبال نزد رییس جمهوری برود، بنده مخالف بودم و در ابتدا اجازه ندادم اما هاشمی‌طبا گفت: اگر مخالف هستی می‌توانی خودت حضور پیدا نکنی اما کاری به تیم ملی نداشته باش. بنده می‌دانستم چون مصطفوی تهران نیست، بازیکنان در حضور رییس جمهوری علیه رییس فدراسیون فوتبال صحبت خواهند کرد و این مساله چالش‌آفرین خواهد بود. در نهایت نیز خاتمی به تاج‌زاده دستور رسیدگی داد، هرچند از قبل از آن هم مخالفت‌هایی در رابطه با فعالیت‌های مصطفوی در فدراسیون فوتبال وجود داشت اما در نهایت این موضوع باعث برکناری وی شد.

نارضایتی پس از بازگشت تیم ملی از دیدار با استرالیا در ملبورن به وجود آمد، زمانی که قرار شد مهدی پاشازاده به منظور حضور در قرعه‌کشی جام جهانی، رییس فدراسیون فوتبال را همراهی کند، این مساله بازیکنان تیم ملی را ناراحت کرده بود و آن‌ها معتقد بودند باید بزرگان تیم مانند علی دایی در این مراسم حضور پیدا می‌کردند. ۱۱ آذر ۷۶ بود که اعلام کردند تیم ملی فوتبال نزد رییس جمهوری برود، بنده مخالف بودم و در ابتدا اجازه ندادم اما هاشمی‌طبا گفت " اگر مخالف هستی می‌توانی خودت حضور پیدا نکنی اما کاری به تیم ملی نداشته باش. " بنده می‌دانستم چون مصطفوی تهران نیست، بازیکنان در حضور رییس جمهوری علیه رییس فدراسیون فوتبال صحبت خواهند کرد و این مساله چالش‌آفرین خواهد بود. در نهایت نیز خاتمی به تاج‌زاده دستور رسیدگی داد، هرچند قبل از آن هم مخالفت‌هایی در رابطه با فعالیت‌های مصطفوی در فدراسیون فوتبال وجود داشت اما در نهایت این موضوع باعث برکناری او شد.

*شما از این مسائل گلایه و ناراحتی نداشتید؟

ناراحتی من به این دلیل بود که کار از دست سازمان تربیت بدنی خارج شده بود و رییس جمهوری به معاون سیاسی وزارت امور کشور دستور بررسی داد و این رویه نادیده گرفتن سازمان تربیت بدنی به عنوان متولی اصلی ورزش ایران بود.

*نظر هاشمی طبا چه بود؟

وی معتقد بود ابتدای کار رییس جمهوری است و ما نباید برای وی دغدغه خاطر ایجاد کنیم و اگر اتفاقی رخ داده که در ابتدای فعالیت رئیس جمهور مسائل ورزش به دغدغه تبدیل شده است سازمان تربیت بدنی باید این دغدغه را برای رئیس جمهوری حل کند.

*خاتمی نظر خاصی در مورد فدراسیون‌های ورزشی داشت؟

خاتمی به هاشمی طبا گفته بود در انتخاب ریاست دو فدراسیون با وی مشورت شود؛ فدراسیون‌های فوتبال و کشتی.وی به هاشمی طبا گفته بود در انتخاب ریاست دو فدراسیون با وی مشورت شود؛ فدراسیون‌های فوتبال و کشتی.

*خاتمی نگاه خاصی به فعالیت مسئولان سازمان تربیت بدنی در آن دوره داشت؟

نظر من این بود رییس جمهوری آن زمان در ذهن خود نسبت به نحوه مدیریت سازمان تربیت بدنی نقد داشت و نمونه آن اتفاقی بود که منجر به توبیخ بنده از سوی وی شد.

*توبیخ، به چه علت؟

به یک برنامه زنده تلویزیونی رفته بودم، آن زمان خاتمی گفته بود ورزش ایران بیمار است. در رابطه با مقطع زمانی صحبت می‌کنم که مصطفوی برکنار و صفایی فراهانی به عنوان رییس فوتبال ایران انتخاب شده و من از این مساله ناراحت بودم. در رابطه با جمله رییس جمهوری از بنده سوال پرسیدند، گفتم دکتر نیستم تا بتوانم این مساله را تشخیص دهم اما هر زمانی که رییس‌جمهوری قیمت دلار را به هفت تومان قبل از انقلاب بازگرداند، بنده نیز می‌توانم ورزش ایران را درست کنم. همچنین در آن برنامه تلویزیونی عنوان کردم که فوتبال ایران فراسازمانی اداره می‌شود و سازمان تربیت بدنی در حوزه فوتبال مشابه آمریکاست که هیچ غلطی نمی‌تواند بکند!

به یک برنامه زنده تلویزیونی رفته بودم، آن زمان خاتمی گفته بود ورزش ایران بیمار است. در رابطه با مقطع زمانی صحبت می‌کنم که مصطفوی برکنار و صفایی فراهانی به عنوان رییس فوتبال ایران انتخاب شده و من از این مساله ناراحت بودم. در رابطه با جمله رییس جمهوری از بنده سوال پرسیدند، گفتم دکتر نیستم تا بتوانم این مساله را تشخیص دهم اما هر زمانی که رییس‌جمهوری قیمت دلار را به هفت تومان قبل از انقلاب بازگرداند، بنده نیز می‌توانم ورزش ایران را درست کنم. همچنین در آن برنامه تلویزیونی عنوان کردم که فوتبال ایران فراسازمانی اداره می‌شود و سازمان تربیت بدنی در حوزه فوتبال مشابه آمریکاست که در مقابل ایران هیچ غلطی نمی‌تواند بکند

 پس از این اتفاق مدیر شبکه سه سیما با من تماس گرفت و  گفت از دفتر رییس جمهوری آمده و مصاحبه شما را گرفته‌اند. در عین حال صفایی فراهانی به خاتمی نامه نوشته بود و خاتمی به هاشمی طبا رونوشت زده بود که معاون شما در تلویزیون چنین مباحثی را مطرح کرده است و باید توبیخ شود! هاشمی طبا مساله را به من منتقل کرد و من نیز گفتم شما وظیفه‌تان را انجام دهید و توبیخم کنید.

بنده معتقد بودم حرف درستی زدم و فوتبال ایران فراسازمانی اداره می‌شود. شما روند کار را ببینید؛ زمانی که رییس فدراسیون فوتبال به رییس جمهوری نامه می‌زند و رونوشت نامه از سوی خاتمی به هاشمی‌طبا ارسال شده و اعلام می‌شود معاون خود را توبیخ کنید، این یعنی حرف بنده درست است و فوتبال فراسازمانی اداره می‌شود. قصد داشتم این مساله را به صورت جوابیه به رییس جمهوری منتقل کنم اما هاشمی‌طبا نامه را ارسال نکرد و گفت ماجرا بیخ پیدا می‌کند و بهتر است همینجا خاتمه یابد.

با این حال بنده ماجرا را رها نکردم و با هماهنگی از طریق تیم حفاظت ریاست جمهوری یک روز که در حال خروج از خانه بودند اجازه گرفتم و نامه را به خاتمی دادم. او معتقد بود که دموکرات است و من نیز معتقدم که نباید در فضای دموکراسی چنین مسائلی پیش آید! بیشترین دغدغه بنده اصلاحات بود و باید طبق آن رفتار می‌شد. در نهایت نیز سرتیم حفاظت رییس‌جمهوری به من تاکید کرد که دیگر مساله را ادامه ندهم چرا که خاتمی پس از خواندن نامه‌ای که به او دادم عنوان کرده عجب گافی دادند و چرا روی نامه رییس فدراسیون فوتبال به رییس سازمان تربیت بدنی رونوشت زده‌اند! در عین حال به هاشمی طبا اعلام شده بود که بنده را توبیخ و برکنار کند اما وی در این رابطه مقاومت کرد.

*صفایی فراهانی را رییس‌جمهوری انتخاب کرد؟

خاتمی به هاشمی‌طبا گفته بود که شش نفر را برای ریاست فدراسیون فوتبال پیشنهاد دهد. هاشمی طبا پنج نفر را مشخص کرده بود و من نیز گفتم که صفایی فراهانی را به عنوان ششمین نفر به فهرست اضافه کند. وی علت این پیشنهاد را از بنده جویا شد، گفتم صفایی فراهانی در هیات رییسه فدراسیون فوتبال است و در عین حال علاقه‌مند، اما تنها ایرادش این است که حرف ما را گوش نمی‌دهد، هرچند این تبعیت نکردن برای سازمان تربیت بدنی بسیار خوب است و بنده علاقه دارم فوتبال از روی دوش این سازمان برداشته شود چرا که عارضه فوتبال همواره به سازمان تربیت بدنی بازگشته و بهتر است در نهایت این اتفاق رخ دهد که هاشمی طبا نیز از این استدلال، استقبال کرد. بنده مطمئن بودم صفایی فراهانی مورد استقبال رئیس جمهور قرار می‌گیرد چرا که دبیر ستاد انتخاباتی او در تهران هم بود و هنوز به مقامی نرسیده بود. در عین حال به شخصه به مدیریت صفایی فراهانی اعتقاد داشتم و با آمدن وی بار مسئولیت فوتبال کاملا از روی دوش سازمان تربیت بدنی برداشته می‌شد و دیگر برد و باخت‌های تیم ملی را به پای این سازمان نمی‌نوشتند.

*سرنوشت شورای سازمان تربیت بدنی در دوران خاتمی به کجا رسید؟

به تدریج فعالیت شورای سازمان تربیت بدنی کمرنگ شده بود و خاتمی به جای خودش مسئولیت را به محمدرضا عارف محول کرده بود و این مساله موجب شد تا ضریب نفوذ شورای تربیت بدنی کاهش یابد و روند کار دیگر شبیه دوران هاشمی رفسنجانی نبود.

=*خاطره مستقیمی از خاتمی دارید؟

المپیک آتن بود که دیگر در سازمان تربیت بدنی نبوده و به عنوان مدیرعامل پست فعالیت می‌کردم. در جلسه شورای اقتصاد خاتمی را دیدم و شب قبل آن شاهین نصیری‌نیا در المپیک وزنه زد و چهارم شد. در جلسه شورای اقتصاد خاتمی به بنده گفت دیشب زمان وزنه‌زدن نصیری‌نیا به یادت بودم و به خودم گفتم اگر فائقی حضور داشت حتما وزنه بردار ایران طلا می‌گرفت.

*تفاوت نگاه هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی را در حوزه ورزش چه می‌دانید؟

هاشمی رفسنجانی به این باور رسیده بود که ورزش برای جامعه امری ضروری است و علاقه‌مند به حل مسائل معیشتی و رفاهی ورزشکاران بود. او اعتقاد داشت ورزش یکی از عوامل اصلی توسعه جامعه است. خاتمی اما در دوره اول ریاست جمهوری که عنوانش توسعه سیاسی بود به ورزش نگاه سیاسی داشت و بنده معتقدم این رویه برای ورزش مفید نیست و نگاه توسعه‌گرایانه به شمار نمی‌رود. در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی نیز انتخاب مناسبی برای ورزش صورت نگرفت و تغییر هاشمی طبا سیاسی بود. اگر وی کاندیدای ریاست جمهوری نمی‌شد احتمالا تغییر پیدا نمی‌کرد. تکامل نگاه اصلاحاتی ایجاب می‌کرد که تغییرات رو به جلو باشد و حتی صفایی فراهانی نیز با ناراحتی از فوتبال رفت در حالی که به اصلاحات اعتقاد داشت و چنین اتفاقاتی برای ورزش ایران مفید نبود.هاشمی رفسنجانی به این باور رسیده بود که ورزش برای جامعه امری ضروری است و علاقه‌مند به حل مسائل معیشتی و رفاهی ورزشکاران بود. او اعتقاد داشت ورزش یکی از عوامل اصلی توسعه جامعه است. خاتمی اما در دوره اول ریاست جمهوری که عنوانش توسعه سیاسی بود به ورزش نگاه سیاسی داشت و بنده معتقدم این رویه برای ورزش مفید نیست و نگاه توسعه‌گرایانه به شمار نمی‌رود. در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی نیز انتخاب مناسبی برای ورزش صورت نگرفت و تغییر هاشمی طبا سیاسی بود. اگر وی کاندیدای ریاست جمهوری نمی‌شد احتمالا تغییر پیدا نمی‌کرد. تکامل نگاه اصلاحاتی ایجاب می‌کرد که تغییرات رو به جلو باشد و حتی صفایی فراهانی نیز با ناراحتی از فوتبال رفت در حالی که به اصلاحات اعتقاد داشت و چنین اتفاقاتی برای ورزش ایران مفید نبود.

*در رابطه با ورزش بانوان نیز توضیح دهید و بگویید که نگاه‌ها به فعالیت ورزشی بانوان و حضور آن‌ها در ورزشگاه‌ها چه بود؟

رشد ورزش بانوان به دوره اول فعالیت ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی باز می‌گردد و با حضور فائزه هاشمی به عنوان نایب رییس کمیته ملی المپیک، فدراسیون اسلامی ورزش زنان شکل گرفت و در دوره دوم ریاست جمهوری وی، معاونت ورزش بانوان در سازمان تربیت بدنی ایجاد شد. در این دوره به شدت به دنبال توسعه ورزش بانوان بودند و به نوعی تربیت بدنی بانوان شکل گرفت و تمامی رشته‌های ورزشی را پوشش می‌داد و فضاها و سالن‌های مختص به آن‌ها ایجاد شد و در تمامی رشته‌های قهرمانی نیز ورود کردند.

