قانعیراد:
هنرمندان از پوپولیسم فاصله بگیرند/ اکنون وظیفه روشنفکران آشفتهتر کردن اوضاع نیست
قانعیراد گفت: هنرمندان اکنون که میگویند به افطاری نمیرویم، باید از آنها پرسید که چرا چند سال قبل آنقدر برای آقای روحانی هورا کشیدید؟ این چه نوع پایداری است؟ کنش سیاسی نیاز به پایداری دارد.
اعتمادآنلاین| محمد امین قانعیراد، استاد جامعهشناسی نگاهی به کنشگریسیاسی سلبریتیها به بهانه تحریم افطاری دولت از سوی این قشر کرده است که مهمترین بخشهای آن در ادامه میآید:
*سینماگران طبق تعریف جزو قشر روشنفکر جامعه محسوب میشوند و باید تفاوتهایی با عموم جامعه داشته باشند. اینها یک قشر اجتماعی موثر هستند و نظرشان میتواند الگو باشد لذا اکنون که میگویند به افطاری نمیرویم، باید از آنها پرسید که چرا چند سال قبل آنقدر برای آقای روحانی هورا کشیدید؟ این چه نوع پایداری است؟ کنش سیاسی نیاز به پایداری دارد.
*اگر هم نقدی وجود دارد باید رفتن خود را مشروط به این میکردند و میگفتند که مثلا چند نفر از نمایندگان ما میخواهند دیدگاههای خود را نسبت به عملکرد دولت شما بیان کنند. به این ترتیب میان خود نیز دو دستگی ایجاد نمیکردند چون به هر حال یک سری از آنها به مراسم میروند و یک عده هم نمیروند. اینطور نیست که همه نروند. حتی معلوم نیست که آنهایی که نمیروند حتما به روحانی رای داده بودند و با این جریان جلو آمدهاند.
*هنرمندان باید این نکته را در نظر داشته باشند که عرصه کتاب، سینما، تاتر، موسیقی و... با وجود همه محدودیتها به نسبت هفت، هشت سال قبل بازتر شده است. تلاش دولت روحانی، وزارت ارشاد و مسوولان امر قابل لمس است و در حوزه صدور مجوزها بهتر عمل کردهاند.
*(هنرمندان) اگر به خاطر مشکلات اقتصادی صرفا از دولت نقد میکنند و همه مسائل را از چشم دولت میبینند، نیز مشخص است که ساختار اقتصادی کشور را نمیشناسند.
*من به کنش انتقادی هنرمندان اعتقاد دارم اما میگویم که این شیوه مناسبی نیست.
* یکی از ضرورتهای جامعه مدنی این است که هنرمندان نیز وارد دیالوگ با دولت شوند. حتی به دفاع از مردم. کنش انتقادی جنبه گفتوگویی دارد و باید با شناخت و آگاهی در زمینههای مختلف همراه باشد. از هنرمندان انتظار نمیرود که چریک باشند ولی انتظار میرود زبان مردم باشند. اگر قرار است صدای مردم باشند باید وارد گفتوگو شوند و حرف بزنند نه اینکه قهر کنند.
* بهترین ابزار آنها برای حرف زدن، تولیدات خودشان است. نمیتوان در سینما به دنبال فیلمهای کوچه بازاری و باهدف بیشتر ساخت و به تعهدات اجتماعی بیتوجه بود اما اینطور کنشگری سیاسی کرد. در مورد افرادی که گفتهاند به افطاری نمیروند، صحبت نمیکنم و بهطور کلی میگویم. انتظار میرود که سینماگران در فرم هنری خود یعنی همراه با ظرافتهای محتوایی که سینما میتواند در بازنمایی دیدگاههای مردم، بازنمایی شرایط اجتماعی و انعکاس مطالبات مردم موثر باشد، به شیوه هنرمندانه و به صورت محتوایی و معنایی کنش داشته و در جامعه اثرگذار باشند. اگرنه من هم با سینما قهر هستم و سینما نمیروم چون سینمای امروز ما از یک سو گرفتار دلقک بازی شده و از سوی دیگر یک سینمای منفی و ناامیدکننده است. قهر کردن که کاری از پیش نمیبرد.
*قرار نیست که یک روشنفکر بزرگ مثل یک فرد عادی در خیابان داد و بیداد کند. اینجا خط و مرز بین روشنفکر و توده نامشخص میشود. روشنفکران خطدهندگان به جامعه هستند.
*مساله این است که تمامی گروههای اجتماعی ما با بحران مواجه هستند. یعنی این فقط آقای روحانی و سیاستمداران نیستند که با بحران مرجعیت مواجهاند. سینماگران و هنرمندان نیز در این برهه خاص با بحران مرجعیت مواجه هستند. هر گروهی نیز سعی میکند که به نوعی اعتبار خود را بازیابی کند. این بازیابی اعتبار باید از طریق گفتوگو و تعامل یا داشتن یک طرح مشترک برای بازیابی اعتبار گروههای مرجع در کشور باید صورت بگیرد. این قهر کردنها کنش منفی و بینتیجه است.
*تاثیر این رویکرد بر افکار عمومی پیش از هرچیز به این بستگی دارد که ترکیت آنها چقدر از اعتبار اجتماعی برخوردار باشند. باید دید که آیا اینها هنرمندان مطرح و تاپ هستند؟ اگر این طور است هم باید به روش دیگری اقدام میکردند. مثلا ذیل یک بیانیه میگفتند که ما به این دلایل و انتظاراتی که داریم از دیالوگ با دولت خودداری میکنیم. البته در این صورت هم باید صبر میکردیم و ببینیم که آیا در پیگیری مسائل صنفی خود نیز از دیالوگ با دولت پرهیز میکنند. آیا وزارت ارشاد نمیروند؟ اگر معاونت سیاسی یا وزیر ارشاد دعوتشان کنند هم نمیروند؟
*نمیگویم چون مردم به یک رییسجمهوری رای دادهاند هنرمندان نیز مجبور به تبعیت هستند. به نظر من میتوانند رویکرد انتقادی داشته باشند و حتی برنامههای دولت را در زمینههای مختلف از جمله هنر، قبول نداشته باشند. اینکه بگویند نمیرویم توهین نیست اما این امر توجیه ناشده باقی میماند. باید مشخص شود که چرا این شیوه را برای دفاع از مردم برگزیدهاند؟ چرا دیالوگ خود با دولت قطع میکنند؟ چرا از فرصتها استفاده نمیسکنند؟
*ما سطوح مختلف روشنفکر داریم. از هنرمندان و سینماگران یک نوع انتظار میرود و از روشنفکران پیشگام مثلا چپ نیز نوع دیگری انتظار میرود. اینها با دولت ارتباط دارند. از منابع دولتی گرفته تا مسائل دیگر. سینمای ایران هنوز یارانه میگیرد و اینها از امکانات دولتی استفاده میکنند. به همین خاطر فکر میکنم اینها باید کنش سیاسی خود را به تولید محتوای هنری برای کمک به ساخت یک جامعه مناسبتر معطوف کنند و در عین حال در عرصه جامعه نیز کنشهای گفتاری و گفتوگوی فعال داشته باشند.
*الان من تردید دارم که یک گفتمان منسجم در بین اینها وجود داشته باشد که بگویند به این دلیل با دولت قهر هستیم و بتوانند دیگران یعنی دیگر گروههای روشنفکری را هم متقاعد کنند.
*الان دولت روحانی از جهات مختلف تحریم است. این دولت اعتدالی نیز با وجود اینکه تندرو نبود و گفتوگوهای بینالمللی را در پیش گرفت، تحریم شد. در داخل نیز از سوی دولت پنهان تحت فشار و تحریم است. مردم نیز بنا به دلایل مختلف مثل سیاستهای اقتصادی که نارضایتی ایجاد کرده است، گسست رسانهای که موجب شد مردم از برنامههای دولت اطلاع نداشته باشند و... از دولت فاصله گرفتهاند. رسانه اصلی ما یعنی صدا و سیما دولت را تحریم کرد. دستاوردها، برنامهها و دغدغههای دولت یا گامهایی که برای بهبود وضعیت اقتصادی و... برداشته شده است را منعکس نمیکنند. از طرف دیگر برخی گروههای دولت پنهان در جامعه شورشآفرینی میکنند و همه اعتراضات را به پای نارضایتی از دولت روحانی میگذارند. به این ترتیب میتوان گفت که دولت از سوی مردم و رسانههای نیز به نوعی تحریم شده است. در این شرایط که جنبش دانشجویی دچار رکود شده، ناامیدهای اجتماعی افزایش پیدا کرده و تهدیدات خارجی تا حدودی اثر گذاشته و مردم دچار سردرگمی و ابهام هستند و. وظیفه روشنفکران باز کردن افق امید است. باید بگویند که در این شرایط میتوان امیدوار بود. به گفتوگوهایی دل بست، میتوان نقاط مشترک بین خودمان را پیدا کنیم و دست به دست هم بدهیم. اینها نافی انتقاد نیست اما بیان انتقاد به شیوه قهر مناسب این زمان نیست.
*به اعتقاد من الان وظیفه روشنفکران آشفتهتر کردن اوضاع و سیاه نمایی بیشتر و افزایش تنشها و تضادها نیست.
*گاهی ما به صورت نمادین قهر میکنیم و هدف این است که بعدا پیوندها را محکمتر و زمینه گفتوگو را فراهم کنیم. مثلا من با خانواده و رییس سازمانم قهر کنم یا بگویم که دلخور هستم و باید گفتوگو کنیم.
*به نظر من بخشی از هنرمندان حرفهایی دارند و خوب است که دولت هم نگاه از بالا به پایین نداشته باشد و نگوید خب قهر هستند که باشند. یا در مقام تلافیجویی برنیاید. به نظر من بهتر است که اینها را برای گفتوگو دعوت کند.
*میتوان آنها را به یک جلسه کاری چندین ساعته دعوت کرد و دید که سینماگران یا گروههای مشابهی که قهر کردهاند، یا حتی کسانی که قهر نکردهاند؛ چه حرفی دارند. بگویند ما احساس کردیم که شما دلگیر هستید و این گروه برای ما مهم است. به این ترتیب وارد گفتوگوی اجتماعی با هنرمندان شوند. خود آقای روحانی بارها از ضرورت گفتوگوی اجتماعی صحبت کرده است. پس میتوان این گفتوگو را از هنرمندان آغاز کرد.این گفتوگو میتواند در سطح وزارت ارشاد شروع شود و به سطوح بالاتر مثل معاونت رییسجمهور یا خود رییسجمهور برسد.
*هنرمندان فارغ از ضعف یا قدرت در عرصه هنری و اینکه آیا برای انجام رسالت اجتماعی خود توانمند هستند یا خیر، در بین مردم از محبوبیت برخوردارند. جامعه نیز ذهنیتهایی دارد و توصیه من این است که هنرمندان سوار این ذهنیت جامعه نشوند بلکه خود آن را هدایت کنند. از این پوپولیسم هنری که به سوی آن میروند، فاصله بگیرند. اینکه مرجعهای هنری خود را نادیده بگیریم تا از فرد دیگری تجلیل کنیم، درست نیست. من بعد از فوت مرحوم ملکمطیعی یک تجلیل واقعی ندیدم. داستان روی موج عاطفه سوار شد و با همان بعد نوستالژیک خود پیش رفت. بعد هم دیدیم در شرایطی که از هر فرصتی برای بیان نارضایتی از سیستم استفاده میشود، از مراسم تشییع او نیز چنین استفادهای شد. حرف من این است که شعار دادن در یک راهپیمایی شیوه تجلیل از یک هنرمند یا اعتراض و کنش سیاسی نیست. جامعه هنری باید از پوپولیسم فاصله بگیرد و به طرف ارتباط فکورتر، اندیشمندانهتر و سازمان یافتهتر برود. اینکه پشت بلندگو بروی و شعاردهی کار سیاستمداران پوپولیست است. هنرمند پشت تریبون چند پاراگراف حرف میزند و بسیاری از فکرها، دلها و ذهنها را تحت تاثیر قرارداده و تبدیل به یک الگو میشود.
*هنرمندان ابزارها و شیوههای گفتار بهتری در اختیار دارند. من فکر میکنم آن ظرافت، متانت و فرهیختگی که از یک روشنفکر (دانشگاهی، نویسنده، سینماگر، شاعر، نقاش و...) انتظار میرود، مشاهده نمیشود. اینکه جمعیت راه بیفتد، شعار بدهند و دست بزنند و هورا بکشند و... سیاست تودهای طی 40 سال گذشته در ایران بوده و باید تغییر کند. باید به یک سیاست سازمان یافته که حتی گفتار ما را تغییر میدهد، تبدیل شود. نهایتا اینکه، در شرایط کنونی وظیفه روشنفکر تلاش برای پیوند شکافها و گسستهاست و نباید خود عامل ایجاد گسست باشد حتی اگر لازم باشد ازخودگذشتگی کند چون هنرمند در قبال جامعه مسوولیت اجتماعی دارد.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید