پایان مرد آلمانی همان طور که انتظار می رفت/ کار لیورپول تمام شده اما میراث کلوپ پابرجاست
کار یوگی در مری ساید همانطور به پایان رسید که در تیم های قبلی اش رقم خورده بود.
تلاطم قرمزها در پایان فصل به هر گونه امیدی برای رویای فتح پریمیرلیگ پایان داده است. اما این ویژگی دوران مدیریتی کلوپ است.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردین، بنابراین هیچ خداحافظی باشکوهی برای یورگن کلوپ وجود نخواهد داشت. تساوی 2-2 شنبه مقابل وستهم، همراه با پیروزی منچسترسیتی و آرسنال، به معنای پایان یافتن امید واقعی برای قهرمانی دوم در لیگ برتر است. کلوپ خسته است، تیمش خسته است و انرژی هیجانی جنونآمیز او و تیمش که در فینال جام اتحادیه و بلافاصله پس از آن تیم را فرا گرفته بود، از بین رفته است.
سوالاتی در مورد حکمت فاش کردن زمانی که او بندر لیورپول را ترک خواهد کرد، وجود دارد. میتوان این را با دوران فرگوسن در منچستر مقایسه کرد. از زمانی که الکس فرگوسن اعلام کرد قصد دارد منچستریونایتد را ترک کند این حکمت زمانی همانند یک واقعیت وجود داشته است. اینکه شما باید این کار را یک روز انجام دهید، حتی اگر شخصیتی ترسناک مانند فرگوسن باشید و البته این خطر وجود دارد که بعد از اعلام جدایی اقتدار سرمربی از بین برود. به نظر میرسد چیزی مشابه در مورد اما هیز هم رخ داده است. مربی که در تابستان پس از یک دوره بسیار موفق 12 ساله، تیم زنان چلسی را ترک خواهد کرد تا هدایت USWNT (تیم ملی زنان ایالات متحده) را بر عهده بگیرد. سوال اینجاست: آیا اگر مهاجم مصری لیورپول فکر میکرد که کلوپ فصل آینده سرمربی او خواهد بود، دعوای شنبهاش با سرمربی تیم رخ میداد؟ (الان به نظر میرسد صلاح که تنها یکسال از قراردادش باقی مانده است نیز در تابستان جدا خواهد شد) .
عجیب این است که لیورپول در هفتههای اخیر ضعیف بازی نکرده است. همانطور که کلوپ اشاره کرده است، آنها نه تنها وستهام، بلکه منچستریونایتد را در لیگ و جام حذفی، کریستال پالاس و حتی آتالانتا را شکست دادند. فقط مساله سر این است که وقتی چرخها جدا میشوند، همه چیز از هم میپاشد. فرصتها از دست رفت، خطاهای دفاعی اتفاق افتاد و به آرامی ترکیبی از خستگی و اضطراب در اطراف تیم پخش شد.
مصدومیتها ضربه زیادی به لیورپول زد. با توجه به تغییرات در خط میانی، این احتمال وجود داشت که همیشه دورانی برای انتقال وجود داشته باشد. پیش از این هیچ انتظاری وجود نداشت که فابینیو یا جردن هندرسون تیم را ترک کنند. بیدلیل نیست که بپرسیم آیا داروین نونیز یا لوئیس دیاز دقت تمامکنندگی را دارند تا بالاترین سطح فوروارد باشند یا خیر؟ صلاح هم که فصل را درخشان آغاز کرده بود، پس از آسیبدیدگی در ناحیه همسترینگ خود در جام ملتهای آفریقا، به شدت از حالت عادی خارج شده است.
در آن شرایط، لیورپول برای ماندن در رقابت قهرمانی فوقالعاده خوب عمل کرد و با این حال، این دو هفته گذشته به این معنی است که کلوپ دوران خود را در لیورپول با فصلی که مشخصه دوران حرفهای او بوده به پایان رسانده است. با ماینتس، با بوروسیا دورتموند و با لیورپول، او همیشه در برابر شانس مبارزه کرده است. او همیشه حداقل یک حریف با امکانات و بازیکنان بهتر برای مبارزه داشته و در عین حال اغلب بهطور قابل توجهی جامها را از دست داده است.
او با لیورپول قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد، اما در سه فینال اروپایی نیز شکست خورد. او به طلسم ناکامی لیورپول در کسب عنوان قهرمانی لیگ پایان داد، اما دو بار نیز دوم شد. این فصل احتمالا دومین مقام سوم او خواهد بود. او با دورتموند دو بار قهرمان بوندسلیگا شد، اما دو بار دوم شد. او یکبار پوکال را برد اما دو بار در فینال شکست خورد و در فینال لیگ قهرمانان نیز با زنبورها شکست خورد. در ماینتز، تنها دو گل برای صعود فاصله وجود داشت و به طرز دردناکی آنها را ناکام گذاشت.
بدیهی است وقتی در بسیاری از این موارد موفقیتهایی حاصل شده باشد، بیش از حد انتقادی بودن بیمعنی خواهد بود. اما به همان اندازه این یک نقص آشکار است که کلوپ اغلب در نزدیکی خط پایان شکست خورده است: شکست خوردن در آخر از بایرن یا رئال مادرید یا سیتی یک چیز است و شکست مقابل اینتراخت فرانکفورت، ولفسبورگ یا سویا چیز دیگری است.
مربیانی هستند که سابقه یک قهرمانی در لیگ قهرمانان و یک لیگ برتر برای آنها کمی ناچیز به نظر میرسد و کلوپ یکی از آنهاست، اما بررسی وضعیت کلی و زمینههای موجود ضروری است. او این موفقیتها را در برابر یک باشگاه بسیار ثروتمندتر به نام منچسترسیتی انجام داده است که یکی از بزرگترین مربیان تاریخ را دارد. در آن دو فصلی که لیورپول دوم شد، 97 و 92 امتیاز به دست آورد. امتیازی که در سالهای گذشته به راحتی جام قهرمانی را به ارمغان میآورد. یا آن را به گونهای دیگر بیان کنید. پنج مربی برتر تاریخ لیگ برتر چه کسانی هستند؟ آیا واقعا کسی کلوپ را در کنار فرگوسن، آرسن ونگر، خوزه مورینیو و گواردیولا قرار نخواهد داد؟ او لیورپول را متحول کرده، آنها را از غولهای پژمرده به مدعیان جدی تبدیل کرده است. او شکلی از فوتبالی را که 40 سال پیش در انگلستان مورد علاقه بود، انتخاب کرد، آن را جوان کرد، دوباره بستهبندی کرد و به انگلیسیها فروخت. او شکلی از تیم را تولید کرده است که تماشای آن حتی در افراد خنثی نیز هیجانانگیز است.
فصل آنطور که کلوپ یا لیورپول میخواستند به پایان نرسید. خستگی پیروز و واقعیت وارد شد. این یک فصل هیجانانگیز دیگر بود. عظمتی که بهطور اجمالی مشاهده شد، اما کاملا درک نشد و برای کلوپ، هیچ چیز نمیتواند مشخصتر از این باشد.
منبع: گاردین
دیدگاه تان را بنویسید