ارزیابی شتابزده از یک مسئولیت تاریخی
استفاده از فنون عملیات روانی یا شستوشوی مغزی روشی است که ابرقدرتها و نظامهای سیاسی قرنهاست از آن برای کنترل تودهها استفاده کرده و میکنند.
اعتمادآنلاین| علیاکبر عربمازار، استاد دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی گفت: نظام سلطه جهانی عاجز از مقابله با جمهوری اسلامی ایران بهرغم به کارگیری تمامی ترفندهایش در طول چهار دهه گذشته، در سالهای اخیر تلاش خود را در دو زمینه اقتصادی و اجتماعی متمرکز کرده است اما با زیرکی سعی دارد تا در ظاهر بخش اقتصادی را بزرگنمایی کرده تا اذهان تصمیمگیران و مردم را به آن سمت هدایت کند و بدین طریق از خطر بسیار بزرگتری که همانا جبهه اجتماعی است منحرف کند.
استفاده از فنون عملیات روانی یا شستوشوی مغزی روشی است که ابرقدرتها و نظامهای سیاسی قرنهاست از آن برای کنترل تودهها استفاده کرده و میکنند.
امروزه این امر با در اختیار داشتن تکنولوژی اطلاعات و فضای مجازی ظرفیت بسیار بالایی به ویژه در مباحث بینالمللی پیدا کرده است به نحوی که بزرگترین موانع قبلی از جمله عبور از مرزهای جغرافیایی را از میان برداشته است و بدین ترتیب کشورهای جهان سوم در مقابل تهاجمات فرهنگی بیدفاعتر از گذشته شدهاند. نگاهی به تجربیات قبلی در سایر کشورها (شورشهای مخملی اروپای شرقی، روسیه، لیبی) از جمله موارد متعدد درکشورمان (مثلا پروژه آژاکس و کودتای 28 مرداد) و بررسی نوع، کیفیت و حجم اطلاعات و محصولات فرهنگی تولیدی در گروههای متعدد سازمان یافته از سوی استکبار جهانی برای مصرف در بازار ایران به سهولت نشان میدهد که یک برنامه منظم و مدرن هماهنگ و همگام با سایر اقدامات به ویژه تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی برای شستوشوی مغزی دستهجمعی در ایران در حال وقوع است.
خط اصلی این پروژه یک فرمول قدیمی است که با ایجاد فضای ارعاب و ترس و حس ناامنی و بیاعتمادی در جامعه از یک سو و تلقین نوعی احساس مبهم سرخوردگی و پشیمانی در میان طبقات مختلف اجتماعی و تودههای مردمی از سوی دیگر، موفق به ایجاد گسست میان حاکمیت و اکثریت مردم بالاخص آنهایی شوند که همه زندگیشان را برای برپایی و مستحکمتر نمودن سیستم موجود فدا کردهاند و تمامی آمال و آرزوهایشان به باروری آن وابسته است. بدین ترتیب ملاحظه خواهدشد که گروههای مختلف مردمی اندکاندک و ناخودآگاه تلاش میکنند تا وابستگی خود به نظام حاکم را تلویحا انکار کرده و از آن فاصله بگیرند.
در این زمان است که از بالاترین مقامات سیاسی تا بدنه نخبگان علمی و ابزاری و تودههای مردم به عادت انتقاد کردن از وضع موجود روی میآورند و بدون توجه به عواقب کار اصطلاحا به پیادهنظام دشمن تبدیل میشوند.
نکته قابل توجه پیوستن آرام و پنهان مقامات سیاسی به این جریان است که البته غالبا در محافل خصوصی به نوعی سعی میکنند حضور خود در مقامات حاکمیتی را بیارزش جلوه داده و خود را تافته جدابافته جلوه دهند به نحوی که به نظر میرسد آنها را به اجبار به این سمتها گماردهاند!! بزرگترین بستر پیادهسازی این پروژه فضای مجازی است که به سهولت در اختیار همه گروههای اجتماعی قرار داشته و با نفوذ مویرگی در بدنه جامعه ایرانی به دورافتادهترین نقاط جغرافیایی نیز دسترسی داشته و میتواند بر تکتک آحاد جامعه تاثیرگذار باشد.
کارگزاران این برنامهها با بررسی دقیق پروژههای قبلی خود به این نتیجه رسیدهاند که اولا باید مخاطبین خود را طبقهبندی نموده و خوراک فکری هر طبقه را متناسب با ویژگیهای ذیربط تهیه کنند و ثانیا عمده تلاش خود را روی تودههای مردم به ویژه طبقات به اصطلاح آنها پایین متمرکز سازند، زیرا کاملا دریافتهاند که آنها ستون خیمه انقلاب اسلامی را برپا داشته و تحت هر شرایطی از آن محافظت و دفاع میکنند. توجه کنید همین تودههای مردم هستند که بدنه اصلی نیروهای نظامی، روحانیت، دانشجویان، کشاورزان، کارگران و کارمندان دولت را تشکیل میدهند.
تاکید میشود که طرح سایر مسائل بالاخص در زمینه اقتصاد و فساد انحرافی است زیرا آنها اصولا نگران یا خواهان اصلاح این امور نیستند بلکه در صورت امکان به گسترش آنها کمک میکنند. نمونه بارز آن اعمال تحریمهای اقتصادی است. اطلاعات و خوراک فکری که عمدتا از طریق پیامکها در طول چند سال گذشته در فضای مجازی انتشار مییابد دقیقا در راستای اهداف و خط اصلی این پروژه روحی- روانی است که چند نوع از آنها ذیلا بیان میشود:
1- شیوع یک نوع بیماری/ مواد غذایی فاسد و هورمونی/ داروهای قلابی که برخی هم با امضا یک استاد دانشگاه ریاست بیمارستان، یا کارشناس ساختگی میباشد.
2- انواع فسادها درباره عمدتا نهادهای انقلابی و افراد وابسته به مقامات، روحانیت، سپاه.
3- مطالب اغراقآمیز درباره فروپاشی اخلاق، گسترش اعتیاد و بیکاری، دزدی و قتل و تجاوز.
4- اخبار مقایسهای با کشورهای دیگر.
5- مطالب تفرقهانگیز در زمینههای قومی/ قبیلهای/ مذهبی
6- پیامهای کینهتوزی و نفرتپراکنی با مردم کشورهای همسایه به ویژه کشورهای خط مقاومت. جالب است بدانید که همین پیامها با محتوای ایرانی شده در آن کشورها منتشر میشود.
یادآوری میشود که نظام سلطه با به کارگیری تیمهای عملیاتی متعدد و صرف هزینههای زیاد و کاربرد روشهای پیچیده علمی از جمله در زمینههای روانشناسی و جامعهشناسی تلاش مستمر را در این زمینه ادامه میدهد.
ویژگیهای عمومی این فرآیند پیامرسانی نیز عبارتند از:
1- آمادگی کامل دشمن تا از هر حادثه، خبر یا مطلبی هرچند کوچک در جهت ساخت این پیامها استفاده کند.
2- کاربرد عبارت انگیزشی چون «ایرونی نیستی اگر اطلاعرسانی نکنی» و «فوری فوری اطلاعرسانی کنید»
3- تغییر مستمر متن پیامها و طرح موضوعات جدید با توجه به حافظه کوتاهمدت جامعه و عدم پیگیری مطالب قبلی.
4- هدفگیری مبانی اعتقادی و فرهنگی مردم و شعارها و اهداف اصلی انقلاب.
5- ایجاد حس خودکوچکبینی، ناامیدی، ناتوانی، عدم کارایی، تاسف و پشیمانی.
6- استفاده از انواع قالبهای پیامرسانی از قبیل مطالب علمی، طنز، تاریخی.
7- تلفیق مطالب و اخبار واقعی، نیمهواقعی و ساختگی.
در نتیجه وجدان عمومی جامعه خدشهدار شده، قدرت تحلیلی خود را از دست داده و کمکم به یک حالت انفعالی رسیده یا آمادگی برای انجام اقدامات تخریبی پیدا میکند. بدین ترتیب کار به جایی میرسد که هر کار مثبت و سازندهای هم اساسا اهمیت نداشته یا به سخره گرفته میشود. علت اصلی هرگونه اقدام ناصواب دیگران هم خودمان میشویم بلایای طبیعی هم به جهت ناکارآمدی نظام اجرایی یا ناشی از مرگ بر امریکا گفتن تلقی میگردد.
توجه شود که همزمان با سقوط ارزش ریال پول برخی کشورها از جمله ترکیه، هند، اندونزی نیز به طور متوسط با کاهش ارزش 100درصدی روبهرو شد. پدیده فساد در سایر کشورها هم کم و بیش در حال وقوع است. آیا مردم مالزی ناچار نشدند که به دلیل فساد مقامات ارشد پس از دو دهه مجددا فردی 92 ساله را به ریاستجمهوری انتخاب کنند؟ آیا رییسجمهور کره جنوبی به زندان محکوم نشد؟ آتشسوزی چندین ماهه در کالیفرنیا، سیل در نقاط مختلف جهان و اخیرا در کانادا، آتشسوزی در برج لندن و کلیسای نتردام پاریس، همگی به دلیل ناکارآمدی حکومت بوده یا گفتن مرگ بر امریکا؟
در زمانی نه چندان دور مردم سوریه یک زندگی عادی همانند سایر ملل عربی خاورمیانه داشتند و دولت حاکم ارتباط بسیار نزدیکی با غرب داشت به حدی که پس از تعطیلی سفارت کانادا در تهران، دمشق مرکز مراجعه و صدور ویزا برای ایرانیان شد. غرب به دلایل خاص تصمیم گرفت سوریه را مرکز حکومت داعش گرداند. آنگاه با استفاده از پیشزمینههای نارضایتیهای عمومی از حکومت، اقدام به اجرای یک برنامه عملیات روانی نمود و متاسفانه مردم سوریه به دام آن گرفتار شدند و وضعیت اسفناک حاضر کشورشان نتیجه آن غفلت بود.
چه مردمی که کشته شدند، چه آنهایی که در دریای مدیترانه غرق شدند، چه آنهایی که آواره سایر کشورها شدهاند همگی در ابتدا به دنبال تغییر وضع موجود بودند. هیچ کدام مرگ بر امریکا یا مرگ بر اسراییل هم نمیگفتند. حجاب هم اجباری نبود و خیلی چیزهای دیگر. برنامه شستوشوی مغزی دستهجمعی مردم به حدی موفق عمل کرده بود که مردم خود به استقبال نیروهای داعشی رفتند. کشور ما شرایط اقتصادی به مراتب ناگوارتر از این روزها را هم تجربه کرده است و مسلما این برهه از زمان نیز سپری خواهد شد.
هدف از نگارش این یادداشت نفی مشکلات موجود در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و یا عدم نقد عملکرد دولتمردان نیست بلکه حتیالمقدور یادآوری وضعیت خطیر جامعه و کشور در شرایط کنونی بینالمللی و منطقه خاورمیانه و لزوم توجه جدی به ترفندهای دشمنان است.
اکنون مسوولیت تاریخی همه آحاد جامعه است به ویژه آنهایی که دغدغه اسلام، ایران، آینده خود و فرزندانشان را دارند، تا ضمن داشتن تحلیل صحیحی از تحرکات دشمن، همگی تلاش کنیم به پیروی از سنت دیرینه اقوام ایرانی مشکلات و اختلافات داخلی را خودمان حل کنیم و در انجام این امر در مسیر هدایت دشمنان قرار نگیریم. در این زمینه لازم است اولا تکتک افراد در حد توان نسبت به آگاه نمودن مردم درباره این گونه فضاسازی روانی و پیامکهای دریافتی اقدام کنند و ثانیا از انتشار مجدد آنها در فضای مجازی خودداری ورزند.
به یاد داشته باشیم که پس از وقوع فاجعه انگشت اتهام به سوی یکدیگر دراز کردن و درباب چگونگی پیشگیری از آن قلمفرسایی نمودن ارزش چندانی نخواهد داشت.
منبع: تعادل
دیدگاه تان را بنویسید