*در مورد ورود زنان به ورزشگاه‌ها شرایط چگونه بود؟

در مورد ورود زنان به ورزشگاه‌ها در ابتدا حساسیتی  وجود نداشت، هرچند که شرایط متفاوتی را نیز تجربه ‌می‌کردیم؛ به طور مثال مسابقات قهرمانی والیبال نوجوانان آسیا به میزبانی ایران برگزار شد و حضور زنان در این مسابقات به منظور تماشای رقابت‌ها آزاد بود و ۵۰ درصد ظرفیت سکوها به مردان و۵۰ درصد به زنان اختصاص پیدا کرد. خوشبختانه حضور زنان باعث شده بود تا مردان نیز ترغیب شوند و به ورزشگاه بیایند و برای تماشای مسابقات سالن مملو از جمعیت شده بود چرا که بسیاری از افراد به صورت خانوادگی به ورزشگاه آمدند. روز اول شرایط به خوبی پیش رفت اما روز دوم اعتراضات آغاز شد و پس از فشارهای وارد شده در جلسه‌ای با مسئولان سازمان صداوسیما به آن‌ها تاکید کردیم که لنز دوربین‌ها سمت زنان نرود و صدای آن‌ها از تلویزیون پخش نشود که به این ترتیب زنان در حالی در ورزشگاه حضور داشتند اما اثری از آن‌ها در تصاویر نبود.

یک مورد دیگر به بازگشت تیم ملی از ملبورن باز می‌گردد که قرار شد مراسم استقبالی در ورزشگاه آزادی مدنظر قرار گیرد و خوشبختانه فضای جامعه به گونه‌ای بود که هیچ‌گونه ممانعتی برای حضور زنان در ورزشگاه ایجاد نشد. قبل از دو مورد فوق اما رقابت‌های مقدماتی نوجوانان آسیا را نیز در تهران میزبانی کرده بودیم و این مسابقات با حضور خانواده‌ها در ورزشگاه شیرودی برگزار شد. آن زمان حضور زنان در ورزشگاه‌ها به مساله سیاسی تبدیل نشده بود اما در ادامه به مطالبه‌ای سیاسی تبدیل شد و کار گره خورد. یکی از مواردی که در رابطه با حضور زنان در ورزشگاه باید به آن اشاره کنم به تدارک شرایط بهداشتی ورزشگاه‌ها باز می‌گردد و متاسفانه هنوز در ایران زیرساخت‌های مناسبی در این رابطه وجود ندارد. ما در ورزشگاه شیرودی یا سالن والیبال چه در مسابقات مقدماتی فوتبال نوجوانان آسیا و چه در مسابقات والیبال نوجوانان آسیا شرایط بهداشتی را برای زنان فراهم کردیم ولی به شخصه بنده معتقدم که حتی هم‌اکنون ورزشگاه آزادی شرایط بهداشتی برای حضور زنان ندارد.

*آن زمان حضور زنان در ورزشگاه‌ها به مساله سیاسی تبدیل نشده بود اما در ادامه این مسئله به مطالبه‌ای سیاسی تبدیل شد و کار گره خورد.تلخ‌ترین خاطره شما از ورزش چیست؟

این مساله به تیم ملی فوتبال ایران و زمانی که به قطر رفت مربوط می‌شود که در نهایت با شکست همراه شد. سال ۷۶ بود و هنوز مصطفوی به عنوان رییس فدراسیون فوتبال فعالیت می‌کرد و محمد مایلی کهن سرمربی تیم ملی بود. ما برای بدرقه تیم ملی به فرودگاه رفتیم متاسفانه مایلی کهن با مصطفوی برخورد درستی نداشت و روی خود را از او برگرداند. آهسته به وی گفتم کار خوبی نکردید! به یکباره وی شاکی شد و اعلام کرد که دیگر نمی‌خواهد فعالیت کند و دست از سر او برداریم. قهر کرد و اصرار می‌کرد که دیگر نمی‌خواهد به قطر برود. بنده به شخصه خیلی خواهش کردم و زجر کشیدم تا مایلی کهن راضی شود با تیم ملی به قطر برود. زمانی که راضی شد با چشم گریان به نادر فریاد شیران گفتم مایلی کهن دست خالی از قطر برمی‌گردد چرا که ما اکنون اخلاق را باختیم و در نهایت تیم ملی به قطر رفت و شکست خورده بازگشت. هرچند که مخالف برکناری او پس از این شکست بودیم اما مصطفوی او را کنار گذاشت و مدعی شد که رییس دفتر خاتمی با او تماس گرفته و تاکید کرده که سرمربی تیم ملی برکنار شود.

یک بار دیگر نیز فوتبال اشک من را در آورد هرچند که این بار در نهایت خیر اتفاق افتاد. تیم ملی قرار بود به جام جهانی فرانسه برود و جلال طالبی در حالی که یقه لباسش باز و یک گردنبند طلا آویخته بود و در تصاویر خوشحالی می‌کرد و بنده بعد از دیدن این تصاویر خیلی ناراحت شدم. سوالی که برایم پیش آمد این‌ بود که چرا اجازه استفاده از افرادی نظیر مهاجرانی، پروین، حجازی و بهزادی را نداشتیم، ‌اما از سوی دیگر فضا برای سایر افراد فراهم بود و یک نفر مانند طالبی می‌توانست راحت رفتار کند. در حال گریه کردن بودم و به یکباره مسئول شاخه ورزش وزارت اطلاعات به سمت من آمد و پرسید چرا گریه می‌کنی؟ گفتم به من حق دهید، شما کاری کرده‌اید فردی نظیر همایون بهزادی در بدترین شرایط قرار داشته باشد و من به عنوان معاون سازمان تربیت بدنی نتوانم برای وی کاری انجام دهم، چرا که او را رد صلاحیت کرده‌اید و من باید این ظلم را به کجا ببرم؟

دو روز گذشت و همان فرد آمد و گفت سعید امامی به عنوان معاون ارشد وزارت اطلاعات عنوان کرده نامه‌ای از طرف سازمان تربیت بدنی نوشته و اعلام شود که قصد استفاده از افرادی نظیر حشمت مهاجرانی، ناصر حجازی، علی پروین و همایون بهزادی را به عنوان مشاور دارید. در نهایت نامه را نوشتیم و مساله حل شد. اگر آن زمان چنین مجوزی ارائه نمی‌شد نمی‌توانستیم از علی پروین به عنوان سرپرست باشگاه استفاده و تمام اختیارات را به او واگذار کنیم. در عین حال موضوع بازنشستگی همایون بهزادی را حل کردیم؛ آن زمان وی از وزارت اطلاعات حقوق می‌گرفت و پس از انقلاب حقوقش را قطع کرده بودند. بنده اعلام کردم که او کارمند وزارت اطلاعات است و باید حقوقش پرداخت و مساعدت لازم انجام شود که در نهایت بعد از سال‌ها، مساله بازنشستگی بهزادی نیز حل شد.

*علت استعفای شما چه بود؟

برای خرید کتاب به کتابفروشی یکی از دوستانم رفته بودم. یکی از آشنایان او نیز حضور داشت و بنده را معرفی کرد اما به یکباره آشنای این کتابفروش گفت فائقی را می‌شناسم، او فقط بلد است مردم را رنگ کند و هر اتفاقی می‌افتد در رسانه می‌گوید اشتباه کردیم. آن‌جا بود که با خودم فکر کردم و فهمیدم داریم پس می‌زنیم و باید به فکر چاره باشم. این ماجرا با باخت ایران مقابل بحرین همزمان شد و از تلویزیون با بنده تماس گرفتند تا مصاحبه کنند. به آن‌ها گفتم ماجرا سرریز کرده و از این به بعد دیگر نمی‌توانیم اثرگذار باشیم و باید به فعالیت خود پایان دهم. هاشمی‌طبا نیز استعفا را قبول اما تاکید کرد تا زمان حضور وی در سازمان تربیت بدنی فعالیتم را ادامه دهم.

*از نحوه مدیرعاملی خود در شرکت پست هم بگویید؟

معتمدی که در زندان با او آشنا شده بودم به عنوان وزیر پست، تلگراف و تلفن انتخاب شده و روزی برای تماشای بازی‌های تیم ملی فوتبال ایران در مقدماتی جام جهانی به ورزشگاه آمده بود. آن زمان تصمیم بر این بود هاشمی‌طبا از سازمان تربیت بدنی برود و مهرعلیزاده جایگزین او شود. در حال تماشای مسابقه بودیم که معتمدی به من گفت تکلیف شما چه می‌شود؟ گفتم زودتر استفعا داده‌ام و اگر هاشمی طبا برود بنده نیز از سازمان تربیت بدنی خواهم رفت و در حال حاضر نیز استعفای خود را ارائه کرده‌ام و هاشمی طبا به من اعلام کرد تا زمان حضورش در سازمان تربیت بدنی فعالیتم را ادامه دهم. این روند باعث شد به پست بروم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها