حواسپرتی سارق برایش گران تمام شد
سارق سابقهدار دو بار سراغ یک طعمه رفت و همین هم باعث شد دستگیر شود.
مجرم سابقهدار که با پرسه زدن در پارکهای شهر، پسران نوجوان را به دام انداخته و دست به سرقت گوشی و اموال آنها میزد، وقتی از روی حواسپرتی قصد داشت برای دومین بار از پسری سرقت کند، گیر افتاد.
به گزارش همشهری، تحقیقات در این پرونده از مدتی قبل با چند شکایت مشابه شروع شد. پسران نوجوانی که برای تفریح و بازی به پارک رفته بودند، به دام یک زورگیر عجیب گرفتار شده بودند. یکی از آنها که نوجوانی 14ساله بود درباره جزئیات حادثهای که برایش اتفاق افتاده بود، گفت: به همراه دوستانم به پارکی که در نزدیکی خانهمان بود رفتیم تا با یکدیگر فوتبال بازی کنیم. سرگرم بازی بودیم که مردی به سمت ما آمد و مرا صدا زد. او با ادعای اینکه من مزاحم خواهرزادهاش شدهام از من خواست تا همراهش بروم. من اما تعجب کرده بودم و نمیدانستم منظورش چیست. مرد غریبه گفت که خواهرزادهاش فیلمی برایش فرستاده که نشان میدهد من خواهرزادهاش را مورد آزار و اذیت قرار دادهام. وی ادامه داد: از حرفهای عجیب او جا خوردم و گفتم مرا با فرد دیگری اشتباه گرفته است، اما او مدعی بود که مدرک دارد و از دوردر گوشیاش فیلمی نشانم داد که تصاویر آن مبهم بود. از دوستانم فاصله گرفتم و همراه او رفتم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. مرد غریبه مرا به نقطه خلوتی در پارک برد و در آنجا فیلم را نشانم داد. او مدعی بود که فیلم در گوشی موبایل من هم موجود است. از همه جا بیخبر گوشی موبایلم را از داخل جیبم بیرون آوردم تا به او نشان بدهم که چنین فیلمی در گوشی من موجود نیست و او مرا با فرد دیگری اشتباه گرفته است، اما من سادهلوح گمان نمیکردم مرد غریبه در حال نمایش بازی کردن است تا دست به سرقت گوشی موبایلم بزند. وقتی گوشی را بیرون آوردم تا فیلمهایم را به او نشان بدهم ناگهان گوشی را از دستم قاپید و فرار کرد. من تا چند دقیقه شوکه بودم تا اینکه به خود آمدم و متوجه شدم که او با این ترفند قصد سرقت موبایلم را داشته است.
پایان زورگیریهای خشن
ظرف مدتی کوتاه چند پسر نوجوان از سارق فریبکار شکایت کردند. تعدادی از آنها میگفتند که متهم آنها را فریب داده و گوشی را از دستشان قاپیده است و تعداد دیگری میگفتند که متهم با تهدید چاقو و ضرب و شتم آنها، گوشی موبایل و اموال قیمتی دیگر مانند ساعت، پول، انگشتر، دستبند و یا گردنبند طلایشان را سرقت کرده است. در این شرایط تحقیقات برای شناسایی و بازداشت متهم ادامه داشت، اما او فکر همه جا را کرده و سعی داشت ردی از خودشان به جا نگذارد. بهصورتش 2 ماسک بهداشتی میزد و کلاهی به سر میگذاشت تا شناسایی نشود. حتی داخل موبایلش نیز سیم کارتی وجود نداشت که قابل ردیابی باشد؛ با این حال چند روز قبل مرد سارق به خاطر حواسپرتیاش شناسایی و دستگیر شد. ماجرا از این قرار بود که چند روز قبل سارق فریبکار مانند همیشه برای شناسایی طعمه جدید به پارکی در پایتخت رفت.
او به سمت پسران نوجوانی رفت که سرگرم بازی بودند و 2 نفرشان را صدا زد. اما او چهره طعمههایش را به خاطرش نمیسپرد چرا که یکی از 2 طعمه جدید او مالباختهای بود که چند هفته قبل به دام این سارق خشن گرفتار شده بود. پسر نوجوان که دزد خشن با تهدید و ضرب و شتم وی موبایلش را در پارک دیگری در همان محدوده سرقت کرده بود با دیدن سارق فورا او را شناخت. اما طوری وانمود کرد که انگار او را نشناخته و تصمیم گرفت نقش بازی کند تا وی را به دام بیندازد. پسر زیرک که چند روز قبل ماجرای زورگیری و سرقت موبایلش را برای دوستانش هم تعریف کرده بود با اشاره به آنها فهماند که مرد غریبه همان فردی است که چند روز قبل موبایلش را سرقت کرده بود. دوستانش حواسشان را جمع کردند و با هوشیاری نقش بازی کردند تا هر طور شده سارق را به دام اندازند.
2 پسر نوجوان همراه مرد غریبه رفتند و او اصرار داشت که آنها مزاحم خواهرزاده او شدهاند. دوستان دیگر آنها نیز که مطلب را گرفته بودند و میدانستند او کسی جز سارق فریبکار نیست با پلیس تماس گرفتند. از سوی دیگر مالباخته زیرک و دوستش مدعی شدند که گوشی موبایل همراهشان نیست و با سارق درگیر شده و مانع فرار او شدند. همان لحظه بود که مأموران پلیس رسیدند و متهم فراری را دستگیر کردند.
او پس از دستگیری به سرقت و زورگیریهای سریالی اقرار کرد و با دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی شاکیان احتمالی در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت.
در نوجوانی قربانی سرقت شدم
متهم مردی 35ساله و سابقهدار است. او که پیش از این بارها به اتهام سرقت و موبایلقاپی زندان را تجربه کرده، آخرین بار حدود 3ماه قبل از زندان آزاد شده بود و هنوز مهر آزادیاش خشک نشده بود که نقشه تازهای برای سرقت کشید و تمام طعمههایش پسران نوجوانی بودند که برای تفریح و بازی به پارک میرفتند. گفتوگو با او را در ادامه میخوانید.
*انگیزهات از سرقت چه بود؟
به خاطر بهدست آوردن پول. من سابقهدار هستم و این روزها برای افراد تحصیلکرده کار نیست چه برسد به من که یک سابقه دارم. ناچار بودم هر بار پس از آزادی از زندان دست به خلاف بزنم تا خرج زندگیام را تامین کنم.
*چرا پسران نوجوان را طعمه قرار میدادی؟
در تمام سرقتهایم اغلب از پسران نوجوان و کم سن و سال سرقت میکنم. اگر پرونده سوابق قبلیام را خوانده باشید میبینید که از پسران نوجوان کیفقاپی یا موبایلقاپی میکردم. راستش یک دلیل دارد و این است که خودم در نوجوانی قربانی شدم و روزی مالباخته بودم که حالا تبدیل به سارق شدهام. به همین دلیل از روزی که سرقت را شروع کردم اکثر طعمههایم پسران نوجوان و کم سن و سال هستند.
*مگر چه اتفاقی برایت افتاد؟
فکر میکنم حدود 14یا 15ساله بودم که مردی جوان حدود 35تا 40ساله مرا ربود. آن زمان برای خرید از خانه خارج شده بودم؛ البته در میوهفروشی یکی از بستگانم نیز کار میکردم و همیشه پول همراهم بود. آن روز مردی به بهانه اینکه یکی از دوستانم در پارک منتظرم است مرا با خودش به جای خلوتی برد. در آنجا مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و اموالم را سرقت کرد. از آن روز به بعد روح و روان من به هم ریخت. حتی خانوادهام حرف مرا باور نمیکردند. هرچه به آنها میگفتم مردی مرا فریب داده و اموالم را سرقت کرده باورشان نمیشد و فکر میکردند داستانم تخیلی است، اما از آن روز به بعد دچار بحران شدم و حتی تا مدتها از سایه خودم نیز وحشت داشتم. شبها نمیتوانستم به درستی بخوابم تا اینکه وقتی پا در دوران جوانی گذاشتم تصمیم گرفتم برای انتقام از گذشته سیاه خود، پسران کم سن و سال و نوجوانان را به دام اندازم و از آنها سرقت کنم.
*فقط سرقت میکردی؟
فقط سرقت. البته اگر مقاومت میکردند کتکشان هم میزدم، اما هرگز آنها را مورد آزار واذیت قرار ندادم. میدانستم این اتفاق تأثیر بدی در روحیهشان میگذارد. از سوی دیگر این روزها پدر و مادرها حرف بچههایشان را باور میکنند و ممکن بود با شکایت آنها دستگیر شوم و گیر بیفتم و خب، میدانستم که حکم آزار و اذیت اعدام است. درست است که سالهای سال در زندان بودهام، اما یک پا حقوقدان هم شدهام و تا حدودی از احکام جرایم مختلف خبر دارم.
*با چه ترفندی سرقت میکردی؟
به طعمههایم میگفتم مزاحم برادرزاده یا خواهرزادهام شدهاند. فیلم جعلی و مبهم نشانشان میدادم و بعد با تهدید، موبایل و اموالشان را سرقت میکردم، اما من حافظه درست و حسابی ندارم. این روزها هم همه ماسک بهصورت میزنند و چهرهها قابل تشخیص نیستند. هرچند خیلی محتاطانه عمل کرده بودم و سعی داشتم ردی از خودم به جا نگذارم، اما از بخت بد، سراغ پسری رفتم که چند روز قبل، از او سرقت کرده بودم. او هم مرا شناخت و لو رفتم.
دیدگاه تان را بنویسید