کد خبر: 647670
|
۱۴۰۲/۱۰/۱۹ ۱۲:۰۵:۰۸
| |

زاگالو، مردی که می‌خواست بخشی از تاریخ باشد

سرمربی برزیل در جام جهانی 1970 که روز شنبه در سن 92سالگی درگذشت، یک عمر را صرف ساختن جایگاهی در تاریخ کرد.

زاگالو، مردی که می‌خواست بخشی از تاریخ باشد
کد خبر: 647670
|
۱۴۰۲/۱۰/۱۹ ۱۲:۰۵:۰۸

روز یکشنبه خبر رسید ماریو زاگالو چهره افسانه‌ای فوتبال جهان و برزیل درگذشته است. ایرانی‌ها علاوه بر اینکه مثل همه دنیا او را بابت دستاوردهایش می‌شناختند یک آشنایی شخصی هم با او داشتند. حضور او همراه با تیم ملی کویت مقابل تیم ملی ایران که منجر به تولید آهنگ «وقتی که راهی ایران بودی زاگالو/ بیخودی نبود هراسان بودی زاگالو» شد. زاگالو در جام ملت‌های آسیا 1976 و مقدماتی جام جهانی 1978 با کویت مقابل تیم ملی ایران قرار گرفت و شکست خورد. سرمربی وقت تیم ملی در آن زمان حشمت مهاجرانی بود. بگذریم... .

زاگالو یکی از کسانی است که تاثیر عمیقی بر فوتبال دنیا گذاشته است. مردی که همیشه دوست داشت بخشی از تاریخ باشد و به نظر می‌رسد به خواسته خود رسید. نشریه گاردین به مناسبت درگذشت او روایت جالبی از زندگی این مرد منتشر کرده است.

به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردین، سرمربی برزیل در جام جهانی 1970 که روز شنبه در سن 92سالگی درگذشت، یک عمر را صرف ساختن جایگاهی در تاریخ کرد.

در یک صبح زمستانی در سال 2013، من از تاکسی بیرون پریدم تا با مصاحبه شونده خود در آپارتمانی در کنار دریا در Avenida Lúcio Costa ملاقات کنم. ماریو خورخه لوبو زاگالو در دهه 80 زندگی خود در لابی منتظر بود. او در آن سال‌ها همچنان جایگاهی سلطنتی در فوتبال برزیل داشت. برای دهه‌ها، زاگالو و فوتبال برزیل در رابطه‌ای شگفت‌انگیز و همزیست از یکدیگر تغذیه کردند و به پیروزی‌های زیادی رسیدند.

زاگالو اولین سوال من را نادیده گرفت، اما در عوض دستاوردها و فتوحات خود را بسط داد و کالبدشکافی کرد. او کاملا سرسری بود. اینجا مردی بود که یک عمر برای پرورش جایگاه خود در تاریخ سپری کرده بود، مردی که از افتخاراتش به شما می‌گفت و هرگز فرصتی را برای تشکر از بزرگواری خود از دست نمی‌داد. او سخنان دادا را به من یادآوری کرد: «زاگالو هرگز از گفتن این جمله خسته نشد: بچه‌ها، من می‌خواهم بخشی از تاریخ باشم!»

شاید او دلایل زیادی برای خودپسندی داشت. بیشتر دوران حرفه‌ای او یک رژه پیروزی بود، اما بیش از همه، او پیشگام و معمار دوران طلایی سلسائو بود. او به عنوان یک بازیکن تعادل را ایجاد کرد و در جناح چپ بالا و پایین می‌رفت. به زبان ساده، زاگالو توضیح داد که «شماره 10 یک نماد بود، موقعیت بسیار دشواری بود و بنابراین من به شماره 11 تغییر مکان دادم، جایی که جناح چپ مدرن را خلق کردم. این فکر من بود.» او محدودیت‌های خود را پذیرفت. این درون‌نگری هوشمندانه زاگالو بود که به او اجازه داد تا خود را دوباره اختراع کند و در‌نهایت میراث و دستاوردهای برزیل را در صحنه جهانی شکل دهد.

