محمدرضا پهلوان، رییس پیشین فدراسیون فوتبال در گفتوگو با «اعتماد»: (بخش دوم)
دادکان گفت به من دستبند بزنید اما این کار را از من نخواهید/ برکناری عزیزی خادم فوتبالی نبود، سیستم می خواست او نباشد و فرد دیگری رئیس شود!/ پاداش سومی جام ملت ها حواله یخچال بود!
رئیس پیشین فدراسیون فوتبال ایران در دهه شصت در گفت وگویی تفصیلی با روزنامه اعتماد در مورد شرایط ورزش و فوتبال کشور اظهارات جالبی را مطرح کرده است.
روز گذشته بخش نخست گفتوگوی مفصل «اعتماد» با محمدرضا پهلوان، رییس فدراسیون فوتبال در دهه 60 و دبیرکل فدراسیون در زمان ریاست محمد دادکان را پیرامون مسائل روز ورزش خواندید.
به گزارش روزنامه اعتماد، امروز در بخش دوم و پایان این گفتوگو گریزی میزنیم به دوران حضور آقای پهلوان در فدراسیون فوتبال و ناگفتههای ایشان را در رابطه با تاریخ فوتبال ایران خواهیم خواند.
در ابتدا چکیده ای از این گفت و گو درج شده و سپس مشروح آن.
بازی تدارکاتی ما برای حضور در جام ملتهای آسیا 1988 با تیم بنیاد شهید بود!
بچههای تیم ملی بابت سومی در جام ملتها حواله یخچال گرفتند! یخچال در بازار 60 هزار تومان بود و ما به آنها حواله یخچال 30 هزار تومانی دادیم.
صفایی فراهانی مدیریت بلد بود اما از فوتبال شناخت نداشت. به همین دلیل نتیجه نگرفت.
علیآبادی هر روز میگفت برانکو از سرمربیگری تیم ملی برداشته شود.
اگر دادکان بالای سر کیروش بود او نتایج خوبی با تیم ملی میگرفت.
لگدی که علی کریمی به ساک کنار زمین در جام جهانی 2006 زد تقصیر سازمان تربیتبدنی بود.
برای اردوی آخر جام جهانی 2006 میخواستیم برویم سوییس اما علیآبادی میگفت بروید اردبیل!
معلوم نشد چه به سر پول پاداش صعود به جام جهانی 2006 آمد.
آقای دادکان را در 50 سالگی که اوج مدیریتش است کنار میگذارید. بعد چه استفادهای کردید؟ ببینید با نبودن ایشان چه اتفاقاتی افتاد؟
آقای هاشمیطبا میگفت من به هیات تصمیمگیری در مورد انتخاب وزیر گفتم آقای دادکان دراختیار شما نیست. وگرنه قرار بود آقای دادکان وزیر شود.
مشروح گفت و گو
شما در دهه 60 دو سال رییس فدراسیون بودید. خب اوایل انقلاب و هیجانات آن گذشته بود و ورزش داشت کمکم شکل طبیعی خود را میگرفت. دهه 60 از لحاظ اهمیت دادن به انتخاب افراد چطور بود؟
دهه 60 تا دهه 80 بیشتر انتصابی بود. بعدا انتخابی هم که شد دیدیم بدتر شد. اسمش انتخاب است، ولی کسانی که موردنظر سازمان تربیتبدنی یا وزارت ورزش بودند معمولا انتخاب میشدند. کم اتفاق افتاد افرادی خارج از خواست آنها انتخاب شوند. دهه 60 سازمان تربیتبدنی دست آدمهای ورزشی متخصص بود. آدمهای تحصیلکرده و جوان و باانگیزه با سلامت کاری و انرژی آمدند در ورزش. کل فدراسیون فوتبال یک میلیون و ششصد هزار تومان بودجه داشت. بالاترین حقوقی که ما توی فدراسیون میدادیم هزار و پانصد تومان بود. اکثر برنامههایمان را با استفاده از کمکهای مردمی و بخشهایی مثل وزارت کشاورزی آقای دکتر کلانتری یا نیروی دریایی یا مثلا بانک تجارت پیش میبردیم. اردوهای ما را اینها میگذاشتند. امکان تدارک مناسب تیم را نداشتیم. آخرین بازی تدارکاتی ما مقابل تیم بنیاد شهید بود. ما به خاطر جنگ تحمیلی تعلیق بودیم و اجازه بازی با تیمهای خارجی در ایران را نداشتیم. 14 تا بازیکن هم گفتند نمیآیند و استعفا دادند. اردوهای ما هم به آن شکل بود. اگر اردوهایمان را تعریف کنم فکر میکنید داستان تعریف میکنم.
لطفا تعریف کنید!
ما کنار دریاچه استادیوم آزادی رستورانی داشتیم که به رستوران چینی معروف بود. آنجا را 35 تخت زده بودیم. هم رستوران بود هم آشپزخانه و هم خوابگاه. اردوی تدارکاتی تیم ملی آنجا برگزار میشد. ما از بسیج اقتصادی گوشت و مرغ و روغن بیشتر از حد نیاز میگرفتیم و به پیمانکار میدادیم تا هزینه غذایی ما کاهش پیدا کند. اردو را اینطور برگزار میکردیم. پولی نداشتیم برای اردوی تدارکاتی. بچهها هم صبور بودند و شرایط را میدانستند. این تیم اعزام شد به نهمین دوره جام ملتهای آسیا در سال 1988 میلادی که در قطر برگزار شد و مقام سوم را کسب کرد. واقعا اگر حقش را در بازی با عربستان نخورده بودند حداقل به فینال رسیده بود. انگیزه برای کار کردن و سلامت کاری نتایج این شکلی هم به بار میآورد. من از پاداش بچهها بگویم شما فکر میکنید من غلو میکنم. ما به بچهها بابت سومی جام ملتهای آسیا حواله یخچال دادیم. یعنی یخچال در بازار 60 هزار تومان بود و ما حواله یخچال 30 هزار تومانی دادیم. این جایزه بچهها بود. الان چی؟ صحبت از ماشین و این چیزهاست. 200 دلار به بچهها میدادیم هم ارز ریالی آن را میگرفتیم از آنها. پول نبود. فدراسیون امکان اینکه ساپورت بکند را نداشت. اعتقاد و علاقه، مسوولیتپذیری عرق ملی و تعصب در بازیکنان بسیار بالا بود.
چه شد شما رییس فدراسیون شدید؟
حضور من در فدراسیون فوتبال به خاطر این بود که میخواستند به جای پرویز خان دهداری از فرد دیگری در راس تیم ملی استفاده کنند. سازمان تربیتبدنی متوجه شد یک تفکر بسیار پیشرفته اخلاقی با رفتن ایشان از ورزش به خصوص فوتبال جدا میشد. صلاح ندید فردی که این همه ویژگی اخلاقی خوب دارد و اینقدر سلامت است و یک ریال توی تمام دوران مسوولیتش پول نگرفته و دلسوز بوده و یک مکتب اخلاقی در ورزش پیاده کرده، برود. برای همین تغییر و تحول شکل گرفت. آن زمان مدیرکل حوزه سرپرستی سازمان تربیتبدنی بودم و در سن 32 سالگی مسوولیت فدراسیون فوتبال به من سپرده شد. با تیم فنی بسیار قوی آقای دهداری و همکاری دوستان اتفاقات خوبی افتاد. تیمهای جوانان و نوجوانان ما بعد از انقلاب در مسابقات آسیایی شرکت نکرده بودند. ما در آن دوره تیم ملی نوجوانان را به سرمربیگری آقای محمود بیداریان تشکیل و به مسابقات نوجوانان آسیا که در سال 1367 در قطر برگزار شد، اعزام کردیم. همچنین تیم ملی جوانان به سرمربیگری آقای برزمهری به مسابقات جوانان آسیا که در امارات برگزار میشد، اعزام شد و تیم ملی امید هم تشکیل دادیم و در جام ریاستجمهوری بنگلادش شرکت کردیم.
انتقاد نشد که شما با سن کم رییس فدراسیون شدید؟
عملکرد را میدیدند. در توسعه ورزش دو تا کار انجام دادیم. مسابقات را از حالت استانی و لیگ قدس در آوردیم و باشگاهی کردیم. خیلی هم گفتند نکن و نمیشود ولی انجام دادیم. ما آمدیم شهرستانها و بخشها را درگیر کردیم. جام فلق را برای شهرستانها گذاشتیم و جام نصر را برای بخشها. به این ترتیب شهرستانها و بخشهای کشور را هم درگیر مسابقات فوتبال در سطح بخش، شهرستان، استان و کشور کردیم. یادم است در جام فلق شهرستانهای اردبیل اول شد. آقای علی دایی آنجا بازی کرد و گل زد. ماسال در بخشهای کشور اول شد. فوتبال فراگیر شد. با هزینه کم. فدراسیون فقط داور میداد و برگزاریاش را انجام میداد. خود استانها و شهرستانها با هم تعامل میکردند و جای خواب میگرفتند. یادم هست رفتم شوش مسابقات فینال جام نصر ماسال آمده بود و با خودشان برنج و همهچیز آورده بودند و همان جا پخت و پز میکردند و مسابقه میدادند. تیم ملی به اندازه کافی حمایت نشد و در آخرین بازی مقدماتی جام جهانی نتیجه خوبی نگرفت.
ابتدا روایت 14 بازیکن مستعفی را تعریف کنید!
در بعضی دورهها بعضی مربیان تحت تاثیر رسانهها و تعدادی از بازیکنان بودند. باندهایی که در تیم بودند. وقتی به پرویز خان برخورد کردند ایشان اصلا اهل این حرفها نبود که بخواهد اختیارات خودش را به بازیکن بدهد. میگفت بازیکن یکسری وظایف دارد و کادر یکسری وظایف. بازیکن نباید تعیین کند چه کسی بازی کند یا چه کسی مربی باشد. بخشی از اینها به روالی عادت کرده بودند و میخواستند این را توسعه بدهند. سابقه پرویز خان هم نشان میداد اصلا زیر بار این حرفها نمیرود. آدم بزرگی بود که پیشینه خوبی در تیم ملی و باشگاهی داشت. آدم سالمی بود که برایش سلامت و انسان بودن اهمیت داشت. به تربیت و درس بچهها خیلی اهمیت میداد. پرویز خان و کادرفنیاش یک ریال پول نمیگرفتند. تنها یک نفر از کادرفنی که کارمند و جایی مشغول نبود ماهانه 6000 تومان آن هم با تاخیر میگرفت. تمام تلاش ما این بود چراغ فوتبال خاموش نشود.
فقط همین مساله مایه اختلاف بود؟ مساله سیاسی نبود؟
نه! اصلا! میخواستند که توی تصمیمگیریها و قضایا دخالت داشته باشند. روحیات آقای دهداری این شکلی نبود. حرف منطقی هم میزد.
پس میشود گفت دوره مقابله با بازیکنسالاری از آن زمان شروع شد؟
بله. ایشان به جای آن بازیکنان، بازیکنان مستعد و خوبی را شناسایی و به اردوی تیم ملی دعوت کرد. ایشان توجه ویژهای به شهرستانها و کل کشور برای انتخاب بازیکن داشت. یعنی اینطوری نشد که تیم بپاشد. شهامت میخواست چنین کاری را انجام دهی و در عوضش تیمی درست کنی که سوم شوی در جام ملتها. با تمام تنگناها. آن زمان جنگ بود. در آن زمان تهران موشک باران میشد. یکبار که ما با آقای احمد خداداد از فدراسیون میرفتیم استادیوم آزادی برای تمرین موشک زدند به تهران. در یکی از خیابانها پناه گرفتیم. بعد رفتیم ورزشگاه آزادی دیدیم بچهها دارند زیر موشکباران تمرین میکنند. هتل اصلا نمیدیدند بچهها. یا از تشکیلات نظامی یا بانک تجارت یا دشت مغان استفاده میکردیم یا همان کنار دریاچه که گفتم. اینها منسجم بودند چون کادر فنی قوی و خوبی با مدیریت پرویز خان بالای سرشان بود. برای رفتن به قطر و جام ملتها 30 دست گرمکن یک دست نداشتیم.
از انتخابی جام جهانی 1990 بگویید و آن 6تا بازیکنی که محروم شدند.
ما تایلند و نپال را برده بودیم. بعد باید با چین بازی میکردیم. تیم را فرستادیم قرقیزستان بازی تدارکاتی. چند بازیکن به دلیل عدم رعایت مقررات اردویی از تیم برای بازی بعدی منع شدند. البته این موضوع زمانی اتفاق افتاد که پرویز خان دیگر مدیریت تیم را برعهده نداشت.
محرومیت داخلی بود؟
بله. همین باعث شد که تیم ما بسیار ضعیف شود. با چند تا مصدوم و چند تا محروم رفتیم چین. آنجا بازی را دو بر صفر برگزار کردیم. در بازی برگشت سه بر دو بازی را بردیم ولی به علت تفاضل گل به جام جهانی راه پیدا نکردیم.
هیچ کاریش نمیشد کرد؟
خیلی تلاش کردیم نشد.
تا جنگ تمام شد شما از فدراسیون رفتید؟
بله. (با خنده) همان تیم ما رفت پکن قهرمان شد. با دو، سه تا تغییر.
چه شد که رفتید؟
آقای غفوریفر تشریف آورد فدراسیون. خدا رحمتش کند. خیلی جالب بود. ایشان آمد و آقای نوآموز را آورد برای معارفه. برایم جالب بود این حرفش. گفت من به مطبوعات قول دادم دو تا فدراسیون را عوض کنم. فوتبال و کشتی را. گفت من تحقیق کردم شما با توجه به مقتضیات زمان و مکان و شرایط خیلی خوب کار کردی. خب واقعا هم در آن شرایط کارنامه بدی نداشتیم. ایشان خیلی تحت تاثیر مطبوعات بود. گفتم اختیار شماست عوض کنید. بعدا در جلسهای به من گفت بیا نایبرییس فدراسیون شو. گفتم اگر خوب کار کردم باید رییس میماندم و اگر بد کار کردم چرا نایبرییس شوم؟ و اینکه اجازه بدهید ایشان خودش نایبرییس انتخاب کند. گفت بیا مشاور شو گفتم من از بلاتکلیفی خوشم نمیآید.
بعد از شما آقای نوآموز هم جدا شدند و در ادامه آقای مصطفوی و آقای صفای فراهانی و آقای دادکان آمدند. تا قبل از آقای دادکان از این روسای فدراسیونها کسی به شما پیشنهاد همکاری نداد؟
چرا. پیشنهاد شد ولی چون در جای دیگری مشغول بودم نپذیرفتم.
در انتخابات فدراسیون هم شرکت نکردید؟
چرا شرکت کردم. زمانی که آقای صفایی فراهانی هم کاندیدا بود، منتها ایشان به دولت خیلی نزدیک بود و ایشان انتخاب شد. من 7 تا رای آوردم و همه تعجب کردند.
آقای خاتمی میخواست آقای صفایی رییس شود؟
من این را نمیدانم. ولی ایشان جزو گروهی بود که آن موقع حاکم بود. حزب مشارکت. اینها هوای هم را داشتند. ایشان هم بالاخره کارهای خوبی انجام داد و به لحاظ زیرساخت اتفاقات خوبی در فوتبال افتاد ولی به نظرم درخشانترین دوره، دوره آقای دادکان بوده.
قبل از دوره آقای دادکان، آقای صفایی موفق بود یا آقای مصطفوی؟
آقای مصطفوی که... نه. آنها متاسفانه کارهای تبلیغی و رسانهای میکردند. آقای صفایی کارهای زیرساختی خوبی را شروع کرد. اگر ایشان پیشینه فوتبالی داشت و فضا و آدمهای فوتبال را میشناخت بیشتر میتوانست موفق شود، ولی ایشان چارچوبهای مدیریتی را خوب اعمال میکرد.
عجیب است! در بحث نتیجه ایشان نتیجه نگرفته ولی کارشناسان ایشان را مدیر موفقی میدانند.
علتش این بود که فوتبالی نبود. در دور اول یک مدیر گذاشت برای تیم که تناسب نداشت با کار. آن اتفاقی که در بحرین افتاد خیلی ناگوار بود که تیم باخت.
میگفتند غذا مسموم بوده و...
نه. اتفاقات بدی افتاد چون کنترل نبود. به دلیل ناآشنایی با فضای فوتبال ایشان هی چند تا آدم عوض کرد. این نشان داد شناخت ندارد، ولی تفکرش یک تفکر سیستمی بود. یک حرکتی برای سیستمی کردن کارها شروع کرد. آقای دادکان با توجه به سابقه فوتبالی و مدیریتی به امور فوتبال سر و سامان داد.
یعنی ترکیب یک فرد ورزشی که مدیریت بلد است؟
بله. ایشان قبل از هر چیز جامعه فوتبال را میشناخت. اینکه از چه کسی استفاده کنی. مقبولیت اجتماعی داشت. پیشینه بسیار روشن ورزشی داشت. در باشگاهی و ملی یک اخطار نگرفته بود. بازیکن ملی و آدم دانشگاهی بود. بسیار هم شجاع بود و به کسی خارج از عرف چیزی نمیداد. خیلی اتفاقات افتاد در داوری یا جاهای دیگر که ایشان جلویش را سخت گرفت. همه میدانستند که باید سالم کار کنند. نتایج خوبی هم به نظرم گرفت.
چه زمانی دبیرکلی فدراسیون به شما پیشنهاد شد؟
سال 83 در تربیتبدنی آموزش و پرورش بودم و داشتم بازنشسته میشدم. توسط یکی از دوستان به من گفتند که ایشان علاقهمند هستند شما کمک کنید. من هم دیدم شرایط کار آنجا فراهم است رفتم. آقای نوآموز هم بود. شروع کردیم به کمک کردن. خیلی فضای سختی بود. به خاطر اینکه مطبوعات و رسانهها توقع داشتند که دخالت کنند در تصمیمگیریها. ایشان میایستادند و میگفتند آنچه صلاح ورزش و فوتبال است باید انجام شود. بعد هم خوردیم به آقای علی آبادی که فوقالعاده اذیت کرد.
عوض شدن دولت کار شما را خراب کرد. اینطور نیست؟
بله. زمانی که آقای خاتمی بود و آقای مهرعلیزاده رییس سازمان تربیتبدنی تقریبا اختیار تام داده بود به آقای دادکان. ایشان هم جوری است که اگر مسوولان بالادست به ایشان اعتماد کنند و شرایط را برای عملی شدن تصمیماتش دشوار نکنند احساس مسوولیت بیشتری کرده و با مدیران بالادستی خود کاملا هماهنگ و در چارچوب سیاستهای کلان حوزه ورزش کار میکند. ویژگی ایشان این است که اگر شما احترامش را داشته باشی و جایگاهش را به هم نریزی هماهنگ میشود. ولی یک موقع است مدیر بالایی میخواهد توی شرح وظایف یک رییس فدراسیونی که خودش این کاره است دخالت کند. دخالتش هم غیرمنطقی است. زمان آقای علی آبادی مثلا میگفت این سه بازیکن نباشند. میگفت این کارمند فدراسیون را بردار. میگفت برانکو چرا هست؟ روزی که ما داشتیم میرفتیم آلمان برای جام جهانی، برانکو پای هواپیمای لوفت هانزا که میخواست سوار شود گفت من الان مطمئن شدم سرمربی تیم ملی ایران هستم. خب یک نفر که هر روز انتظار دارد برش دارند با این فشار سازمان چطور میتوانست تمرکز داشته باشد؟
برانکو هر لحظه فکر میکرد برش دارند؟
بله. هر لحظه. ولی آقای دادکان ایستاد. آن لگدی که علی کریمی در مسابقه ایران و پرتغال به ساک جلوی نیمکت ذخیرهها زد، من همان موقع گفتم این لگد را سازمان تربیتبدنی زده چون فدراسیون را از وجاهت انداخت و آن اتوریته فدراسیون را زیر سوال برد. یکی از همین بازیکنان در یک مسافرت خارجی حین تمرین رعایت مسائل انضباطی را نکرده بود آقای دادکان عذرش را خواست و به ایران برگشت. مسخره بازی نداشتیم. ولی آنجا میآید لگد میزند؟ چرا؟ چون سازمان تربیتبدنی دایم دنبال تضعیف فدراسیون دادکان بود. هر روز جانشین تعیین میکرد. هر روز شایعه میساخت.
آقای علیآبادی میخواست برانکو را عوض کند؟
هر روز میگفت برانکو را بردار. مدیرمسوول کیهان ورزشی به اتفاق چند نفر دیگر بعد از صعود تیم ملی به جام جهانی میگفتند به جای آقای برانکو چرا یک ایرانی روی نیمکت تیم ملی ننشیند؟ ببینید من اعتقاد دارم چند رشته ورزشی ازجمله فوتبال و والیبال و بسکتبال ترجیحا باید از مربیان دارای کارنامه قابل قبول خارجی استفاده کنند. کیروش را بگذارید کنار. کیروش کسی بالا سرش نبود که از او کار بکشد و چارچوب برایش مشخص کند. او خودش یک امپراتوری برای خودش ساخته بود. اگر کسی مثل آقای دادکان بالای سرش بود مطمئن باشید نتایج خیلی خوبی میتوانست بگیرد. چون مربی کمی نبود. ولی افتاده بود در یک ریل دیگر. وقتی رییس سازمان تربیتبدنی که توی عمرش شاید ورزش نکرده و از بیرون یک مشاورههایی میگیرد و نمیداند این مشاورهها درست هست یا نه، چه میشود کرد؟ ما میخواستیم اردوی آخر برویم سوییس قبل جام جهانی. آقای علیآبادی میگفت بروید اردبیل! گفتیم چرا برویم اردبیل؟ بعد آقای احمدینژاد آمد سر تمرین تیم ملی به ایشان گفته شد آقای علیآبادی میگوید اردوی آخر را در اردبیل برگزار کنید. بازیکنی که بوندسلیگا بازی میکند برود اردبیل چه کند؟ در کدام کمپ؟ آقای احمدینژاد گفت من به او میگویم. اصلا تو چه میدانی آخرین کمپ چیست و چرا میروند و چه امکاناتی باید داشته باشد. دخالتهای این شکلی داشت. این را بگذارید. آن رابردارید. این پیر است. آن فلان است. باز اگر یک پیشینه ورزشی داشت یک چیزی ولی چیزی نمیدانست.
شما همراه تیم در جام جهانی بودید؟
بله بودم.
قبل از تمام شدن بازی با آنگولا خبر اخراج آقای دادکان منتشر شد، شما آنجا بودید؟
در ویایپی بودیم که آقای بلاتر به آقای دادکان گفت شما برکنار شدید. شما ببینید چقدر این بیتجربگی بود. تیم هنوز به ایران برنگشته بود. فرض کنید آقای دادکان میگفت من دیگر رییس فدراسیون نیستم و مسوولیتی ندارم و از همانجا میرفت. خب چه اتفاقی میافتاد؟ چه کسی میخواست تیم را جمع کند؟
اردوی سالمی در آلمان داشتیم؟ اتفاقاتی نیفتاد؟
همه امور عادی و طبق روال بود. طبق معمول تمام اردوها هر چند بازیکن با هم ارتباط نزدیک داشتند و به اصطلاح یک گروه بودند.
قبل از جام جهانی روی تیم ملی فشار بود که حتما باید صعود کند.
باور کنید اگر تیم شرایط عادیاش را میرفت جلو صعود دور از انتظار نبود. ما با مکزیک تا دقیقه هفتاد و خردهای مساوی بودیم که گل خوردیم. روی اشتباه فردی یک بازیکن. ما خیلی خوب رفتیم جلو. باید به آنگولا چند تا میزدیم. منتها بازی عادی نبود.
ولی فشار هم عجیب بود آن زمان که میگفتند حتما صعود میکنیم. رسانههای نزدیک به سازمان این فضا را ساخته بودند.
می خواستند مردم را طلبکار کنند که اگر صعود نکردیم بگویند تیمی که شایسته بود نرفت بالا. ولی بعدش ببینید چه اتفاقاتی افتاد. ما 1988 سوم آسیا شدیم و به جز این دوره ما فقط یک بار دیگر سوم آسیا شدیم در سال 2004 و دوره آقای دادکان. اینها تیمهای رسانهای دارند و حقایق را وارونه جلوه میدهند. یک زمان هر شب توی تلویزیون کارشناسان علیه دادکان حرف میزدند. برخلاف الان که همه میآیند و فقط حمایت میکنند. خیلیهاشان بعدا آمدند حلالیت طلبیدند و گفتند تحت تاثیر بودیم. عرف شده بود خیلیها توی تیم ملی نظر داشته باشند. از بازیکن تا مدیران بالادستی. ولی ایشان اجازه نمیداد به حریم تیم ملی تجاوز بشود و درستش هم همین بود.
خب رسیدیم به زمانی که آقای دادکان برکنار شد و داستان تعلیق و کمیته انتقالی رقم خورد. شما هم جدا شدید. از این نقطه جالب است. شما بیرون از فوتبال داشتید فوتبال را نگاه میکردید. احساس شما به عنوان یک ناظر بیرونی نسبت به اتفاقات فوتبال چه بود؟
اتفاقات خوبی بعد از آقای دادکان نیفتاد برای فوتبال. یک موقع است کسی را بر میداری و آدم قویتر میگذاری آن اشکال ندارد. ولی بعد از آقای دادکان چه اتفاقی افتاد؟ حمایتها و هماهنگیهای بیشتری بود. دیگر سازمان تربیتبدنی مقابل فدراسیون نبود. ولی عملکرد را ببینید. ما با شاخص و آمار و عملکرد حرف بزنیم. ولی اوضاع چطور شد؟ با اینکه خیلی از موانع و اصطکاکها برداشته شد. بزرگترین حسن آقای دادکان این بود که به فکر منافع ملی در بخش فوتبال بود. یک اتفاقی افتاده بود بین صنعت نفت و راه آهن. یک بازیکن غیرمجاز استفاده شده بود. باید آن بازیکن راهآهن جریمه میشد. صنعت فشار میآورد باید بازی سه-صفر شود. در فدراسیون رای به محکوم شدن بازیکن دادند. کارها به جاهای خیلی بالا کشید. یکیش دیوان عدالت بود. من و آقای دادکان رفتیم آنجا. آقای رازانی گفت باید رای عوض شود. آقای دادکان گفت مراجع بالاتر مثلای افسی و فیفا با ما برخورد میکنند. میروند شکایت میکنند و آنها میفهمند اعمال نفود کردیم. من حاضرم شما به من دستبند بزنید ببرید ولی این کار را نکنم چون فوتبال تعلیق میشود. شما فکر میکنید بقیه این کار را میکنند؟ که گوش نکنند؟
برای پاداش جام جهانی 2006 چه گرفتید؟
هیچ! یک ریال! اصلا یکی از مسائلی که ما را برداشتند این بود که پاداش فیفا را ترتیبش را بدهند. در صورتی که فیفا مشخص میکند این پول را باید بین مدیران فدراسیون و کادر و بازیکنان تقسیم کنید. حتی لیستش را هم نوشتند. براساس موازینی که فیفا میگفت. نگذاشتند. نفهمیدیم اصلا پول چه شد. حدود 7 یا 8 میلیارد تومان پول بود آن موقع.
حواله سمند ندادند؟
نه آن یک چیز دیگری بود. داخلی بود. حواله سمند هم که تقسیم کردند. دو، سه نفر یکی تقسیم کردند.
ماشین خارجی ندادند؟
نه (با خنده). ولی آن پول پاداش اصلا معلوم نیست کجا رفت. دود هوا شد.
شما و هیات رییسه نفری 20 هزار دلار نگرفتید؟
اصلا. این چه حرفی است. شما بگو یک ریال. مثلا آقای خاتمی پاداش داد. برخی نهادهای دیگر جایزه دادند که توزیع شد بین مدیران و بازیکنان. ولی این پاداشی که باید توزیع میشد معلوم نشد کجا رفت. زمانی که فدراسیون را تحویل دادیم حدود پنج میلیارد تومان در حساب فدراسیون بود. ایشان 50 میلیون هم گذاشت از جیبش که اگر یک موقع کسی از بچهها تنخواهی گرفته و تسویه نشده از روی این پول بردارند. بعد از دو سال دیدند هیچ کدام از همکاران بدهی به فدراسیون ندارد. ما به زور آن پول را پس گرفتیم. توی دو قسط!
نمیخواستید کاندیدای ریاست فدراسیون شوید؟
نه دیگر. با کسانی که در ورزش مسوولیت داشتند کاملا از لحاظ تفکر متفاوت بودیم.
بعد از تغییر دولت چه؟ زمانی که آقای روحانی آمد؟
وقتی آقای دادکان بود که ما نامزد نمیشدیم. ما یک تیم بودیم و ایشان بزرگتر ما هستند. اصلا صلاح نبود ما جدا برویم. ما فکر میکردیم اگر قرار بود حق رعایت شود ایشان باید به وزارت نزدیک شود که نشد.
مشکل تیم ملی چه بود که مدام حذف میشدیم در یکچهارم؟
بالاخره فوتبال ما جایگاهش این بود در آن زمان. خیلی چیزها اتفاقی نمیافتد. همیشه شانس نیست. حق ما در آن برهه همان بود. مجموعه فوتبال همهچیزش آن بود. فوتبال ملی آینه عملکرد یک تشکیلاتی است به اسم فدراسیون. آن خودش یک زبان گویاست که میگوید من مریضم. بیمارم. مشکلی دارم و میگوید با وجود شایستگی و داشتن نسل خوب نتوانستم. ما دنبال توجیه نباشیم. ما خیلی وقتها صورت مساله را پاک میکنیم. باید بنشینیم ببینیم علت ناکامی ما چه بوده. عملکرد فدراسیون بوده؟ مشکل بازیکن بوده؟ کادرفنی ضعیف بوده؟ باید آدمهای سالم و دلسوز بنشینند بحث کنند. نه اینکه ماله بکشیم. چون بعدا دوباره تکرار میشود. در همین جام ملتها درست است ژاپن حذف شد ولی ژاپن است. این همان تیمی است که اسپانیا و آلمان را زده. در بازی با ایران هم اگر بازی ادامه پیدا میکرد بعید بود بتوانیم برنده شویم. آنها سیستمشان جوری است که سریع بلند میشوند. آنها واقعیتها را زود میپذیرند. عکس ما که ضعف خودمان را نمیپذیریم.
پرونده ویلموتس مردم را نسبت به فوتبال ملی و فدراسیون خیلی بدبین کرد. دیدگاه شما در مورد این داستان چه بود؟
جام جهانی 2022 من تعویض مربی را کار درستی نمیدانستم. وقتی یک مربی آمد و زمانی که امید بالا رفتن نداشتید تیم را با امتیاز خوب برد جام جهانی میشد گذاشت کارش را بکند. ایشان ضعفهایی در مدیریت تیم داشت و میشد این ضعفها را بررسی کرد. بعد با هزینه بالا میروید یک نفر را میآورید و این در فضای کارشناسی فوتبال کار پسندیدهای نیست.
شما رفتید دوره دوم آقای تاج. دوره اول منظورم بود. پرونده ویلموتس...
ایشان میگوید به من تحمیل شد. به آقای دادکان نمیشد تحمیل کرد. اگر شما صلاح نمیدیدی نباید انجام میدادی. باید پیشینه طرف را بررسی میکردی. میگویی دفتر فرهنگی در هلند توصیه کرده و وزیر هم پاراف کرده. بعد شما انجام میدهی و اتفاقات بعدش میافتد و نمیتوانی دفاع کنی. وقتی شما میخواهی برای حساسترین جا آدم انتخاب کنی باید با دقت و حساب و کتاب این کار را بکنی. وقتی میشود دستوری بدون بررسی از زوایای مختلف نتیجهاش میشود همین.
به هر حال مسوولیت با فدراسیون است دیگر؟
بله. فقط هم فدراسیون نیست. باشگاههای ما هم همین وضعیت را دارند. نمیشود که مدام به خارجیها پول بدهیم. آدمهایی که میگذارند در راس امور خیلی وقتها اهلیت ندارند. یک بار و دو بار و سه بار نیست. به دفعات است. آدمها خیلی وقتها سر جایشان نیستند.
بعد از آقای تاج آقای عزیزی خادم آمد و سر یک سال توسط هیات رییسه عزل شد. آن اتفاق را چطور تحلیل میکنید؟
در این قضیه ورود نکردم و مایل هم نبودم ببینم. معتقدم آقای عزیزی خادم را سیستم نخواست. ایشان انتخاب شده بود به هر طریقی. ولی برداشتم این است که وقتی به این سرعت و به آن شکل برکنار شد فوتبالی نبود و سیستم نمیخواست ایشان باشد و میخواست کس دیگری باشد. وگرنه مورد دیگری نبود که بگویی اتفاق خیلی بزرگی افتاده که باید رییس عوض شود. تیم رفته بود جام جهانی و اتفاق ناگواری در فوتبال نیفتاده بود که بگوییم مقصرش فدراسیون بوده و باید تاوان بدهد.
ورود نهادهای غیرفوتبالی خیلی ضربه به فوتبال زده. اینطور نیست؟
فیفا خیلی تاکید میکند دولتها به فدراسیون کمک کنند اما در کارشان دخالت نکنند. وقتی فدراسیون تحت تاثیر نهادهای قدرت قرار میگیرد از این اتفاقات میافتد. شما در مورد علی دایی میبینید که رییسجمهور میگوید برش دارید. یا آقای علیآبادی رییس سازمان است اما میخواست رییس فدراسیون شود! من این چیزها را سالها دیدم. آدم حساسی هم هستم و مینشینم مسائل را تحلیل میکنم و با خودم کلنجار میروم. ولی دیدم دارم اذیت میشوم. کاری هم از دستم بر نمیآید بنابراین سعی کردم کمتر توجه کنم. شما آدمها را در بهترین زمان حذف میکنید. آقای دادکان را در 50 سالگی که اوج مدیریتش است کنار میگذارید. بعد چه استفادهای کردید؟ ببینید با نبودن ایشان چه اتفاقاتی افتاد؟ چه کسی ضرر کرد؟ و خیلی آدمهای دیگر.
چرا وزیر نشدند؟
نمیدانم چه شد. تصمیمات این شکلی گرفتند.
در جلسه بین آقایان هاشمیطبا و دادکان بودید؟ میگفتند نظر آقای هاشمیطبا باعث شد آقای دادکان وزیر نشود.
آقای هاشمیطبا میگفت من به هیات تصمیمگیری گفتم آقای دادکان در اختیار شما نیست. گفتم فکر نکنید ایشان همه جوره تابع حکمهای شماست. آدمی است که استقلال دارد.
اگر آقای دادکان وزیر میشد چقدر تفاوت میکرد؟ با توجه به اینکه گفتید ورزش جزیره مستقل نیست.
یک جاهایی امور متکی و قائم به فرد است. ایشان میتوانست موثر باشد به لحاظ ویژگیهای مدیریتی و پیشینه. آقای دادکان میتوانست خیلی بهتر کار را جلو ببرد. با تمام موانعی که میدانم هست. موانعی که من با گوشت و پوستم لمس کردم. ولی خیلی بهتر میشد. آقای سلطانیفر آمد چه کار کرد؟
دیدگاه تان را بنویسید