یادداشتی از عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب؛
مشکل سیاستهای رسمی
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب درباره راه حل مشکلات نوشت: در همه جای دنیا، به هر حال تعداد تصمیمگیران محدود است، ولی نقد و ارزیابی سیاستها در سطح رسانهها یا در سطح اتاقهای فکر انجام و منتشر میشود. به هر حال اگر کسی مخالف حضور منطقهای ایران است باید بتواند حرف خود را به صورت رسمی بزند. طبیعی است که موافقان نیز پاسخ او را خواهند داد.
اعتمادآنلاین| عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: مشکل سیاست رسمی در ایران کجاست؟ یا حداقل اینکه مهمترین مشکلات آن چیست؟ در این یادداشت میکوشم که دو مشکل اساسی در سیاست رسمی ایران را شرح دهم و تا هنگامی که این دو مورد اصلاح نشود، یا دستاورد جدی نخواهیم داشت، یا آنکه دستاوردها نیز به شکست تعبیر خواهند شد. اولین مشکل سیاست صفر و یک یا ایدئولوژیک کردن سیاست است. برخی گمان میکنند که سیاستهای رادیکال مشکلساز است. البته این سیاستها میتواند مشکلساز باشد، ولی اگر صفر و یک نباشند، همیشه امکان بازگشت از آن وجود دارد، در حالی که سیاست صفر و یک راه را بر تفاهم و سازش میبندد، حتی اگر رادیکال نباشد. این نگاه حق و باطل یا درست و نادرست را در سیاست به امری فلسفی و مطلق تبدیل میکند، در حالی که سیاست ماهیتا شناور است و سیاستمدار برحسب زمان و مکان تصمیم میگیرد.
سیاست تصمیماتی است که از یکسو حاصل و معطوف به منافع جمعی یک گروه یا یک کشور است و از سوی دیگر در تقابل با خواستها و تصمیمات گروه یا کشور دیگر. اگر صفر و یک تعریف شود، راه بر سیاست بسته و تقابل و درگیری جانشین آن میشود. ولی واقعیت این است که گروه یا کشور خودی و متبوع تصمیمگیرنده، در موضوعات سیاسی لزوما نظر ثابت و یکسانی ندارند که تغییر نکند. ضمن اینکه طرف مقابل نیز نباید در دوراهی مرگ و زندگی، همه یا هیچ قرار گیرد.
نمونه این مساله را در سیاست خارجی ایران در سوریه میتوان دید. برخی افراد با هرگونه حضور مستقل منطقهای ایران از جمله در سوریه مخالف هستند. چنین برداشتی به کلی نادرست است. چون اگر ملاک حضور منطقهای، همسایگی بودن است، سوریه نیز با یک فاصله (عراق) همسایه ما است، ولی چون تاثیرگذاری تحولات سوریه بر عراق یا همسایه ما بسیار بالاست، بنابراین اهمیت سوریه از کشور همسایهای چون ترکمنستان برای ایران حداقل در شرایط حاضر کمتر نیست. بنابراین اصل حضور منطقهای ایران یا هر کشور دیگری را نمیتوان رد کرد. ولی این حضور باید نسبی باشد. یعنی طرف مقابل و ذینفعان دیگر متوجه شوند که منافع طرفین برحسب قدرت هرکدام قابل مذاکره و گفتوگو است.
راهبرد صفر و یک، سیاست را حیثیتی میکند. هنگامی که میگوییم باید به امتیاز 20 برسیم، حتی اگر به 15 هم برسیم، باز هم شکست خورده محسوب میشویم ولی هنگامی که مسائل نسبی طرح شود نمره 11 هم با موفقیت قرین است. باید بپذیریم که به جز ما هم کشورهای دیگری هستند و طبیعی است که حدی از تنش هم ایجاد شود، ولی نباید بازی را سیاه و سفید، همه یا هیچ تعریف کرد که در این صورت در وضعیتی فرو میرویم که اصلا مطلوب ما نبوده است. به نظر من در سوریه باید منافع همه کشورهای دیگر نیز به رسمیت شناخته میشد و ایران از ابتدا در پی تفاهم میبود، هرچند طرف مقابل قصد جنگ داخلی داشت، ولی صادقانه باید گفت که بنده به عنوان یک ناظر، اصلا متوجه نمیشوم که اهداف سیاسی ایران در سوریه چگونه تعریف میشود تا از آن دفاع یا آن را نقد کنم. ایران باید با روسیه و ترکیه برنامه جامعی را در مورد سوریه به توافق میرسیدند، ولی هیچ بازتابی از طرح مشترک برای حلوفصل امور دیده نمیشود و گمان میرود که قضیه به همین صورت ادامه خواهد یافت و نتیجه استهلاک همه نیروهای درگیر است.
مشکل دوم، ساختار محدود و بسته بودن مجموعه تصمیمگیری است. البته در همه جای دنیا، به هر حال تعداد تصمیمگیران محدود است، ولی نقد و ارزیابی سیاستها در سطح رسانهها یا در سطح اتاقهای فکر انجام و منتشر میشود. به هر حال اگر کسی مخالف حضور منطقهای ایران است باید بتواند حرف خود را به صورت رسمی بزند. طبیعی است که موافقان نیز پاسخ او را خواهند داد. ولی هنگامی که مانع از بیان آزاد و رسمی نظرات افراد و منتقدان شویم و اجازه ندهیم که نظرات آنان نیز شنیده شود، در این صورت، ممکن است در کوتاهمدت مواجه با مخالفت نشویم، ولی روزی که سیاستها دچار مشکل شده و در دستانداز میافتند، فضای عمومی علیه سیاستگذاران میشود و حتی نقاط مثبت آن سیاستها نیز دیده نمیشود. سیاست ایران در سوریه مصداق این مساله نیز هست.
از بس که تعدادی از موافقان برای این سیاستها دلیلتراشی و بهبه و چهچه کردند، روزی که هزینههای آن سیاست بالا رود، دیگر کسی پیدا نمیشود که از نقاط مثبت آن نیز دفاع کند. نتیجه این وضع حیاتی شدن دفاع از سیاستهایی است که چندان جای دفاع ندارد، همچنین از دست رفتن یا نادیده گرفته شدن دستاوردهایی است که پیش از آن وجود داشته است. بنابراین اگر سیاست ایران در سوریه را بخواهم با دو معیار گفته شده در این یادداشت توصیف و نقد کنم این است که به نظر بنده حضور منطقهای ایران به ویژه در سوریه قابل دفاع و پذیرفتنی بود ولی صفر و یک کردن یا ایدئولوژیک کردن آن و نیز ممنوعیت بحث و گفتوگو درباره این سیاستها در فضای عمومی و رسانههای رسمی؛ دو مولفه اشتباه این سیاستها بود؛ دو مولفهای که راه را برای دفاع از حضور نیز مسدود میکند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید