کد خبر: 643507
|
۱۴۰۲/۱۰/۰۳ ۲۳:۰۰:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

راز پنهانی که بعد از 50 سال برملا شد!

یک مرد 70ساله در حالی که فقط چند ماه با مرگش فاصله داشت، راز بزرگی را نزد دخترش برملا کرد.

راز پنهانی که بعد از 50 سال برملا شد!
کد خبر: 643507
|
۱۴۰۲/۱۰/۰۳ ۲۳:۰۰:۰۰

یک مرد 70ساله در حالی که فقط چند ماه با مرگش فاصله داشت، راز بزرگی را نزد دخترش برملا کرد.

به گزارش اعتمادآنلاین، به نقل از سی‌ان‌ان، توماس راندیل که به سرطان ریه مبتلا شده بود، بعد از یکی از جلسات شیمی‌درمانی‌اش که در سال 2021 انجام گرفت، راز بزرگی را به دخترش اشلی بازگو کرد، رازی که 50 سال آن را برای خود نگه داشته بود.

پدر به دخترش گفت بیش از نیم قرن است که از دست قانون فراری است، او زمانی که فقط 20 سال داشت به دلیل سرقت 215 هزار دلار از بانکی در ایالت اوهایو تحت تعقیب بوده و نام حقیقی‌اش، تئودور کونرا است.

او گرچه از دخترش خواسته بود در این باره کنکاش نکند اما این اعتراف شوکه‌آور باعث شد خواب به چشمان اشلی نیاید و همان شب برای پی بردن به ابعاد این راز به سراغ اینترنت برود. اشلی هر چه در صفحات اینترنت بیشتر جست‌وجو می‌کرد به اطلاعات بیشتری می‌رسید و اطلاعاتی به دست می‌آورد که تا آن زمان از پدرش نمی‌دانست.

اشلی 38ساله صدها داستان و مقاله در مورد رازی که طی این سال‌ها حل‌نشده باقی مانده بود، پیدا کرد و با هر کلیک بخشی از این گذشته تاریک پدر برای دخترش برملا می‌شد.

توماس راندل طی سال‌های اختفا در شهر لینفیلد ماساچوست به کار خریدوفروش خودرو مشغول بود و به طور حرفه‌ای در باشگاه گلف هم فعالیت داشت، به‌شدت به همسر و تنها دخترش عشق می‌ورزید و حتی به جمعیت‌های خیریه وابسته به پلیس محلی هم کمک می‌کرد.

اما در کلیولند او تد کونراد بود، همان سارق بانک فراری که در آستانه عبور از سن نوجوانی یکی از بزرگ‌ترین سرقت‌های تاریخ ایالت اوهایو را رقم زده و مبلغی که به حساب امروزی حدود 1.7 میلیون دلار می‌شود به سرقت برده بود.

بعد از ارتکاب این جرم، تصویر چهره جوان کونراد در تمام رسانه‌ها منتشر شد، در صدر تیتر اخبار روزنامه‌ها قرار گرفت و یک پدر و پسر افسر پلیس تمام عمر شغلی خود را صرف دستگیری او کردند اما ماموریت‌شان بی‌حاصل مانده بود.

اشلی بعد از آن به پدرش گفت تاریخچه زندگی‌اش را در شبکه اینترنت جست‌وجو کرده و بهتر است این مساله را به مادرش هم اطلاع دهد.

اشلی می‌گوید: مادرم هنگام مطالعه مقاله‌ها در اینترنت دچار شوک شده بود و فقط می‌گفت خدای من، سپس برای ۱۰ دقیقه بدون هیچ واکنشی باقی ماند چون تصور می‌کرد 40 سال است پدرم را می‌شناسد.

داستان کونراد در 11 ژوئن 1969 زمانی رقم خورد که به عنوان یک حسابدار در بانک جامعه ملی کلیولند مشغول به کار شد.

او در یک روز جمعه و در آستانه تعطیلات آخر هفته، یک شیشه نوشیدنی و یک پاکت سیگار برای خود خرید، سپس به محل کارش رفت، گاوصندوق را باز کرد، 215 هزار دلار اسکناس را در یک کیسه گذاشت و از آن لحظه از زندگی گذشته‌اش دور شد.

بانک تا روز دوشنبه پی به این اتفاق نبرد، همین باعث شد کونراد 48 ساعت برای پنهان شدن وقت داشته باشد.

یک هفته بعد از ناپدید شدندش، آپولو 11 در سطح ماه فرود آمد، همین امر باعث شد این حادثه تاریخی صدر اخبار را به خود اختصاص دهد و مردم سارق بانک در کلیولند را به فراموشی بسپارند، سپس پرونده او برای چند ماه و سپس چند سال و بعد از آن چند دهه مفتوح باقی ماند.

اشلی می‌گوید: پدرم هرگز زندگی مخفیانه‌ای نداشت، مرا هر روز به مدرسه می‌برد و در روزهای تعطیل به خارج از شهر می‌رفتیم، حتی در برخی از اردوهای مدرسه مرا همراهی می‌کرد.

با این حال او تاکید می‌کند: برخی از مسائل کوچک اکنون توجه مرا به خود جلب کرده است که به نظرم در رابطه با اعترافاتش منطقی به نظر می‌رسند، پدرم در ایام جوانی ریش‌های خود را می‌تراشید اما بعد از آن همواره ریش داشت، به‌ندرت حاضر بود کلاه بیسبال خود را در اماکن عمومی از سر بردارد، هرگز حاضر نشد کشور را ترک کند و همواره به من می‌گفت علاقه‌ای به سفر به خارج ندارد.

اشلی و مادرش تصمیم گرفتند این راز او را تا زمان مرگش با مسئولان در میان نگذارند چون می‌دانستند که او فردی بیمار و 71 ساله است و خوب می‌دانستند که فقط چند ماه با مرگش فاصله دارد. پدر اشلی دقیقاً دو ماه بعد از این اعتراف درگذشت.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها