زهرا نژادبهرام:
کلیدواژه مشترک در شهر برای زنان امنیت است
زهرا نژادبهرام نوشت: ناباوری به حق زنان و کنار گذاشتن این مهم از اذهان این فرصت را به قوانین نانوشته داده که مالکیت بر جان و سلامت زنان را نشر دهند و بستری برای ناامنی آنان فراهم کنند! لذا کلیدواژه مشترک در شهر برای زنان امنیت است!
زهرا نژادبهرام در یادداشتی با عنوان «زنان در شهر در جستوجوی کلمه مشترک هستند» برای روزنامه اعتماد نوشت: امنیت واژه کلیدی و مشترک برای زنان در شهر است. آنان مدتهاست که در پی این کلمه تلاشهای وسیعی را آغاز کردهاند؛ آنان در جستوجوی امنیت به قانون، به مصوبه، به دستورالعمل و... مراجعه کردهاند، اما هنوز این کلمه مشترک میان آنان نتوانسته به جایگاه خودش نزدیک شود. در خبرهای چند روز پیش در خصوص قتل ناموسی دختری توسط پدرش به بهانه دفاع از غیرت یا چندی قبل، وقتی شوهری زنش را به بهانه غیرت سر میبرد و در شهر میچرخاند یا در سالهای اخیر پدری در شمال کشور جان دخترش را با داس میگیرد! این سوال باقی است که این مهمه و تلاش برای رسیدن به امنیت در لابهلای قوانین، مصوبهها و حقوق شهروندی و... به کجا رسیده است.
زنان در شهر در پی این کلمه کلیدی با نوعی تعارض روبهرو هستند از سویی برخی قوانین حمایتی را در امنیت میبینند و از سوی دیگر برخی قوانین نانوشته که متکی به برخی قوانین دیگر است را در ناامنی جانی و اجتماعی مشاهده میکنند. گره کار کجاست؟! به نظر میرسد مسائلی فراتر از امنیت در درون روابط اجتماعی و خانوادگی در شهرها برای زنان طرح میشود که حکم فراقانون دارد و سکوت قانون در برابر آنها این امنیت را برای آنان به اجرا گذاشته است.
اگر زمانی که به برخی دختران اصفهانی اسیدپاشی صورت گرفت، قوانین نانوشته تابع قوانین مکتوب میشدند و حمایت گستردهای برای جلوگیری از شیوع آن و مجازات عاملین اتفاق میافتاد. شاید دیگر شاهد چنین رفتارهایی که برگرفته از نوعی غیرت کور به بهانههای واهی بود، نبودیم. شاید اگر قانون مبارزه با اسیدپاشی به اجرا گذاشته میشد یا اگر زودتر مصوب میشد یا اگر لایحه امنیت و نفی خشونت زنان در دستور کار صحن علنی مجلس قرار میگرفت یا ... و دستگاههای امنیتی، انتظامی و قانونگذار مفاد لازم را تدارک میدیدند، امروز جان و امنیت زنان اینگونه دستخوش قوانین ناشی از تصمیم فردی به نام پدر یا شوهر نمیشد.
آن قانون نانوشته که امنیت زنان را تهدید و فضای ناامنی برای جان و سلامت زنان ایجاد کرده، چیست؟! آیا نوعی افکار و عقاید قومی و قبیلهای است که همسر و خانواده و پدر را مالک زن میداند! شاید تلاشهای ما در این عرصه نتوانسته این مفهوم را معنا کند که زنان و مردان مالکان هم نیستند و در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسانهایی هستند برابر با هم که فصل سوم قانون اساسی در این خصوص به تاکید یادآور شده است؛ اما چرا خانواده و جامعه قانون نانوشته را بر قانون نوشته شده ترجیح میدهد، شاید شکاف در جای دیگری است! به نظر میرسد، ناباوری به حق زنان و کنار گذاشتن این مهم از اذهان این فرصت را به قوانین نانوشته داده که مالکیت بر جان و سلامت زنان را نشر دهند و بستری برای ناامنی آنان فراهم کنند! لذا کلیدواژه مشترک در شهر برای زنان امنیت است!
این مهم نه تنها در موارد ذکر شده در بالا، بلکه در زندگی عادی و روزمره در معابر و مکانها و... مورد نیاز است و این بستر مهیا نمیشود مگر با عزمی راستین در آموزش خانواده، ترویج، آموزش مدیران و مسوولان . کتب درسی باید بازخوانی شود و هویت اجتماعی، فرهنگی زنان برای جامعه تبیین شود و در میان آن نسبت به رفع موانع امنیتزایی در شهر اقدام جدی صورت بگیرد.شاید اگر نگاهی به برخی مصوبات شورای پنجم شهر تهران بینداریم بتواند راهی را نمایان سازد .این شورا با تنظیم سندی به نام «امنیت زنان در شهر و سازمان شهرداری» تلاش کرد با تعریف امنیت و ایجاد بسترهای تامین آن و نهادهای نظارتی بر عملکرد مدیران و پروژههای شهری بستری را برای تامین امنیت زنان در شهر در عرصه عمومی و سازمانی ایجاد کند، اما ادامه پیدا نکرد!
رفع فضاهای بیدفاع شهری، ساماندهی پلهای عابر پیاده برای تردد امن زنان، استفاده از روشنایی مداوم و کافی در شهر، توجه به اصلاحات هندسی در برخی معابر برای توزیع دید کافی به معابر شهری و... بخشی از این اقدامات بود! شاید اصلیترین دلیل آن ناباوری نسبت به این مهم در میان مدیران و مسوولان و شهروندان باشد! شهر امن برای زنان شهری است که در آن در هر ساعت از روشنایی و تاریکی روز، بتوان تردد کرد و چشم ناظر شهری بر آن نظر داشته باشد. شهر امن برای زنان با مشارکت آنها ساخته میشود یعنی حضور زنان در عرصه مدیریت و تصمیمگیری و تصمیمسازی. شهر امن آنجایی است که روشنایی اولین و مهمترین بستر برای معابر شهری باشد!
شهر امن آنجایی است که زنان شهروند درجه دو نباشند. شهر امن آنجایی است که حق به شهر زنان مورد تایید و باور شهروندان و مدیران شهری قرار بگیرد! شاید اینگونه بتوان با بهرهگیری از توان اجتماعی آموزهها و قوانین مسلط نانوشته را بر قوانین مصوب تغییر داد! شاید اینگونه بتوان نگاه به امنیت زنان در شهر را با امنیت زنان در خانواده متصل کرد!شاید بتوان درخواست قانونی را از مجلس کرد که نیاز آن سالهاست احساس شده و لایحه نفی خشونت علیه زنان تلاشی برای پاسخگویی به آن بوده است، شاید بتوان با این نگاه مدیریت شهری را در شهرها برای تامین امنیت شهر در زنان مسوول دانست و خواهان ایجاد ساز و کار مناسب شد! شاید باید تغییر را در روش و مصوبهگذاری با جدیت بیشتری پیگیری کرد!
دیدگاه تان را بنویسید