خاطره تاسفبار ناصرالدینشاه قاجار از سفر به آذربایجان؛ «مردم خاک بر سر خودشان میریختند، خیلی خنده داشت»!
ناصرالدین شاه قاجار در سفر به آذربایجان ایران خاطره تاسفباری تعریف کرده است.
دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال 1257 شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای مجارستان، آلمان، فرانسه و اتریش شد.
به گزارش فرادید، این خاطره مربوط به روز یکشنبه اول اردیبهشت سال 1257 است؛ در این روز، ناصرالدینشاه در مسیر سفر به سمت روسیه به منطقۀ جمالآباد در آذربایجان ایران رسیده است.
نکتۀ عجیب و تاملبرانگیز در این خاطره، توصیف تاسفبار ناصرالدینشاه از حاکمی است که به فرمان خود او بر آنجا حکومت میکند و نیز خندیدن شاه به احوالات مصیبتبار مردم یا به قول خودش «عرضهچیهایی» که برای عرض شکایت و درخواست به دنبال او آمده بودند.
باید به جمالآباد که خاک آذربایجان و شقاقی است برویم، صبح زود از خواب برخاستم، هنوز حال نیامدهام. سوار کالسکه شده راندیم . . . صحرای باصفایی بود . . . اکبر میرزا حاکم اینجا آمده بود، دیدم واقعا عجب پسر متعفنی است. به نظر فربه و جوان میآید، اما از کثرت عرقخوری و هرزگی چشمها از هم در رفته، چهره همه نفخ و باد کرده، دو قدم راه نمیتوانست برود.
عرضهچیهای عجیب اینجاها پیدا میشود. میآیند عریضه در دست یکباره میدوند رو به کالسکه و همه یکدفعه داد زده به شکم روی زمین میافتند و خاک بر سر میکنند و خودشان را میزنند؛ خیلی خنده دارد . . .
چادرها را توی باغ زدهاند. شکوفه هلو، سیب، بادام و غیره داشت. اسفند هنوز اینجا گل نکرده است. نزدیکی جمالآباد دهی است، آقا محمدعلی میگفت [گیاه] دنبلان بسیار خوب دارد و آورده بود. دنبلان تازۀ خوب بزرگ؛ باید [دستور بدهم] چاپار بعد از این تازه تازه به تهران بیاورد.
این توصیف وضع وحال مردم آذربایجان در آن دوره ناصری بی شباهت به وضع کنونی مردم ایران نیست گمان کنم سران ومسئولین فعلی کشور نسبت به مردم همین حال وهوا را دارند بلکه بدتر از بدبختی مردم لذت هم می برند و تو دلشان میگن بر عجب هالوهایی حکومت می کنیم هر بلا سرشان می آوریم دم بر نمی آورند