نگاهی به فعالیتهای سیاسی حیدرخان عمواوغلی؛
مردی با ویژگیهای امروزی یک تروریست
«حیدرخان عمو اوغلی» فرزند مشهدی علیاکبر، در سال 1259 شمسی متولد شد. روحیه زیرکانه حیدرخان و بهجا نگذاشتن رد پا از خود، باعث شده است حافظه تاریخی و تاریخنویسی در مورد او با تردید و حدس و گمانهای متعدد روبهرو شود.
اعتمادآنلاین| «حیدرخان عمو اوغلی» فرزند مشهدی علیاکبر، در سال 1259 شمسی متولد شد. روحیه زیرکانه حیدرخان و عدم بهجا گذاشتن رد پا از خود، باعث شده است حافظه تاریخی و تاریخنویسی در مورد او با تردید و حدس و گمانهای متعدد روبهرو شود؛ برای مثال میتوان به روایتهای گوناگون در مورد تولد حیدرخان اشاره کرد. برخی از مورخان محل تولد او را در سلماس، برخی دیگر محل تولد حیدرخان را در الکساندر پل و عدهای او را ایرانیاصیل از ایل افشار میدانند. حیدر تحصیلات ابتدایی را در الکساندر پل و سپس تحصیلات عالی را در مدرسه عالی ایروان گذراند و پس از چندی در مدرسه صنعتی تفلیس مهندسی برق آموخت. با مطالعه زندگی حیدرخان در دوران جوانی، میتوان به خوبی، خوی تروریستی را در او مشاهده کرد. روزی حیدرخان بهواسطه اینکه از مدیر مدرسه آزار دیده بود، قصد ترور مدیر را کرده و در منزل خود برای اجرای این منظور جلسهای از همکلاسهایش ترتیب داده بود، اما مدیر از این امر مطلع شده و او را از مدرسه اخراج کرده بود.
تصمیم مظفرالدینشاه در بازگشت از سفر فرنگ، به منظور ایجاد کارخانه برق در مشهد، به ورود حیدر به ایران منجر شد. مسلمان بودن و همچنین شهرت حیدرخان در صنعت برق سبب شد وی به مقامات ایرانی معرفی شود. کسب آگاهی، آشنایی با فضای اجتماعی، سیاسی و همچنین همکاری با سایر گروههای استبدادستیز در ایران باعث شد وی از سال 1320ق به مدت کمتر از یک سال در مشهد اقامت کند. تبلیغات یازدهماهه وی در این شهر، که از یک طرف مرکز روحانیان ایران بود و از طرف دیگر فاقد کارخانه و کارگر بود، به نتیجه نرسید. اگرچه با تلاشهای متعدد حیدر برای مقابله با حاکم مستبد مشهد، او موفق به چرخش در افکار عمومی بر ضد حاکم مشهد شد. درهرصورت کمفایده بودن کوششهای وی در مشهد باعث شد حیدرخان به تهران عزیمت کند.
فعالیت در دوران مشروطه
حیدرخان پس از ورود به تهران فعالیت سیاسی خود را در این شهر آغاز کرد. او پس از مدتی به فکر تأسیس شعبه کمیته اجتماعیون عامیون در تهران افتاد و شاید در همان سال 1905م به دستیاری ابراهیم میلانی یا کسان دیگری که در مشهد میشناخت، حوزه مشهد این گروه را بهوجود آورد و بر اساس آن در تهران هم شعبهای دایر کرد.
با توجه به اینکه مبارزات گروهها و قشرهای مختلف در نهایت به مشروطه شدن سلطنت در دوره مظفرالدینشاه انجامید، امید به آزادی و پیشرفت در کشور نمایان شد. اما پس از مدتی این وضع به مذاق محمدعلیشاه، درباریان و نیروهای خارجی خوش نیامد و مقابله با مشروطیت آغاز گشت. در این میان گروههای مشروطهخواه به اقداماتی علیه گروههای مشروطهستیز دست زدند که برخی از آنها از عرف مبارزه این دوره خارج بود. یکی از این گروهها کمیته اجتماعیون عامیون بود. در کمیته اجتماعیون عامیون تهران بر سر انداختن بمب در خانه علاءالدوله اجماع حاصل شد. انجام این مأموریت بر عهده حیدرخان بود. هدف او بهزعم خود از انجام این کار ایجاد رعب و وحشت و ظاهرا نجات مشروطه بود. حیدرخان دراینباره نوشته است: «لذا رأی داده شد که شب بمبی به خانه علاءالدوله انداخته شود که صدای آن به گوش اهالی برسد. مقصود از این مسئله فقط ترساندن مستبدین بود و بس. به این جهت شب 15 جمادیالاولی 1325، من تنها در پی این مأموریت برخاسته، تقریبا هفت ساعت از شب گذشته، بمب بزرگی را که همراه داشتم در خانه علاءالدوله ترکانیده و به طرف باغ وحش حرکت کردم».
پس از این ترور، فرقه به انجام دومین ترور دست زد. دومین ترور را علیه اتابک ترتیب دادند. اتابک به عنوان نخستوزیر دوران محمدعلیشاه و همچنین نیروی نفوذی روسیه در ایران که قصد برچیدن بساط مشروطه و احیای مجدد اقتدار پادشاه را داشت، از سوی عباسآقا ترور و کشته شد. گرچه مشروطهخواهان امید اصلاح رفتار محمدعلیشاه را داشتند، اما رفتار او تغییر نکرد.
در این میان اجتماعیون عامیون که به دنبال حکومت مشروطه بود، در اعلامیهای دستور اعدام محمدعلیشاه را صادر کرد. پس از این اعلامیه بود که در مسیر حرکت کالسکه محمدعلیشاه انفجار رخ داد، ولی او جان سالم به در برد. پس از انفجار، عدهای به عنوان عامل انفجار دستگیر شدند. حیدرخان یکی از این افراد بود که پس از بازجوییهای متعدد، بیگناه شناخته شد. اما بعدها مشخص شد که نقشه این کار را همو کشیده و بمب را نیز او ساخته بود. محمدعلیشاه که جان خود را در خطر میدید، کینه مشروطهخواهان را بیشتر به دل گرفت و ازهمینرو تصمیم به نابودی نماد اصلی مشروطه، یعنی مجلس شورای ملی گرفت و مجلس را بمباران و بساط مشروطه را به طور کامل از کشور جمع کرد. با شروع مجدد اقتدارگرایی محمدعلیشاه که با دستگیری و اعدام مشروطهخواهان همراه بود، حیدرخان که جان خود را در خطر میدید، از کشور گریخت و به تفلیس رفت.
حیدرخان پس از استقرار در تفلیس آگاه شد که مجاهدان تبریز هنوز تسلیم استبداد صغیر نشدهاند و مشغول مقاومت در برابر نیروهای دولتی هستند، پس به تهیه اسلحه و مهمات برای آنان پرداخت و در این کار از کمیته اجتماعیون عامیون قفقاز کمک گرفت. حیدرخان به کمک مشروطهخواهان تبریز شتافت و در میدان جنگ حضور یافت. پس از نجات آذربایجان، حیدرخان متوجه حضور و مقاومت سایر نیروهای مشروطهخواه در گیلان و اصفهان شد؛ بنابراین عزم خود را برای فتح تهران و برقراری مجدد مشروطیت در ایران جزم کرد. در این میان او که تواناییهای خود را در جنگ آذربایجان نشان داده بود، تمام تلاش خود را برای متحد کردن نیروهای مشروطهخواه، به منظور فتح تهران به کار بست. او بیشک با انقلابیون مشروطهخواه گیلان در تماس بود و وقتی آمادگی آنان را برای فتح تهران باور کرد، کوشید که سران بختیاری را نیز به این سو سوق دهد و به همین منظور به تهران و از آنجا به اصفهان رفت. پس از متحد شدن قوای مشروطهخواه و حمله به تهران و فتح این شهر، مشروطه دوباره برقرار شد.
پس از احیای مجدد مشروطه، حیدرخان که به فکر جلوگیری از زوال و نابودی مجدد آن بود، به تأسیس حزب در سایه نظام مشروطه اقدام نمود. او حزب دموکرات را ابتدا در تبریز و سپس در تهران تأسیس کرد و به فعالیت حزبی مشغول شد، اما ترور سیدعبدالله بهبهانی و اینکه این ترور به دستور حیدرخان انجام شده بود باعث اخلال در کار حزبی او شد. این امر به بازداشت حیدرخان منجر شد، اما او پس از چند روز آزاد شد. پس از این حادثه حیدرخان برای انجام مأموریت به سوی ایل بختیاری، شیراز و سپس هند راهی شد. بازگشت مجدد حیدر به ایران در سال 1289ق و حضور دوباره در تهران، به کام دولت موقت خوش نیامد و او ناچار به ترک ایران و حرکت به سمت اروپا تن داد.
همکاری با نهضت جنگل
پس از شعلهور شدن جنگ جهانی اول و سرایت آن به ایران، اوضاع کشور پریشانتر از قبل شد. در چنین اوضاعی، میرزا کوچکخان به فکر نجات کشور افتاد. ورود افراد با عقاید گوناگون، سبب تعارض در قراردادهای بستهشده و در نتیجه انشعاب در نهضت جنگل شد و عمر جمهوری اول به پایان آمد. در سال 1299ق اجلاسی در باکو به نام «کنگره شرق» تشکیل شد که هدف آن بررسی مسائل گروههای چپ، آسیبشناسی و سامان دادن امور این گروهها در کشورهای مختلف بود. در کنگره شرق، حیدرخان برای ایجاد مصالحه به انقلابیون پیشنهاد سازش با جنگلیان را داد. روی این سابقه بود که انقلابیون نامههایی به جنگلیان فرستادند و زمینه مذاکره فراهم شد. پس از گلهگذاریهایی فراوان در این مذاکره، میان دو طرف توافقی حاصل شد. در این توافق، انقلابیون و جنگلیان درباره ورود حیدرخان به گیلان و شرکت وی در اداره حکومت جهوری ایران به نظر واحد رسیدند.
پس ار توافق میان انقلابیون و جنگلیها، قرار شد حیدرخان به عنوان ناظر به گیلان بیاید. ورود حیدرخان به گیلان، به شکلگیری مذاکراتی بین دو گروه منجر شد که نتیجه آن، تشکیل کمیته انقلابی جدید بود. از جمله کمکهای حیدرخان به نهضت را میتوان به آوردن عدهای مبارز قفقازی، همچنین تهیه پول، جواهرات و اسلحه برای نهضت جنگل اشاره کرد. با گذشت مدتی از حضور حیدرخان، حضور او نیز باعث اختلاف در نهضت شد. این جدایی و اختلاف باعث از دست دادن جان حیدرخان شد. یک علت عمده برای مرگ او را میتوان چنین ذکر کرد: مشکوک شدن به حیدرخان به عنوان نیروی نفوذی شوروی. این عوامل باعث مقابله با حیدرخان شد. این تسویهحساب در ملاسرا رخ داد. حمله مسلحانه به مکان مذاکره سران نهضت و ایجاد درگیری مسلحانه و متعاقب این عمل، آتشسوزی در مکان مذاکره، باعث فرار حیدرخان از این محل شد. اما پس از مدتی، او توسط نیروهای نهضت جنگل دستگیر و نهایت توسط قوای نهضت جنگل کشته شد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
دیدگاه تان را بنویسید