ماجرای مصدومیت عجیب کاپیتان تیم ملی و درخواست از دوست صمیمیاش
مادرم متوجه نشود مصدوم شدم
یکی از اتفاقات عجیب و نادر در فوتبال ایران مصدومیت عجیب کریم انصاریفرد در اردوی تیم ملی از ناحیه چشم بود.
در روزهایی که خبر احتمال بازگشت کاپیتان تیم ملی ایران به پرسپولیس دوباره بر سرزبان ها افتاده (با وجود آن که هنوز تأیید نشده) است، بد ندیدیم یک ماجرا را باز خوانی و با خبری جدید منتشر کنیم.
به گزارش خبرورزشی، در سالهای اخیر کیکمالی در اردوی تیمهای مختلف ایران باب شده و وقتی برای بازیکنی جشن تولد میگیرند تا تمام کیک را به سر و صورت او نزنند جشن تمام نمیشود! حال این نوع شوخی تا آستانه تبدیل شدن به یک تراژدی تلخ و فراموش نشدنی پیش رفت. کریم انصاریفرد، کاپیتان ایران در شب تولدش آسیبی جدی دید و خوش شانس بود که بینایی خود را از دست نداد.
کاپیتان تیم ملی ایران، با مصدومیت عجیبی در شب تولدش مواجه شد. یکی از دوستان کریم انصاریفرد با هماهنگی احسان حاج صفی تصمیم گرفتند با خرید کیک، تولد او را در اردوی تیم ملی جشن بگیرند غافل از اینکه ...
عجبا تکه چوبی که داخل کیک جشن تولد بود، با یک میلیمتر فاصله بیشتر، به راحتی میتوانست او را از نعمت یک چشم محروم کند اما خدا را شکر به خیر گذشت. مسئولین و کادر درمان بیمارستان رضوی مشهد، از جمله دکتر سلطانی و دکتر کیارودی خیلی تلاش کردند که خطر را به طور کامل برطرف کنند.
یکی از دوستان نزدیک کاپیتان تیم ملی که همراه با احسان حاج صفی برنامه سورپرایز کردن کریم انصاریفرد را با خرید کیک تولد چیده بود در حالی که تمایلی به افشای نام خودش نداشت به خبرورزشی گفت: «دو روز پیش از دیدار با لبنان در مشهد، به پیشنهاد علی قلی زاده با احسان حاج صفی تماس گرفته و پیشنهاد دادم تولد کریم را در اردوی تیم ملی جشن بگیریم. او موافقت کرد و من هم با دوستانی در مشهد هماهنگ کردم تا کیک بخرند و به اردوی تیم ملی ببرند. خوشحال بودم که دوست خوبم را سورپرایز کردهام اما ساعاتی بعد اتفاق عجیبی رُخ داد. علی قلی زاده و میلاد محمدی دو بازیکن ملی پوش با من تصویری تماس گرفته و عنوان کردند که چشم کریم انصاریفرد به دلیل کیک مالی و برخورد تکه چوب نوک تیز مصدوم شده است! باورم نشد و فکر کردم باز شوخی میکنند ولی خود کریم تماس گرفت و خواهش کرد که اجازه ندهم مادرش متوجه این مصدومیت شود و ... خلاصه خیلی به خیر گذشت. خود کریم هم خیلی ترسیده بود و شانس آورد تکه چوبی که به عنوان ستون کیک دو طبقه تعبیه شده بود به بالای پلک او خورد و اگر چند میلیمتر پایین تر میخورد دور از جانش کور میشد و...!»
دیدگاه تان را بنویسید