انقلاب 57
-
وقتی امام خمینی خبر فرار شاه را شنید گفت: «خب»
مرضیه حدیدچی دباغ گفت: با شنیدن خبر فرار شاه، خدمت حضرت امام (ره) رفتم و به ایشان گفتم «آقا، شاه رفت!» به رغم تصور…
-
مردمی که «شاه رفت» را به دست گرفتند + عکس
از پیرمرد روزنامهفروش تا مرد معروفی که از روزنامه برای خود کلاه درست کرد یک چیز به اشتراک داشتند: شاه رفت.
-
شاه ایران را ترک کرد
در روز 26 دی 1357 محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، تهران را به مقصد آسوان مصر ترک کرد؛ سفری بیبازگشت که خبر آن به سرعت…
-
شاه رفت
محمد رضا پهلوی و فرح دیبا در سفری بدون بازگشت ایران را در تاریخ 26 دی سال 57 به مقصد مصر ترک کردند.
-
شورای سلطنت چگونه تشکیل شد؟
روز 23 دی 1357 و در آخرین روزهای حضور محمدرضا شاه پهلوی در ایران، شورای سلطنت تشکیل شد.
-
امام گفت شاه میخواهد «قحطی مصنوعی» درست کند
به عقیده امام، ملت ایران با توسل به همین راهپیمایی و تظاهرات؛ «این نظام را دفن میکند.»
-
مقالهای که جرقه انقلاب سال 57 را زد
آنطور که از متن این خاطره پیداست دستور نوشتن مقاله را شاه مستقیماً به داریوش همایون داده است و مسئول اصلی تهیه مقاله…
-
وقتی آمریکاییها وسایل ضدشوروش به شاه فروختند
سیاست حقوق بشر آمریکا درباره ایران به راحتی نقض شد. یک مورد به 23 تیرماه 1357 بر میگردد که طی آن ایالات متحده برای…
-
ماموریت ژنرال هایزر در ایران چه بود؟
هایزر، از فردای روز ورود خود به تهران، جلسات جداگانهای با چهار فرمانده اصلی ارتش تشکیل داد و محور اصلی سوالات او آن…
-
شاپور بختیار نخستوزیر شد
در روز 15 دی 1357 و به دنبال سقوط دولت ارتشبد غلامرضا ازهاری، شاپور بختیار عضو ارشد جبهه ملی از سوی محمدرضا پهلوی…
-
ارتشبد ازهاری از کشور فرار کرد
در روز 14 دی ماه 1357 ارتشبد غلامرضا ازهاری و ارتشبد غلامعلی اویسی دو نفر از فرماندهان نظامی رژیم پهلوی به خارج از…
-
چرا نفت در دهه 50 شمسی گران شد؟
در پی اعلام دکترین نیکسون و ژاندارمی شاه در منطقه، ایالات متحده به این باور رسید که شاه باید بتواند، برای رسیدن به این…
-
دعوت مردم به مراسم شاهسوزی
در دیماه سال 1358، حزب جمهوری اسلامی اطلاعیهای را در روزنامه اطلاعات درباره مراسم «شاهسوزی» منتشر کرد. این حزب از…
-
چرا قم مرکز فرماندهی انقلاب شد؟
از آنجا که شهر قم مرکز مرجعیت دینی بود، اولین اعتراض رسمی و سازمانیافته از این شهر و در واکنش به لوایح و حوادثی چون…
-
حاج شیخ حسین انصاریان به روایت برادر
مأمور ساواکی که در آنجا ایستاده بود، گفت: «این چیزها به شما ربطی ندارد، چه کار دارید که میپرسید؟ شما فقط احوالپرسی کنی…