جمهوری اسلامی با انتخاب مسیر شایستهسالاری پایههای اعتماد عمومی را تقویت کند
روزنامه اعتماد نوشت: جمهوری اسلامی با انتخاب مسیر شایستهسالاری، پایههای مشارکت و اعتماد عمومی را تقویت کند و الگویی موفق از حکمرانی خوب ارائه بدهد.
«تبعات مخرب خاصگرایی بر جامعه و نظام سیاسی» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم قادر باستانی تبریزی است که در آن آمده؛ انصافا انتصابهای دولت پزشکیان در تمامی حوزهها، تاکنون قابل دفاع به نظر میرسد. دلیل آن، معیار اصلی تصمیمگیریهاست که عموما بر تخصص و توان افراد استوار بوده است، نه وفاداری و وابستگی سیاسی. این رویکرد امیدهایی برای شایستهسالاری در مدیریت کشور ایجاد کرده است. با این حال، دولت تنها بخشی از ساختار نظام است. در هسته سخت قدرت، هنوز معیار اصلی وفاداری است و متأسفانه این بخش کمتر به شایستگی و تخصص روی خوش نشان میدهد. شاید بحرانهای مدیریتی و کارآمدی حاصل از آن بوده که اعتماد عمومی را پایین آورده و نظام را در موقعیت نامطلوب قرار داده است. لابد تغییر رویکرد، کلید بازسازی اعتماد عمومی و تقویت توان مدیریتی کشور خواهد بود. هر نظام سیاسی، از جمله جمهوری اسلامی، همچون ماشینی پیچیده است که موفقیت آن به نحوه تعامل با جامعه و استفاده بهینه از ظرفیتهای نخبگان وابسته است. در این میان، دو مسیر کلیدی وجود دارد که آینده حکمرانی را تعیین میکند: شایستهسالاری یا خاصگرایی. انتخاب هر یک از این مسیرها تأثیر مستقیم بر عملکرد نظام و اعتماد عمومی آن دارد. پیامد خاصگرایی، تضعیف پاسخگویی است. هرچه پاسخگویی کمتر باشد، تمایل به ایجاد شبکههای وفادار بیشتر میشود. این شبکهها معمولا با امتیازات ویژه تقویت میشوند؛ امتیازاتی که بیعدالتی را تشدید میکنند و جامعه را به سمت بیاعتمادی سوق میدهند. در چنین شرایطی، شهروندان از نظام رسمی فاصله میگیرند و مقبولیت آن کاهش مییابد. حکمرانی خوب بر دو اصل مهم استوار است: شفافیت و تخصصگرایی. در حکمرانی خوب، تصمیمگیریها نه بر اساس وفاداری سیاسی، بلکه بر پایه دانش، تجربه و توانمندی انجام میشود. شفافیت، عملکرد حکومت را در معرض دید همگان قرار داده و اعتماد عمومی را جلب میکند. در چنین نظامی، فرصتهای برابر برای تمام گروههای اجتماعی فراهم است و فرآیندهای مدیریتی به گونهای طراحی میشوند که بیشترین بهرهوری و کارآمدی را به همراه داشته باشد.
نظامهای متعهد به شایستهسالاری، در مدیریت بحرانها نیز کارآمدتر عمل میکنند و در برابر چالشها مقاومترند. سرمایه اجتماعی آنها، به دلیل اعتماد بالای عمومی، قویتر است و این اعتماد پشتوانهای برای عبور از دشواریها فراهم میآورد. اما در مقابل، خاصگرایی و انحصارگرایی، نظامها را از ظرفیتهای گسترده جامعه محروم کرده و در برابر مشکلات آسیبپذیرتر میسازد.
پیامد جدی خاصگرایی، کاهش مشارکت عمومی است. وقتی مردم احساس کنند معیار تصمیمگیریها، نه شایستگی و تخصص بلکه وفاداری و نزدیکی به حلقه قدرت است، فاصله میان حکومت و مردم افزایش مییابد. این فاصله به تدریج سیستم را تضعیف و آن را از حمایت عمومی محروم میسازد. پس انتخاب میان شایستهسالاری یا حامیپروری، در واقع انتخاب میان ثبات و ناپایداری، کارآمدی و ناکارآمدی، و اعتماد یا بیاعتمادی است. از منظر فلسفه سیاسی، زیست پایدار در گروی حفظ همبستگی اجتماعی در کنار پذیرش کثرت است. وحدت بدون پذیرش کثرت، به یکدستسازی خشونتآمیز میانجامد که تفاوتها را سرکوب میکند و زمینه مقاومت انتقامجویانه را فراهم میآورد. این الگو، به جای ساختن، تخریب میکند و در چرخهای از حذف و کینهتوزی گرفتار میشود.
این دوراهی نه تنها در اعتراضات اجتماعی، بلکه در فرآیندهای دموکراتیک نیز قابل مشاهده است. تصمیمگیریهایی که تنها واکنشی به گذشته هستند و از خلاقیت ایجابی تهیاند، به کاهش کیفیت حکمرانی و افزایش شکافهای اجتماعی دامن میزنند. نظامهای گرفتار خاصگرایی و مریدپروری - با تاکید بر وفاداری بیچون و چرا - دایره نخبگان را محدود ساخته و به جای تقویت خود، زمینه بحرانها و اعتراضات را فراهم میآورند.
راه برونرفت از این شرایط، ایجاد نهادهای اجماعی جدید است که توانایی پاسخ به نیازهای متنوع جامعه را داشته باشند. نهادهای سنتی - که اغلب کارکرد خود را از دست دادهاند - به بستری برای انحصارگرایی بدل شدهاند. اصلاح این نهادها و ایجاد گروههای مرجع فکری جدید، ضرورتی انکارناپذیر است.
وقتی در جامعه، عدالت اجتماعی و فرصتهای برابر برقرار است، همبستگی ملی تقویت شده و زمینه اعتراضات کاهش مییابد، اما در شرایطی که احساس تبعیض و بیعدالتی فراگیر شود، اعتماد عمومی از میان میرود و جامعه به سمت ناپایداری و بحران سوق داده میشود. امروز برای نظام جمهوری اسلامی، دستیابی به پایداری و اجتناب از خطر وجودی، یقینا از مسیر شفافیت، پاسخگویی، و شایستهسالاری میگذرد. این مسیر نه تنها اعتمادسازی و تقویت سرمایه اجتماعی را به همراه دارد، بلکه توانمندی نظام را در مواجهه با چالشها افزایش میدهد. هر انحراف از این مسیر، شاید هزینههایی سنگین و جبرانناپذیر به دنبال داشته باشد.
این یک آزمون حیاتی برای نظام است؛ شایستهسالاری، تضمینکننده پایداری و پیشرفت است، در حالی که خاصگرایی و حامیپروری، مسیر ناپایداری را هموار میکند. جمهوری اسلامی با انتخاب مسیر شایستهسالاری، پایههای مشارکت و اعتماد عمومی را تقویت کند و الگویی موفق از حکمرانی خوب ارائه بدهد.
دیدگاه تان را بنویسید