کد خبر: 652023
|
۱۴۰۲/۱۱/۲۹ ۱۳:۵۵:۴۴
| |

با فوتبال بازی نکنید!/ نگاهی به حضور پررنگ سیاست در جام ملت ها

متاسفانه فوتبال و اساسا پیروزی های ورزشی برای دولتمردان ما اغلب رنگ و بوی تفوق‌طلبی و برتری می گیرد.

با فوتبال بازی نکنید!/ نگاهی به حضور پررنگ سیاست در جام ملت ها
کد خبر: 652023
|
۱۴۰۲/۱۱/۲۹ ۱۳:۵۵:۴۴

واقعیت این است پدیده‌های اجتماعی مثل فوتبال از آنجا که با هویت ملی در پیوند تنگاتنگ هستند، مشروعیت و محبوبیت خود را از مردم می‌گیرند.

به گزارش روزنامه اعتماد، بازیکنان ملی به مثابه نمایندگان یک ملت عمل می‌کنند. در حکم سربازانی که صرف‌نظر از توازن قوا در میدان، اما تا پای جان از خود مایه می‌گذارند. آنها می‌توانند در عین حال نماینده دولت هم باشند، مشروط بر اینکه دولت مشروعیت خود را از مردم کسب کرده باشد. این قاعده است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. درست به همین دلیل است که کسب پیروزی در میادین ورزشی به بخشی از افتخارات یک ملت تبدیل می‌شود. مشروط بر اینکه به بهانه و ابزاری برای اهداف و خاستگاه‌های سیاسی و بدتر از آن سرپوشی برای عدم مشروعیت تبدیل نشود. 

متاسفانه فوتبال و اساسا پیروزی‌های ورزشی برای دولتمردان ما اغلب رنگ و بوی تفوق‌طلبی و برتری می‌گیرد و بدتر از آن گاه به ابزار تحقیر دیگران تبدیل می‌شود. این حقیقت تلخ را چنانچه بارها در تنظیم اخبار و گزارش‌های ورزشی و گزارش محمدرضا احمدی در بازی با قطر شاهد بودیم. این رویه متاسفانه در فوتبال و به دلیل برد رسانه‌ای و مخاطبان بیشتر نمود مضاعفی دارد. اینها تمامی ریشه در نوعی نگاه ابزاری و آلوده ما به تمامی پدیده‌های اجتماعی از جمله ورزش دارد که گاه حتی در شکل  بیماری  و هیستری خودنمایی می‌کند. 

دو تجربه تلخ شکست‌های توأمان ورزشی و سیاسی در جام جهانی گذشته و جام ملت‌های آسیا نشان داد فوتبال پدیده‌ای نیست که دولت‌ها قادر به مصادره آن باشند. البته این به آن معنی نیست که اگر رویکرد ابزاری دولت به فوتبال در کار نبود تیم ملی در جام جهانی و ملت‌های آسیا ‌شق‌القمر می‌کرد. اما به این معناست که اگر دولتمردان تیم ملی فوتبال و ایضا تمامی ورزشکاران ملی را به حال خود رها می‌کردند و بکنند با فرض هر نتیجه‌ای که حاصل شود، حمایت و پایگاه اجتماعی خود را در میان مردم حفظ می‌کند.

در اینکه فوتبال ظرفیت بالایی برای پیوند خوردن با سیاست را دارد تردیدی نیست. اما به این معنا نیست که سیاست توان درک ظرفیت‌های فوتبال را داشته باشد. به این دلیل که رابطه فوتبال با اهل آن قائم به ذات است. شعار «فوتبال سیاسی نمی‌خواهیم» طی چند دهه اخیر از سوی هواداران فوتبال ناظر بر این ادعا و رابطه کشف‌الشهودی است. این رابطه به ‌طور اولی تاثیر خودآگاه و ناخودآگاه خود را بر بازیکنان و روح جمعی تیم هم می‌گذارد. آنچه از اظهارنظرها و رفتارها و واکنش‌های بازیکنان تیم ملی در جریان بازی‌های جام جهانی و جام ملت‌های آسیا شاهد بودیم، تاکیدی بود بر این حقیقت که عوامل حاشیه‌ای یا بهتر بگوییم اهرم سیاست و با توجه به دوگانه ملت و دولت تا چه اندازه بازیکنان و روح تیمی را دچار بیگانگی و دوگانگی با خود کرده است. 

این درست که فوتبال امروزه به دلایل متعدد ازجمله محبوبیت بالا در سیاست تاثیر می‌گذارد، اما باز به این معنا نیست که بتواند در آن به اراده و خواست و خاستگاه‌های سیاست‌گذاران و سیاست‌بازان آن تاثیر بگذارد. به زبان ساده فوتبال می‌تواند سیاست را مصادره به مطلوب کند، اما سیاست قادر به مصادره فوتبال نیست. به این دلیل ساده که پایگاه اصلی فوتبال تماشاگر است و علاقه‌مند به فوتبال در هر سطحی حتی جایی که به عرق و هویت ملی او پیوند خورده باشد، قادر به تمییز دادن هرگونه ‌بازی سیاسی با فوتبال است.

افتخارات ورزشی در هر صورت می‌تواند برای دولت‌ها اعتبار و پرنسیب بین‌المللی کسب کند، اما پیش از آن مشروط است به داشتن مشروعیت در میان مردم خود. به این معنا که کسب افتخار فی‌النفسه تضمین‌کننده اعتبار و پرنسیب بین‌المللی نیست. 

مخلص کلام فوتبال سیاسی همچنان‌که هنر سیاسی روح خلاقیت فردی و جمعی را می‌کشد. انگیزه و ذوق و شادابی را نابود می‌کند. به همان اندازه مخاطب را در خوش‌بینانه‌ترین حالت منفعل و در بدترین حالت از هنر و فوتبال متنفر می‌کند. متاسفانه و علی‌رغم تجربه‌های گذشته اما همچنان دولتمردان ما که اغلب هم در هیبت سیاست‌گذاران سیاسی دخیل هستند، چندان وقعی به این حقیقت نمی‌گذارند و همچنان اصرار دارند با فوتبال بازی کنند. بازی خطرناکی که تا امروز هم در عرصه داخلی و خارجی هزینه‌های فراوانی بر اعتبار فوتبال این مملکت وارد کرده است. مهم‌ترین آن انشقاق و تفرقه در روح و روان جامعه بوده تا جایی که عامدانه کوشیده حتی عرق ملی را به سخره گرفته و آن را به خودی و غیرخودی تبدیل کند.

کشیده شدن پای غیرفوتبالی‌ها به تیم ملی در آستانه بازی‌های ملت‌های آسیا، خواسته یا ناخواسته به سوءتفاهم‌ها و شکاف‌ها دامن زد. بدتر از آن مصادره پیروزی بر ژاپن توسط دولتی با چنان کارنامه‌ای اندک امید کم شدن این شکاف را نه تنها از میان برد که بیشتر و بیشتر کرد. بازی با فوتبال را چه در عرصه داخلی و خارجی کنار بگذارید. مردم پتانسیل و ظرفیت‌های واقعی این فوتبال را تشخیص می‌دهند، به همین دلیل تا زمانی که احساس کنند تیم ملی نماینده واقعی آنهاست، فارغ از شکست‌ها و پیروزی‌های مقطعی با جان و دل از آنها حمایت و به آنها عشق می‌ورزند. فوتبال سیاسی و سیاست‌زده حتی اگر قادر به کسب قهرمانی هم بشود، برای مردم چندان هیجان و انگیزاننده نیست و نخواهد بود. 

صاحبان اصلی فوتبال در تمام دنیا علاقه‌مندان و مردمی هستند که به فوتبال اصالت و موضوعیت می‌دهند. دولتمردان می‌توانند عاشق فوتبال باشند و برای آن سر و دست بشکنند و حتی افتخارات آن را ضمیمه موفقیت‌های سیاسی خود کنند، اما هیچ‌گاه قادر به مصادره و بازیچه کردن چیزی که به ماهوی به آنها تعلق ندارد، نخواهند بود. آنها تنها می‌توانند در پس‌زمینه افتخارات این‌چنین شریک باشند، آن‌هم به شرطی که بی‌کمترین چشمداشت به مصادره افتخارات آن به سمت و سوی ایدئولوژی و هر خاستگاه ابزاری دیگر با مردمی همراه باشند که فوتبال ملی را با همان هویت ملی می‌خواهند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها