تصاحب منچستریونایتد و یک دوقطبی بزرگ
چرا زیر سوال بردن تصمیم قطریها برای خرید یونایتد کار اشتباهی نیست؟
در شهر منچستر هواداران سر خرید این باشگاه توسط دو شخص ثروتمند که یکی از آنها قطری است دچار مشکل شدهاند.
در موقعیتهای بحرانی در جدول زمانی تاریخ مالکیت منچستر یونایتد، اجماع مشترکی میان هواداران در مورد نتیجه مطلوب وجود داشته است.
به گزارش روزنامه اعتماد، به عنوان مثال هنگامی که روپرت مورداک در سال 1999 از طریق BSky B پیشنهادی برای کنترل باشگاه مطرح کرد، طرفداران یونایتد به اتفاق آرا بسیج شدند.
آنها نه تنها آشکارا اعتراض میکردند- که در نشست سالانه سازمان ملل و همراهی نیروهای امنیتی مطرح شد- بلکه در پشت صحنه نامههای قانونی به کمیسیون انحصارات و ادغام مینوشتند. هواداران احساس میکردند که مورداک با انگیزههایش، ماهیت باشگاه را تغییر خواهد داد.
در نهایت، وزارت تجارت و صنعت این فرآیند را مسدود کرد و گفت که اجازه دادن به BSkyB که حقوق انحصاری لیگ برتر انگلیس را داشت، برای مالکیت، بخشی از باشگاه سیستم را در موقعیتی ناسالم در ورزش قرار میدهد.
پنج سال بعد، هنگامی که خانواده گلیزر سلطه خصمانه خود را بر یونایتد آغاز کردند، شدت احساسات جمعی بیشتر شد. هواداران از قبل پیشبینی کرده بودند که قرار دادن باشگاه در معرض میلیونها پوند بدهی، باعث میشود که آنها به واسطه پرداخت این بدهیها بخشی از اعمال مالکانه خود را اعمال کنند.
مدیری که سهامش در نهایت به دست گلیزرها رسید، همان مردی بود که خودروی جگوار خود را با رنگ قرمز پوشانده بود؛ خودرویی حامل سه خواهر و برادر گلیزرها. خودرویی که در اولدترافورد مورد حمله قرار گرفت! آن زمان تصور میشد بهترین راه برای جلوگیری از خطر و تهدید مالی که سلطه گلیزرها به وجود میآورد، حضور این یاغیها بود و با وجود اینکه این کمپین شکست خورد، مخالفت آشکار با مالکان اهل ایالات متحده به مدت 18 سال بدون کم و کاست باقی ماند.
بعد از اینکه مارکوس راشفورد در روز یکشنبه دروازه لسترسیتی را باز کرد، هواداران آواز خواندند: «ما میخواهیم گلیزرها بیرون بروند» و «بر پاخیزید اگر از گلیزرها متنفرید» آنها پس از هر گل شعارها را تکرار کردند.
با این حال، اختلافات بر سر این است که چه چیزی باید در آینده بیاید. در واقع، برای بخشهای خاصی از طرفداران، نوعی قبیلهگرایی سمی وجود دارد. این قبیلهگرایی هواداران را در مرز جنگ داخلی قرار داده.
این اولین تصاحب یونایتد با نگاه به آینده است که در عصر رسانههای اجتماعی رقم میخورد. به این معنی که وسعت افراد دارای نظر گستردهتر و اختلافات ریشهدارتر است. همانطور که اوضاع پیش میرود، تنها پیشنهادهای عمومی روی میز شامل دو مورد میشود. یکی پیشنهاد قطری است که توسط شیخ جاسم بن حمد آل ثانی ارایه شده و دیگری توسط سر جیم رادکلیف. این دوقطبی باعث تشدید درگیری داخلی شده است. به این شکل که شما یا با ما هستید یا علیه ما.
بدون شک پیشنهاد قطر ریسکها را بالا برده است. همانطور که در طول جام جهانی اتفاق افتاد، انتقاد از این کشور حوزه خلیج فارس با موجی از مخالفتها مواجه شد. برخی از آن کم اهمیتتر و برخی تندتر. حجم آنها میتواند بسیار زیاد باشد. در این میان برخی به دنبال خاموش کردن بحثهای ظریف اما مهم در این رابطه هستند. به رغم آنچه آنها استدلال میکنند، نگرانی در مورد کنترل قطر بر یونایتد به هیچ عنوان «کوتهبینانه» نیست. به این منظور، بررسی دقیق شخصیت شیخ جاسم خالی از لطف نیست؛ فردی به این اندازه کم سابقه که حتی افرادی که از طرف او صحبت میکنند، هنوز نمیتوانند جزییات خاصی در مورد زندگی او ارایه دهند. با این حال پیوند او با دولت قطر واضح است، بنابراین منطقی است که یک باشگاه با تاریخ غنی و پر اهمیت اجتماعی ممکن است به آخرین وسیله جانبی در یک پروژه ملی برای افزایش نفوذ بینالمللی تبدیل شود.
همراهی با یک تیم فوتبال که احساسات عمیقی در سراسر جهان برمیانگیزد، میتواند بهطور نامحسوسی سوء شهرت را از بین ببرد. خرید منچستر یونایتد به معنای خرید وفاداری بخشی از جامعه است. این روش برای ابوظبی و منچسترسیتی کار کرده است و به نظر میرسد برای عربستان سعودی و نیوکاسل نیز همین شرایط را رقم بزند.
با این حال، برای بسیاری از هواداران یونایتد، این یک مشکل مهم است - درست مانند زمانی که مرداک تلاش کرد یونایتد را بخرد. ترس از این نبود که این سرمایهدار استرالیایی برای بازیکنان یا زیرساختهایی که به این اعتراضات دامن میزد، خرج سنگینی نکند، بلکه نگرانی در مورد انگیزههای شخصی او بود.
تفاوت اکنون این است که یونایتد دیگر در صدر فوتبال انگلیس نیست. در عوض، بدهی گلیزر برای آنها بار سنگینی است و برخی از هواداران متقاعد شدهاند که پول نقد آماده - مهم نیست چگونه باشد - تنها سلاح برای مبارزه با سایر باشگاههای متعلق به دولتها است. باشگاههایی نظیر منچسترسیتی یا پیاسجی یا نیوکاسل.
نمیتوان گفت که چقدر حسابهای رسانههای اجتماعی نزدیک به یونایتد ارتباط عاطفی هم دارند، اما اولویتبندی ثروت آنها مشخص است. پول، بازیکنان را میخرد و با سازماندهی زیرکانه میتواند منجر به کسب جام شود. همچنین زمین تمرین و ارتقای استادیوم را فراهم میکند. این لفاظیهایی است که هر طرفداری میتواند نادیده بگیرد. حتی اگر شک و تردیدی هم وجود داشته باشد که اصالت برای موفقیت بیشتر، از داشتن بزرگترین دستهچک لذتبخشتر است.
این یک بحث منصفانه است. این یک داستان پیچیده با بخشهای رقابتی است و باید تلاش کرد تا تمام آن پوشش داده شود.
گزارش نتایج نظرسنجی شگفتانگیز است. The Athletic یک نظرسنجی برای مشترکین انجام داد و یافتهها را دقیق منتشر کرد که در آن دو سوم پاسخدهندگان رادکلیف را به عنوان نامزد مورد نظر خود انتخاب کردند. در توییتر، واکنش شدیدی در باب جعل نتایج ظاهر شد. همه قطر را میخواهند. یکی از پاسخهای خلاقانه از کسی بود که گفت: «شما نمیتوانید Laurie را بدون l-i-a-r (دروغگو) بنویسید. اتفاقا نمیتوانید Laurie را بدون r-e-a- l (واقعی) بنویسید.»
همینطور موضوع همجنسگرایی که در قطر غیرقانونی است هم مطرح شد Rainbow Devils گروه هواداران LGBTQ یونایتد، نگرانی عمیق خود را در مورد پیشنهاددهندگان ابراز کردند. علاوه بر این، سازمان حقوق بشر مستند کرده است که چگونه قوانین و مقررات قطر قوانین تبعیضآمیز قیمومیت مردان در رابطه با ازدواج، منع سفر به خارج از کشور و برخی از انواع مراقبتهای بهداشت باروری را بر زنان تحمیل میکند.
برخی ممکن است بگویند که اگر یک صندوق سرمایهگذاری از ایالات متحده برای برنده شدن در نبرد خرید یونایتد پیشنهاد شد، ما باید همان سوالات را در مورد قوانین اسلحه یا حقوق سقط جنین بپرسیم. تفاوت در مورد شیخ جاسم این است که ثروت او یا پدر بانفوذش، نخستوزیر سابق حمد بن جاسم بن جابر آل ثانی، ناشی از حکومت است. آنها با دولت در هم تنیدهاند. آنها یا افرادی که میشناسند، تا حدی بر همین قوانین تاثیر دارند. (اگر یک صندوق سرمایهگذاری ایالات متحده متعلق به یونایتد بود و برای قوانین اسلحه لابی میکرد، ما البته در مورد آن تحقیق میکردیم.)
رادکلیف هم همینطور. اگر او مسوولیت را بر عهده بگیرد، در این صورت تمایل او برای امور مالیاتیاش سوژههای خوبی برای بررسی خواهند بود.
در حالی که مذاکرات ادامه دارد، مدیران یونایتد در جریان نیستند. فقط گلیزر و راین، بانک بازرگانی که فروش را انجام میدهد، از پیچیدگیهای این فرآیند اطلاع دارند. گمانهایی وجود دارد که گلیزرها خواهان قیمتهای بالاتر از پیشنهاداتی هستند که تاکنون ارایه شده است و ممکن است مذاکرات تمدید شود.
واکنش طرفداران با هر تاخیری پر سر و صدا خواهد بود. مالکیت گلیزر 1.5 میلیارد پوند برای یونایتد هزینه داشته است، مبلغی چشمگیر که میتوانست برای بهبود باشگاه استفاده شود. این همان رقمی است که یک مالک جدید باید برای بهبود زیرساختها به یونایتد بپردازد.
گلیزرها مالکان وحشتناکی بودهاند و خروج آنها در اولد ترافورد جشن گرفته خواهد شد. اما این به این معنی نیست که هر کسی میآید نباید بررسی شود.
منبع: داتلتیک
دیدگاه تان را بنویسید