کد خبر: 614007
|
۱۴۰۲/۰۳/۰۱ ۰۴:۴۲:۰۰
| |

بیژن طاهری: من استقلالی بودم و تیمم را خیلی دوست داشتم

ناگفته‌هایی از درگذشت تلخ اسطوره استقلال؛ پزشکان گفتند ناصر حجازی فقط تا بعدازظهر زنده است

بیژن طاهری سرپرست تیم استقلال به خبرورزشی گفت: ناصر خان هر وقت من را در بیمارستان می‌دید می‌گفت: می‌دانم این مریضی بدی است که به جان من افتاده و رویارویی با آن خیلی دشوار است.

ناگفته‌هایی از درگذشت تلخ اسطوره استقلال؛ پزشکان گفتند ناصر حجازی فقط تا بعدازظهر زنده است
کد خبر: 614007
|
۱۴۰۲/۰۳/۰۱ ۰۴:۴۲:۰۰

بیژن طاهری جدا از اینکه همبازی و شاگرد ناصر حجازی بود، رابطه دوستانه بسیار گرمی هم با ناصر خان داشت.

به گزارش خبرورزشی، در آستانه سالگرد در گذشت اسطوره استقلال سراغ مدیر تیم استقلال رفتیم و با او خاطرات گذشته همراه با حجازی را مرور کردیم. 

از پاییز سال ۸۸ شروع کنیم.  شما چطور متوجه شدید که ناصر خان با بیماری سختی دست و پنجه نرم می‌کند؟

یکی از دوستان مشترک زنگ زد و گفت ناصر خان بیمار شده و قضیه خیلی جدی است. به من گفت جواب آزمایشاتش  را گرفته و متاسفانه شرایط اصلا خوب نیست. وقتی این حرف را به من زد به او گفتم حتما اشتباه می‌کنی! در واقع داشتم خودم را گول میزدم چون آزمایشات اشتباه نبودند. پس از آن هم روند درمانی شروع شد و...

در روزهایی که شما قضیه را می‌دانستید اما خود ناصر خان  هنوز به عمق بیماری اش پی نبرده بود چگونه با او داخل بیمارستان رفتار می‌کردید تا متوجه نشود؟

ناصر خان هر وقت من را در بیمارستان می‌دید می‌گفت: می‌دانم این مریضی بدی است که به جان من افتاده و رویارویی با آن خیلی دشوار است اما به ناصرخان گفتم، آدمهایی که از شما پیرتر هم بوده‌اند مریض شده اند و بیماری را شکست داده اند. دروغ هم نمی‌گفتم چون واقعا چنین اتفاقی در دنیا می‌افتد ولی متاسفانه در رابطه با حجازی این اتفاق نیفتاد و از جمع ما رفت. هر وقت اینطوری باهاش صحبت می‌کردم وقتی از اتاق خارج می‌شدم به زحمت می‌توانستم بغض خودم را نگه دارم. واقعاً حجازی حیف شد.

 

آخرین حرفی که حجازی قبل از رفتن به کما به شما گفت را به خاطر دارید؟

دقیقاً. هیچ وقت یادم نمی‌رود که ما از تیم امید جدا شده بودیم و علیرضا منصوریان هدایت این تیم را بر عهده گرفته بود. من به بیمارستان رفتم و داخل اتاق ناصرخان را از روی تخت بلند کردم تا به دستشویی برود با این که حالش اصلا خوب نبود به من گفت: میخوای با منصوریان صحبت کنم تا دستیارش  در تیم امید باشی؟ من گفتم ناصرخان الان کارهای مهم تری داریم. برای من مهم این است که شما خوب شوی و سلامت برگردی منزل. چقدر این مرد شریف بود که در در آن شرایط بد هم از دوستان و شاگردانش غافل نمی‌شد. حتی پرسپولیسی‌ها و هواداران سایر تیم‌ها هم به ایشان حرمت می‌گذاشتند.

 شما با مرحوم حجازی در بنگلادش هم چند سال حضور داشتید و حتماً چهره دیگری از او را دیده اید که خیلی‌ها کمتر آن را دیده اند.

بله.  این مرد واقعاً آدم بزرگی بود. در همان بنگلادش  هم نگران ایران بود .حجازی در سال‌های جنگ حاضر به ترک ایران نشده بود و کنار مردم ماند. ناصرخان در روزهایی که سرمربی محمدان بنگلادش بود بارها پس از تمرین، من و بقیه بازیکنان ایرانی را به منزلش دعوت می‌کرد. حتی گاهی اوقات وقتی همسایه‌ها او را دعوت می‌کردند به ما هم می‌گفت تا همراهش برویم. یک بار به من گفت: بیژن! کجا هستند تا ببینند تو اینجا چه گل‌هایی می‌زنی؟ من در بنگلادش ۳۴ گل برای محمدان زدم و پس از آن توانستم راهی لیگ قطر شوم.

 

ظاهراً شما بخاطر حجازی یکبار پیشنهاد استقلال را هم رد کردید درسته؟

بله. من استقلالی بودم و تیمم را خیلی دوست داشتم. اواخر دهه شصت وقتی به ایران برگشتم استقلال برای بازی با ملوان باید به انزلی می‌رفت. همان جا برایم پیغام دادند که برگرد استقلال. من هم گفتم تا آخر عمر استقلالی می‌مانم اما چون ناصرخان هم می‌خواهد از بنگلادش به ایران برگردد منتظر می‌مانم تا ببینم ایشان به کدام تیم می‌رود و چه وضعیتی پیدا می‌کند. ناصرخان آمد و من با او  به بانک تجارت رفتم و چند سال آنجا فوتبال بازی کردم حتی به عنوان آقای گلی مسابقات را هم به دست آوردم.

سوال آخر. چطور در جریان خبر فوت مرحوم حجازی قرار گرفتید؟

صبح روزی که ناصرخان به رحمت خدا رفت من بیمارستان بودم. کادرپزشکی زحمت بسیاری کشیدند ولی دیگر کاری از دست آنها ساخته نبود یکی از پزشکان به من گفت ناصرخان حداکثر تا بعد از ظهر زنده می‌ماند من هم به خاطر اینکه این فضا را نبینم و دیدن چنین صحنه‌هایی برایم فوق العاده تلخ بود از بیمارستان خارج شدم و حوالی شب به منزل حجازی رفتم. زمانی که دیگر خبر اعلام شده بود و منزل ایشان بسیار شلوغ بود. روحش شاد در تمام این سالها هر وقت دوم خرداد می‌شود و سالگرد درگذشت ناصرخان فرا میرسد چه به تنهایی و چه در قالب حضور بر سر مزارش، خاطره این استاد و رفیق عزیز را گرامی‌داشته ام.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها