از نگاه خضرگونه منافقین به رجوی تا گریه بالای جنازهها در مرصاد
بخش نهایی میزگرد تابستان داغ 60 به درسها و عبرتهای واقعه 30 خرداد پرداخته است.
اعتمادآنلاین| این میزگرد با حضور فیضالله عربسرخی، عضو وقت سازمان اطلاعات سپاه و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، علی شکوهی، عضو وقت جنبش مسلمانان مبارز و پژوهشگر تاریخ معاصر و مهدی معتمدیمهر، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، به بازخوانی و ریشهیابی حوادث خرداد 60 میپردازد.
30 خرداد؛ محتوم یا قابل پیشگیری؟
* شما اشاره کردید فضای منازعات میتوانست جور دیگری مدیریت شود. مدل عملیاتی شما برای اتفاقات بعد از 30 خرداد چیست؟ بعد از 30 خرداد، آمار 30 هزار کشته (از هر دو طرف) در مقالهای از آقای عمادالدین باقی آمده است. درحالیکه پیش از آن و در جریان پیروزی انقلاب، این عدد در مجموع 500 نفر است، که بیشتر این افراد، ساواکی بودند. این امر نشاندهنده عدم خشونت انقلاب بود، برخلاف آنچه امروز نشان میدهند.
معتمدیمهر: با توجه به تجربهای که از انقلابهای دیگر وجود داشت، جلوگیری از خشونت غیرممکن نبود. مدلی مبتنی بر حاکمیت ملت و ظرفیتهای قانون اساسی وجود داشت. آیتالله خمینی بعد از جنگ نامه دارند و میگویند میتوانیم به قانون برگردیم. شواهد زیادی وجود دارد. از دورهای به بعد، قانون از معیار عملکرد بودن خارج میشود. سازمان مجاهدین خلق یک گروه سیاسی بودند که در مقابل رهبری انقلاب توان و ظرفیت بالایی نداشتند. ظرفیت رهبری انقلاب کاریزماتیک بود و توانایی اجماعسازی و یکدستسازی داشت. ولی مجاهدین از این توانایی بیبهره بودند. بهطور طبیعی از نظامی که دیگر تهدیدی از جنس کودتا او را به خطر نمیاندازد، انتظار داشتیم قانون بهعنوان محور و مرجع قرار میگرفت و بسیاری از اتفاقات رخ نمیداد… قانون اساسی با وجود ضعفهایی که دارد، واجد ظرفیتهایی است که میتواند جامعه را به تعادل برساند. در آن شرایط دهه 60، آزادی احزاب و آزادی مطبوعات رعایت نمیشد. روزنامه میزان در سال 1359 تعطیل شد. دوستان اشاره داشتند که داخل جریان حاکمیت اصل بر برخورد گذاشته شده بود. اگر این مسائل نبود، هزینه رفتارهای نابخردانه سازمان مجاهدین خلق و سایر سازمانها به حداقل میرسید و ابعاد این ماجرا به این گستردگی نبود.
هنوز هم محدودیتها اعمال میشود
واقعه 30 خرداد 60 در 30 خرداد شروع شد، ولی در 30 خرداد 60 تمام نشد و تا امروز نیز با ما آمده است. امروز نیز در چهارچوب همان خط قرار داریم. هنوز هم محدودیتها اعمال میشود و قانون جرم سیاسی اجرا نمیشود. یک زندانی سیاسی در زندان توسط زندانیان دیگر کشته میشود، ولی آقایان چون قانون جرم سیاسی را نپذیرفتهاند و کنار گذاشتهاند، پاسخگو نیستند. تفکر دهه شصت و توجیهاتی که بعد از خرداد 60 شروع شد، هنوز با ما و جامعه ما ادامه دارد و فعالان سیاسی ما را دنبال میکند.
اتهام به بهزاد نبوی در ماجرای 8 شهریور از کجا نشأت گرفت؟
* واقعه 30 خرداد و تصفیههای درون نیروهای سیاسی کمکم تضادهای موجود در نیروهای مکتبی و مجاهد را آشکار کرد. نمونه نزدیک آن اتهامی بود که بعد از انفجار 8 شهریور توسط برخی نیروهایی که در قوه قضاییه و جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب بودند، به سمت جناح چپ مجاهدین انقلاب و شخص آقای بهزاد نبوی گرفته شد. بازتولید تضادها نشاندهنده چیست؟
عرب سرخی: نگاه منفی نسبت به نیروهایی که مثل ما فکر نمیکنند، همیشه وجود داشت. این قصه امروز نیست. بحث مجاهدین و نیروهای مقابل آنها بحث درون زندان است. یعنی کسانی که آقای نبوی و دوستانش را به انفجار نخستوزیری متهم کردند، همان کسانی هستند که در زندان با خطمشی آنها تقابل داشتند. بعد از انتشار بیانیه تغییر مواضع مجاهدین خلق، خطی در زندان بود که توصیه میکرد از زندان خارج شویم و بیرون از زندان با مجاهدین مقابله کنیم و رسماً استراتژی مبارزه با حکومت شاه را تبدیل به استراتژی مبارزه با مجاهدین خلق کرد. نیرویی که هسته اصلی آن کسانی مثل شهید رجایی و آقای قدیانی و آقای نبوی و دیگرانی بودند و در زندان در مقابل این خطمشی ایستادگی کردند و هسته اصلی را تشکیل دادند و بعدها شد گروه «امت واحده» که یکی از 7 گروه مجاهدین انقلاب بود. آقای رجایی در زندان عضو هسته اصلی این گروه بود. ولی بعد از زندان بهصورت تشکیلاتی ارتباط نداشت، ولی فکر ایشان وجود داشت. آقای رجایی عضو نهضت آزادی بود و بعد از انقلاب در جریان استعفای انشعابیون جدا شدند. وقتی میخواستند دولت را تشکیل دهند، نزدیکترین افرادی که انتخاب کرده بودند، افراد سازمان بودند. وقتی آقای نبوی که نزدیکترین دوست قبل و بعد از زندان ایشان بود متهم میشود، این کار میتواند از جنس همان اتهامزنیها باشد. ولی پرونده به دستور امام بسته شد و امام دستور داد به کسانی که این پرونده را آغاز کردند، رسیدگی شود. چون کار آنها قابل بررسی است.
لاجوردی از کاری که درست میدانست، فروگذار نمیکرد
* اگر آقای لاجوردی در دورهای بهدنبال دستگیری آقای نبوی بود، آیا اتفاقی که برای آقای سعادتی رخ داد برای آقای نبوی نیز رخ میداد یا نه؟
عربسرخی: به نظر من آقای لاجوردی در وصیت خود نیز نظرشان را بیان کردهاند. به نظر نمیرسد او از کاری که به نظرش درست میرسید، فروگذار میکرد. شاید گفتن این حرف درست نباشد، اما آقای لاجوردی و کسانی که با ایشان ارتباط داشتند، در هیچ سطحی از هیچ کاری فروگذار نمیکردند. بحث انفجار نخستوزیری هیچ ارتباطی به آقای نبوی نداشت. آقای نبوی هرگز در بخش اطلاعاتی و بخش امنیتی نبودند. حتی در شورای امنیت ملی نبود و هرگز در چنین جلسهای شرکت نکرده بودند. ولی اولین سؤالی که از او کردند، این بود که چرا در این جلسه حضور نداشت؟ چون آقای نبوی عضو جلسه نبود و قبل از آن هم هرگز نبود. ولی این سؤال مطرح شد و همه دفاعیاتی که در آن مقطع توسط تمام مسئولان از جمله آقای هاشمی صورت گرفت، هیچ تأثیری بر روند رفتاری ایشان و دوستانشان نداشت.
در عملیات مرصاد بالای جنازهها گریستم
* لطفاً هر یک از بزرگواران جمعبندی بفرمایند.
شکوهی: تجربه سازمان مجاهدین خلق تجربه بسیار تلخی برای جمهوری اسلامی و برای جامعه است. تشکیلاتی که از دل نیروهای مذهبی و با هدف مبارزه و احیای مکتب و ایجاد جامعه بیطبقه توحیدی شکل میگیرد و شروع به فعالیت میکند. آنچه درون زندان و بعدها درون سازمان و بعد در خارج از کشور رخ میدهد، تماماً درسهایی است که باید کار شود. وقتی در عملیات مرصاد بالای جنازههای منافقین ایستادم، برخلاف برخی که شادی میکردند، اشک میریختم؛ آنجا احساس کردم چرا امام علی بر جنازه برخی از کشتگان جمل اشک میریختند. ما احساس میکردیم که میتوانستیم با بسیاری از آنها در یک جبهه باشیم. آنها رسماً سر از مسیر خیانت به ملت درآورند و این برای من بسیار دردناک بود. اگر سازمان از ابتدا تا الان خوب شناخته شود و نظام فکری و دستگاه تحلیلی و سازمان اطلاعاتی و نوع کارکردهای آنها بهدرستی ارزیابی و تحلیل شود، برای ایران مجموعه تجارب بسیار مفیدی فراهم میکند.
نگاه خضرگونه و موسیوار به رجوی
معتمدی مهر: من با یک سؤال جمعبندی میکنم. چه کسی برنده اتفاقات 30 خرداد 60 بود؟ سازمان یک نیروی محرک اجتماعی بود. به تعبیر دکتر بهشتی انقلاب ایران را «خشم» به حرکت آورد، و میم این خشم از مجاهدین بود. این سازمان به گروهی مخالف اراده ملت تبدیل میشود. وقتی رئیسجمهوری با رأی مستقیم 20 میلیونی مردم انتخاب میشود، او را تحقیر میکند و میگوید آمدن آقای خاتمی جنبش مردم را 20 سال به عقب برد. سازمانی که خود او زمانی پیشگام جنبش مردمی ایران بود، در مقابل جنبش مردمی قرار میگیرد. رهبری سازمان با نگاهی که غالیان شیعه در بحث امامت مطرح میکنند، دیده میشود. همبندی های من که عضو مجاهدین خلق بودند، نگاهی خضرگونه و موسیوار به رجوی داشتند و عقیده داشتند ما نباید از او سؤال کنیم. و اگر سؤال کنیم همچون سؤالاتی که موسی را از همراهی با خضر وا داشت، ما را از همراهی با جنبش وامیدارد. رجوی جملههایی در کتاب «استراتژی قیام و سرنگونی» دارد و میگوید نباید به هیچ پرسشی پاسخ داد. یعنی قدرت خود را مطلقه میداند و خود را در مقام پاسخگویی قرار نمیدهد. سازمانی که از دل نگاه روشنفکری دینی درآمده بود، در دام بنیادگرایی دینی میافتد
و امروز تمام المانهای سازمان نشان میدهد، عناصر بنیادگرایی دینی در سازمان بسیار قوی است. رجوی نظام سیاسی بدون روحانیت را مطرح میکند، اما تمام کارکردهای کاریزماتیک یک رهبر روحانی را برای خود مطرح میکند. این اتفاق تلخی بود که درون سازمان افتاد و از طرفی، اتفاقات تلخی که درون نظام جمهوری اسلامی افتاد؛ جمهوریتی که برخاسته از خواسته آزادی بود و زنان دوش به دوش مردان در راهپیماییها حضور داشتند و در مبارزات حاضر بودند. اما گاهی به نگاهی در میغلطد که امنیت را جایگزین آزادی میکند. نگاهی که ما بعدها میبینیم متأسفانه گاهی تحقیرآمیز و تبعیضآمیز است و رفتارهایی که با اقلیتهای دینی میشود، تمام آنها پسلرزههای 30 خرداد 60 است. در سازمان زیست پادگانی جای زیست سیاسی را میگیرد. داخل نظام جمهوری اسلامی کسانی هستند که هشدار میدهند و میگویند حزب پادگانی جای حزب سیاسی را گرفته است و نشان میدهد برنده این واقعه نه جمهوری اسلامی بود و نه سازمان مجاهدین، بلکه سرمایه اجتماعی انقلاب و نیروهای انقلاب به هدر رفت و امروز ما نمیتوانیم در بحرانهای جامعه از این سرمایه استفاده کنیم. من هم عقیده دارم عبرتهای بزرگی در این
بخش از تاریخ نهفته است و ما هنوز راهکاری جز بازگشت به حاکمیت قانون و دموکراسی و آزادیهای اجتماعی و سیاسی نداریم.
حرکت انقلاب و جامعه ادامه دارد
عربسرخی: یقیناً بحث قابل جمعبندی نیست! چون ما فقط به بخشی از تاریخ سازمان مجاهدین پرداختیم. ولی قطعاً میتوان گفت یکی از اتفاقات بسیار مهم بعد از انقلاب بود. اتفاقات زیادی بعد از انقلاب رخ داد که برخی برای همه نیروها یکسره هزینه بود. اگر ابعاد این قضیه باز شود، برای همه سودمند خواهد بود. شاید سازمان به این مباحث اهمیت ندهد، اما حرکت این جامعه و انقلاب ادامه دارد و میتوان با عبرت گرفتن از تلخی این ماجرا کاست. امیدوارم همه ما و همه کسانیکه امروز کشور را اداره میکنند، نگاهی از سر تأمل به این ماجرا داشته باشند و سعی کنیم این ماجرا هرگز در هیچ سطحی ادامه پیدا نکند.
منبع: ایرناپلاس
دیدگاه تان را بنویسید