زاگالو تمام خصوصیات یک بازیکن بزرگ را داشت: تسلط کامل بر توپ، موقعیت‌یابی عالی، دریبل خوب و پاس خوب، اما او به اندازه کافی باهوش و زیرک بود که در همان ابتدا متوجه شد که با دیدی و دیگر هافبک‌های بااستعداد عالی قابل مقایسه نیست. همان‌طور که روبرتو میراندا گفت: «او بازیکن خوبی بود، اما کسی را مسحور نمی‌کرد.»

برای رسیدن به هدف نهایی خود یعنی بازی برای برزیل، او موقعیت شماره 10 را کنار گذاشت و نقشی را انتخاب کرد که در بال چپ حضور داشت. او این را دوباره ابداع کرد و در سمت چپ کامل جا افتاد: وینگر عمیق (ponta recuado)‌. این یک انطباق ناشناخته از پست وینگر بود. چیکو، وینگر چپ برزیل در جام جهانی 1950 و سایر هم‌دوره‌هایش به سادگی حمله می‌کردند و تلاش‌های خود را به نیمه‌ زمین حریفان محدود کردند، اما زاگالو عقب نشست و در میانه زمین کمک کرد. به تعبیر او، وینگرها وظیفه دفاع داشتند. او که یک اپراتور بی‌سروصدا و بی‌اعصاب بود، پیشرفت کرد و سه بار با فلامنگو قهرمان کاریوکا شد. او فهمید که فوتبال برزیل جایی است که قهرمانان در آن متولد می‌شوند. در بوتافوگو، زاگالو بخشی از اولین نسل پرستاره باشگاه شد که شامل مانگا، نیلتون سانتوس، دیدی، گارینچا و آماریلدو بود.

برای سمت چپ تیم ملی، زاگالو با توانایی خود در رقابت برای پوشیدن پیراهن تیم ملی پپه از سانتوس و کانهوتیرو سائوپائولو را مغلوب کرد. آنها استعداد بیشتری داشتند اما زاگالو باهوش‌تر بود. برزیل برای داشتن پوشش دفاعی بیشتر از چهار دفاع استفاده می‌کرد، اما بازی کردن با سیستمی شامل وینگرها باعث می‌شد هافبک‌ها در 4-2-4 تنها بمانند و فضای خالی زیادی به رقبا بدهند.

نبوغ زاگالو برای عقب‌نشینی این مشکل را حل کرد. ویسنته فئولا، سرمربی تیم، با این ایده مخالفت کرد، اما اقدامات زاگالو در اولین قهرمانی برزیل در جام جهانی در سال 1958 نقش اساسی داشت. چهار سال بعد، با مصدومیت پله و پیر شدن نیلتون سانتوس، مدافع چپ، سهم او حیاتی‌تر بود. برزیل دوباره پیروز شد و نام زاگالو به عنوان رمز موفقیت تبدیل شد.

زاگالو عاشق رژه‌های پیروزی بود و در مهندسی آنها بسیار عالی بود. در 18 مارس 1969، در نزدیکی پرایا ورملها، ساحلی صمیمی و منزوی در پای کوه شوگرلوف، آنتونیو د پاسو از CBD (فدراسیون فوتبال برزیل) مخفیانه با زاگالو ملاقات کرد. دی پاسو زمان کمی را تلف کرد: مذاکرات با دینو سانی شکست خورده است. آیا زاگالو می‌خواست سرمربی جدید برزیل شود؟ مربی بوتافوگو همان‌جا مربی پذیرفت.

این ماموریت آخرین مرحله در دوران کوتاه مربیگری او بود. زاگالو ارتباط عمیقی با سلسائو احساس کرد. موفقیت در تیم ملی برای تصویر او از خود ضروری بود. او برای CBD مناسب بود. زاگالو که یک ناسیونالیست بود، تعلق خاطر زیادی به تشکیلات داشت. علاوه بر این، او آرام و محجوب بود.

توستائو گفت: «او همیشه یک فرد بسیار محافظه‌کار بود به این معنا که ارتباط نزدیکی با قدرت داشت، با CBD پیراهن زرد و برزیل مرتبط بود. بسیار سر به هوا، اما از نظر فنی و تاکتیکی تمرکز داشت.»

آن شب، زاگالو برای اولین‌بار با بازیکنان ملاقات کرد و کاری را انجام داد که همیشه در یک سخنرانی افتتاحیه انجام می‌دهد: مروری بر حرفه خود. سپس او از مخاطبانش خواست «دفاع و حمله هماهنگ کنند»، این اصل توسط مربی آلمانی قهرمان جام جهانی 1954، سپ هربرگر، پرورش داده شد. زاگالو گفت: «این فوتبال مدرن است، با همبستگی، فوتبالی که در سراسر جهان بازی می‌شود.»

سلسائو در آشفتگی بود اما زاگالو توضیح داد که می‌خواهد آنها را به کجا برساند. او قصد داشت تفکر عمیق‌تری را به تیم بیاورد. سلف او، سالدانها، کنترل را به دست گرفت و 4-2-4 بازی کرد و در مسابقات مقدماتی در برابر حریفان به‌ طور کلی ضعیف پیش رفت. سبک جذابی که بازیکنان را خوشحال کرد و اعتماد به نفس را به سلسائو بازگرداند، اما زاگالو را تحت تاثیر قرار نداد.

زاگالو به یاد آورد: «و با 4-2-4، ما هرگز چیزی نبرده بودیم. ما شروع به پیروزی در آرایش 4-3-3 کردیم که در آن من، زاگالو، برای دویدن به عقب و جلو انتخاب شدم. بنابراین، زمانی که برزیل مالکیت توپ را دراختیار داشت، من وینگر چپ مهاجم بودم. وقتی برزیل مالکیت توپ را از دست می‌داد، من عقب می‌رفتم و هافبک می‌شدم.»

از نظر زاگالو، برزیل در مسیر اشتباهی حرکت می‌کرد. تیم برای تعادل بهتر نیاز به تنظیمات سریع داشت و به این ترتیب زاگالو همان کاری را انجام داد که در جام جهانی 1958 سوئد، جام جهانی 1962 شیلی و به عنوان مربی بوتافوگو انجام داده بود: او تیم را به تکراری زنده از خود تبدیل کرد. در خط میانی، ریولینو جایگزین کاجو به عنوان مرد سوم یا وینگر چپ کاذب شد. ریولینو چپ‌پا در آن زمان نقش زاگالو را بازی می‌کرد، وینگر اصلی در 4-3-3 مربی.

حتی خارج از مالکیت، ریولینو و تیم مسوولیت داشتند: پیگیری و بستن فضا، پوشش و دفاع. این یک شاهکار بزرگ زاگالو بود که چنین احساس وظیفه‌ای را در تیمش القا کرد. از این گذشته، برزیل پنج بازیکن را برای داشتن پیراهن شماره 10 به میدان می‌فرستاد: پله، ریولینو و جرزینهو که این شماره پیراهن را در باشگاه‌های مربوطه خود سانتوس، کورینتیانس و بوتافوگو می‌پوشیدند و جرسون و توستائو. زاگالو گفت: «در جام جهانی، سلسائو ما همیشه باید 8 مرد پشت توپ داشته باشیم، زمانی که حریف مالکیت توپ را دراختیار دارد.» و این در یک وضعیت عادی است زیرا وقتی یک حمله سنگین وجود دارد، من می‌خواهم نه یا ده نفر یا حتی کل تیم دفاع کنند.»

هنگامی که برزیل سیستم W-M را برای چهار دفاع در دهه 1950 کنار گذاشت، ترجیح زاگالو برای فوتبال جمع و جور تقریبا یک تکامل طبیعی بود. برزیل به‌ طور فزاینده‌ای مردانی را پشت خط توپ در زمان خارج از مالکیت داشت. توستائو توضیح داد: «زاگالو این ایده را از فوتبال فشرده داشت. وقتی توپ را از دست دادیم، او از ما می‌خواست که به عقب برگردیم. زمانی که ما مالکیت داشتیم می‌خواست به پیش برویم. بنابراین، کم و بیش الگوی فوتبال مدرن بود، با شدت کمتر امروز. از نظر تاکتیکی، این سبک بازی برزیل نیز انقلابی بود. زاگالو به عنوان مربی و استراتژیست من را شگفت زده کرد. سرمربی کروزیرو در طول تمرین کنار زمین نشست. او با خبرنگاران صحبت کرد و ما آنچه را که می‌خواستیم انجام دادیم. زاگالو هر روز یک تمرین تاکتیکی برگزار می‌کرد.»

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها