محسن امینزاده، معاون وزیر امور خارجه دولت اصلاحات، در گفتوگوی تفصیلی با «اعتمادآنلاین»:
با تمدید ریاستجمهوری ترامپ کار ایران دشوارتر خواهد شد/ مدیریت دیپلماسی در بحران یمن در اختیار وزارت خارجه نیست/ نظامیان با وزارت خارجه همراه نشدند و عملا دیپلماسی منطقهای مبارزه با تروریسم را به روسها واگذار کردند/ عدم پیوستن به FATF میتواند ملت ایران
محسن امینزاده گفت: تکلیف ایران در قبال آمریکا و هر بازیگر دیگر جهانی را منافع ملی ، قدرت ملی و امنیت ملی ایران روشن میکند. ایران در مقاطعی خردمندانه و درست عمل کرده است و آمریکا را نیز در جهت منافع ملی و امنیت ملی ایران با خود همراه کرده است.
اعتمادآنلاین| سعید شمس- چگونگی مدیریت سیاستخارجی مهمترین وظیفهای است که دولتها را وادار میکند تحرکات دیپلماتیک را به گونهای اداره کنند تا منافع ملی محتمل هزینه نشود. چه اینکه سیاستخارجی مستقیما فضای سیاسی و البته اقتصادی را تحتتاثیر خود در میآورد. به همین دلیل وقتی قرار است، دولتی زیر ذرهبین اهالی فن قرار و نمره بگیرد، آنچه در سیاستخارجی اتفاق افتاده است، مورد توجه خاص قرار میگیرد.
محسن امینزاده، معاونت آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه دولت اصلاحات، در گفتوگویی تفصیلی با اعتمادآنلاین به بررسی کارنامه دیپلماسی دولت حسن روحانی پرداخته که در ادامه خواهید خواند.
***
دولت روحانی سیاست خارجی فاجعه بار دولت احمدینژاد را تحویل گرفت
*محصول سیاست خارجی ایران در دولت روحانی رو چگونه ارزیابی میکنید؟
برای بررسی سیاست خارجی دولت روحانی باید به چند جنبه نسبتا متمایز پرداخت. جنبه اول بازسازی سیاست خارجی تخریب شده در دولت احمدینژاد است. دولت روحانی سیاست خارجی فاجعه بار دولت احمدینژاد را تحویل گرفت. سیاست خارجی دولت احمدینژاد با استثناء دوره کوتاه و کم اثر وزارت خارجه دکتر صالحی، بهطور کلی فاقد درک ، چشم انداز، راهبرد، برنامه و متشکل از مدیران فاقد صلاحیتهای حداقلی مدیریت سیاست خارجی بود.
بازسازی این وضعیت اهمیت زیادی داشت و دولت روحانی و دکتر ظریف در راس وزارت خارجه با مشقت بسیار و مشکلات زیاد تغییر وضعیت را در سیاست خارجی دنبال کردند و سیاست خارجی کشور را در مسیر قابل قبولی قرار دادند. آنان ساماندهی مدیریت بحرانهای بینالمللی ایران از جمله بحران هستهای خیلی موفق بودند و در بخشهای مثل بازسازی مدیریت دیپلماسی منطقهای به شرحی که خواهم داد چندان موفق نبودند.
دولت احمدینژاد تصمیم گرفت سیاست توسعه هستهای در انزوا را برگزیند
موضوع دوم برجام است. برجام نیز حاصل تلاشهای بسیار دشوار و با ارزش سیاست خارجی دولت روحانی برای جبران نسبی بزرگترین شکست تاریخ سیاست خارجی ایران یعنی ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد با اجماع کشورهای موثر جهان از جمله کشورهای دوست ایران بود. بهرغم تلاش همه دلسوزان نظام و بهرغم توصیههای مکرر کشورهای نزدیکتر به ایران، دولت احمدینژاد تصمیم گرفت با تغییر راهبرد توسعه هستهای کشور، بهجای توسعه همراه با تعامل جهانی ، سیاست توسعه هستهای در انزوا را برگزیند.
تمامی تحریمهای علیه ایران توسط کشورهای غربی و مجازاتهای بسیار سنگین کمپانیهای غیر آمریکایی همکار ایران، توسط دولت آمریکا، محصول سیاست خارجی کاملا غلط این دوره و در نتیجه ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امینت سازمان ملل متحد در سال 1384 بود. بیتردید ایران میتوانست با سیاستهای خردمندانه ضمن تداوم توسعه صنایع هستهای کشور و رسیدن به اهداف مورد نظر خود در این رابطه، راه را بر تحریمهای با اجماع جهانی علیه ایران ببندد.
ماموریت دیپلماسی دولت روحانی خارج کردن پرونده هستهای ایران از کنترل آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد بود
ماموریت دیپلماسی دولت روحانی خارج کردن پرونده هستهای ایران از کنترل آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. ماموریتی که ابتدا با توجه تاریخچه عملکرد شورای امنیت سازمان ملل و موقعیت و موضع دولت آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل ، غیر ممکن به نظر میرسید. اما دیپلماسی قوی دکتر ظریف نهایتا به امضای برجام و خارج کردن پرونده ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد منجر شد. یک پیروزی بزرگ و بیسابقه در تاریخ شورای امنیت سازمان ملل.
به باور من البته تهدیدات تروریسم منطقهای در عراق و سوریه علیه کشورهای جهان نیز برای انعطاف دور از انتظار آمریکا در تحقق این پیروزی بزرگ موثر بوده است. متاسفانه پیروزی بزرگ امضای برجام به مذاق تندروها در تهران خوش نیامد و آنان به اشکال گوناگون به بهانهگیری و سنگاندازی در مقابل برجام پرداختند. بهجای تثبیت برجام و پیامدهای آن، به مقابله با اجرای برجام پرداختند و بهجای سازگار کردن ساز و کارهای بانکی و مالی کشور برای خروج از دوران تحریم، موانع مداومی در مقابل هر تحولی درجهت اجرایی شدن برجام پرداختند.
وقتی دکتر ظریف وزارت خارجه را تحویل گرفت، عملا چیزی از دیپلماسی منطقهای برای وزارت خارجه باقی نمانده بود
وقتی دکتر ظریف وزارت خارجه را تحویل گرفت، عملا چیزی از دیپلماسی منطقهای برای وزارت خارجه باقی نمانده بود. اشتباه دولت دکتر روحانی این بود که با اولویت قراردادن بسته شده پرونده هستهای ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد، نسبت به وضعیت دیپلماسی منطقه به مماشات تن داد. اشتباه بزرگی که فرصتهای بسیار بزرگ تعامل با جامعه جهانی و اخذ امتیاز در جامعه جهانی و مدیریت دیپلماتیک مبارزه با تروریسم در منطقه را از ایران گرفت. بدون تردید ایران در یک دیپلماسی حرفهای قادر بود در مقابل مبارزه با تروریسم داعش در منطقه، همراهی آمریکا و اروپا را در رفع کامل تحریمهایش کسب کند.
وقتی میگویم آمریکا منظور حتی ترامپ است
وقتی میگویم آمریکا منظور حتی ترامپ است که بارها تکرار کرده بود در مبارزه با تروریسم داعش با سیاست های ایران موافق است. متاسفانه چنین وضعیتی دنبال نشد، بلکه برعکس کشمکشهای میان نظامیان و وزارت خارجه ایران از این فرصت بزرگ محروم ماند.
در ایران نیز مانند همه کشورهای جهان، سازمانهای نظامی فاقد صلاحیت برنامهریزی و مدیریت دیپلماتیک هستند و به همین دلیل، عدم همراهی نظامیان با وزارت امور خارجه برای بهرهگیری از تحولات عراق و سوریه، نه تنها فرصت تثبیت برجام را از بین برد، بلکه فرصتهای بزرگ دیگری را نیز برای حل مسائل و مشکلات بین المللی دیگر ایران، به ویژه در حوزه اقتصاد و توسعه، بهکلی هدر داد.
مهمترین مانع سهم اندک و فروکاسته شده وزارت امور خارجه، از برنامهریزی و اجرای حوزهها است
*دولت برای رسیدن به اهداف خود در سیاستخارجی چه مانعهایی را پیش روی خود میدید و همچنان میبیند؟
به لحاظ اجرایی مهمترین مانع کنونی سیاست خارجی ایران، سهم اندک و فروکاسته شده وزارت امور خارجه، از برنامهریزی و اجرای حوزههای پر اهمیت سیاست خارجی است. دخالت نیروهای نظامی و امنیتی در سیاست خارجی حتی در قیاس با نظامهای نظامیگرا و امنیتی جهان بی نظیر است. برخلاف ایران، همه دولتهای مهم جهان، حتی دولتهای نظامیگرا و امنیتیگرا و اقتدارگرا در سطح جهان، دیپلماسی را به دیپلماتهای متخصص می سپارند و ماموریتهای سیاست خارجی را از متخصصان با تجربه غیر نظامی و غیر امنیتی طلب میکنند. در این کشورها یک مقام نظامی تنها هنگامی ممکن است به دیپلماسی مشغول شود که تخصص و توان خود را اثبات کند و البته از کسوت نظامی خارج شود وکلاه دیپلماسی بر سر بگذارد.
فهم روشنی از نقش و کارآمدی بالای دیپلماسی در امنیت ملی و اقتدار ملی وجود ندارند
به لحاظ راهبردی مهمترین مانع سیاست خارجی در ایران، خوانش عجیب و بیمانند برخی مسئولان نسبت به سیاست خارجی و فقدان اجماع نظر در خوانش سیاست خارجی و دیپلماسی کشور است. همه کشورهای قدرتمند جهان در پی داشتن یک دیپلماسی قدرتمند هستند. در ایران معارضه با دیپلماسی، گاه در حد معارضه با دولتهای مخالف و رقیب ایران در سطح جهان فهمیده میشود. در رقابتهای سیاسی داخلی گاه نگاه و رفتار و روایت جناح تندرو غالب در کشور، نسبت به امور سیاست خارجی، قابل قیاس با نگاه آنان به عوامل دولت های رقیب و مخالف ایران در سطح جهان است.
فهم روشنی از نقش و قدرت و کارآمدی بالای دیپلماسی در امنیت ملی و اقتدار ملی وجود ندارند. این در حالی است که مانند سایر کشورهای قدرتمند، امنیت ملی و اقتدار کنونی ایران نیز در تجربه چهل ساله، به شدت مدیون دیپلماسی خردمندانه بوده و هست. در حالی که در همه کشورهای جهان، دولت ها تلاش میکنند کارآمدترین، متخصصترین و حرفهای ترین نیروهای سیاسی کشورشان را در خدمت دیپلماسی بگیرند و از وجود آنان برای دفاع از امنیت ملی و پیشبرد منافع ملی در سطح جهان استفاده کنند.
جریان تندرو حاکم از موفقیت دیپلماسی ناخشنود میشود
گاه در ایران احساس میشود جریان تندرو حاکم از موفقیت دیپلماسی ناخشنود میشود و در پی به شکست کشاندن کنشهای دیپلماتیک است. یعنی گویی جناح تندرو در ایران، دیپلماسی را ابزار ذاتی قدرت درصحنه بینالمللی نمی داند و با نفس دیپلماسی و با تخصص دیپلماسی و با دیپلمات توانا هم مقابله میکند و امور سیاست خارجی را ذیل سیاستهای دفاعی و امنیتی میبیند که میتواند توسط نظامیان و امنیتی ها اداره و کنترل شود. گویی که دیپلماسی حرفهای و قدرتمند، جایگاه آنان را در قدرت و حاکمیت تنگ میکند.
فقر و تنگدستی کشور موجب کاهش قدرت ملی و عزت ملی و امنیت ملی میشود
*جدیترین مصایب برای تامین منافع ملی در عرصه بین المللی چیست؟
به شکلی در پاسخ پیشین توضیح داد. اما برای پاسخ به پرسش شما از منظر تامین منافع ملی باید قدری مفهوم منافع ملی را باز کنم. اگر تامین امنیت ملی و منافع ملی در عرصه بینالمللی را دو وجه اصلی وظایف سیاست خارجی هر کشوری بدانیم، مفهوم تامین منافع ملی، مجموع کنشهای اثباتی سیاست خارجی برای کسب قدرت و عزت و اقتدار هر چه بیشتر در جهان است. در این تعریف یکی از وجوه اصلی تامین منافع ملی، کمک به توسعه ملی است.
بیتردید فقر و تنگدستی کشور موجب کاهش قدرت ملی و عزت ملی و امنیت ملی میشود و ثروت و قدرت اقتصادی، باعث افزایش قدرت ملی و عزت ملی و امنیت ملی در سطح جهان میشود. در نیم قرن گذشته جایگاه قدرت اقتصادی و توسعه اقتصادی در قدرت ملی کشورهای جهان اهمیت خیلی بیشتری پیدا کرده و سالها است که قدرت اقتصادی از مهمترین مولفههای قدرت ملی در هر کشوری است. در ایران نیز تحریمهای اقتصادی بیش از هر زمان نقش اقتصاد در امنیت کشور را نشان داده و نشان میدهد.
در کنار قدرت نظامی ضروری حداقلی، توسعه اقتصادی حداکثری میتواند کشور را در زمره قدرتمندترینهای جهان قرار دهد
کشورهای زیادی در جهان ثابت کردهاند در کنار قدرت نظامی ضروری حداقلی، توسعه اقتصادی حداکثری میتواند کشور را در زمره قدرتمندترینهای جهان قرار دهد. از جمله تجربه بارز کشورهایی چین و هند که تدریجا در زمره قدرتمندترین کشورهای جهان قرار میگیرند، گواه این موضوع است. با این توضیح باید بگویم جدیترین مصیبت تامین منافع ملی ایران در سطح بین المللی، فقدان کارایی دیپلماسی کنونی ایران در گسترش ظرفیت های توسعه ملی کشور است.
عملا کنشهای سیاست خارجی و دیپلماسی ایران در سطح بین المللی که متاسفانه تنها بخشی از آن تحت کنترل و نظارت و اختیار وزارت امور خارجه است، سیاستی توسعهگریز یا حتی توسعهستیز است. کسب ثروت ملی و قدرت اقتصادی ملی جزو اهداف اصلی و دارای اولویت سیاست خارجی کشور تلقی نمیشود. حتی گاه تصور میشود در سیاستهای اقتصادی داخلی نیز چنین است و پیشرفت کشور در حوزههای اقتصاد و تکنولوژی و صنعت و کشاورزی و ثروتمندتر شدن کشور را در قیاس با افزایش قدرت نظامی و دفاعی فرعی و ثانوی تلقی میکنند.
غیر از ایران فقط در کرهشمالی که از یک کشور دارای اعتبار و احترام جهانی، به یکی از فقیرترین کشورهای جهان بدل شده است
توجه داشته باشیم ، چنین درک غالب نظامی و امنیتی از قدرت ملی از جمله در حوزه دیپلماسی، بهخصوص پس از فروپاشی اتحاد شوروی و جنگ سرد، در سطح جهان بسیار نادر و کمیاب است. شاید غیر از ایران فقط در کرهشمالی که از یک کشور دارای اعتبار و احترام جهانی، به یکی از فقیرترین کشورهای جهان بدل شده، چنین تفکری حاکم باشد. حتی در ساختار نظامی امنیتی روسیه نیز چنین نگاه توسعهستیزی در راهبردهای ملی از جمله سیاست خارجی بسیار کمرنگتر از اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده یا ایران و کره شمالی است.
*منظورتان از سیاست خارجی توسعه ستیز یا توسعه گریز چیست؟
اگر قدری روی سیاست خارجی ایران و کرهشمالی تمرکز کنید پاسختان روشن میشود. در کره شمالی و ایران اهتمام نسبت به قدرت اقتصادی و توسعه ملی وظیفه بارز ندرکاران سیاست خارجی نیست. نیل به قدرت اقتصادی و حفظ و ارتقاء قدرت اقتصادی کشور جزو خطوط قرمز سیاست خارجی تعریف نمیشود. منظور من تلقی همه دستاندرکاران سیاست خارجی از جمله سپاه قدس و سایر نظامیان و امنیتی های مداخله کننده در دیپلماسی و شورای عالی امنیت ملی و صدا و سیما و ..... و از جمله وزارت امور خارجه است. این دستاندرکاران وظیفه اصولی سیاست خارجی کشور را توسعه ملی و افزایش قدرت اقتصادی کشور نمیدانند.
هیچکس نمیتواند با تکیه به وجه بسیار مهم قدرت نظامی و دفاعی، وجه بسیار مهم قدرت اقتصادی و توسعه ملی را تضعیف یا تخریب کند
در تمامی کشورهای جهان از جمله چین و هند و حتی روسیه، در کنار معیارهای مرتبط با قدرت نظامی و امنیتی، یکی از معیارهای کلیدی محک و سنجش درستی و نادرستی سیاستها و کنشها از جمله در سیاست خارجی، سنجش تاثیر آن کنشها روی توسعه و پیشرفت ملی و قدرت اقتصادی است. در این نگاه، دفاع از قدرت اقتصادی و اهتمام به تقویت قدرت اقتصادی به عنوان رکن بسیار مهم اقتدار ملی و امنیت ملی، وظیفه همه نهادها تلقی میشود.
هیچکس نمیتواند با تکیه به وجه بسیار مهم قدرت نظامی و دفاعی، وجه بسیار مهم قدرت اقتصادی و توسعه ملی را تضعیف یا تخریب کند. حفظ و ارتقاء قدرت اقتصادی و توسعه ملی همچون امنیت ملی و تمامیت ارضی معیار سنجش درستی کنشهای درست ملی در همه حوزهها است. شما اگر شیوه رفتار سیاسی هخصوص جناح تندرو سیاسی در ایران را بررسی کنید به روشنی در مییابید این جریان سیاسی هیچ تعلق خاطری نسبت به توسعه ملی ندارد و هیچ نگرانی نسبت به تخریب قدرت اقتصادی ملی و ظرفیت های توسعه ملی ندارد.
معاون اقتصادی وزارت امورخارجه جزو مدیران توانا و خوب وزارت خارجه است
*میشود گفت، تغییر ساختار وزارت امور خارجه و ایجاد معاونت اقتصادی در این وزارتخانه درجهت ترمیم این کاستی بوده است؟
احتمالا چنین توجهی وجود داشته است. معاون اقتصادی وزارت امورخارجه جزو مدیران توانا و خوب وزارت خارجه است. اما مشکل مورد نظر من، با بودن و یا نبودن این معاونت حل نمی شود. تمامیت روابط خارجی کشور باید در خدمت توسعه ملی و قدرت اقتصادی باشد. همه دست اندرکاران سیاست خارجی چنانکه نسبت به امنیت ملی می اندیشند و نسبت به قدرت ملی از زوایای بازدارندگی نظامی و امنیتی میاندیشند، باید نسبت به قدرت اقتصادی و توسعه ملی نیز به عنوان رکن رکین قدرت ملی و امنیت ملی و بازدارندگی بیندیشند.
اقتصاد کشور طی یک دهه گذشته حدود 30 درصد کوچک شده است
شورای عالی امنیت ملی ، مجلس شورای اسلامی و تمامی ارکان نظام باید دغدغه این وجه اساسی قدرت ملی داشته باشند. اقتصاد کشور طی یک دهه گذشته حدود 30 درصد کوچک شده است. معنایش این است که همه مردم ایران به این میزان فقیرتر شدهاند. قدرت اقتصاد ملی به همین میزان کمتر و ایران در حوزه اقتصاد ضعیفتر شده است. آیا کسی این تحول را تهدید امنیتی تلقی میکند؟ کسی هست به دنبال سیاستهایی باشد که این کاستی قدرت ملی را جبران کند. کسی در پی شناسایی عوامل فرو کاستن قدرت ملی در حوزه اقتصاد هست؟ کسی در پی تغییر مقررات و قوانین بازدارنده توسعه ملی هست؟ تا کنون شنیدهاید کسی به عنوان عامل بازدارنده توسعه ملی و کاهش دهنده قدرت ملی از منظر اقتصادی مواخذه و یا مجازات شود؟
آیا تا کنون ناکارامدی منجر به کاهش قدرت اقتصادی به عنوان فساد تلقی شده است؟
آیا تا کنون ناکارامدی منجر به کاهش قدرت اقتصادی به عنوان فساد تلقی شده است؟ آیا هیچگاه کاهش قدرت اقتصادی و تولید ناخالص داخلی به منزله برداشتن پول از جیب همه ملت ایران تلقی شده است؟ آیا روشهای اصلاحی برای تغییر این روند در حوزه سیاست خارجی طراحی شده است؟ پاسخ همه این پرسش ها منفی است. برعکس شما بهطور دائم میتوانید نشانههای قوی اقدامات کمک کننده به کاهش قدرت اقتصادی ایران را در حوزه سیاست خارجی بیابید.
تا کنون شنیدهاید از شورای عالی امنیت ملی و وزارت خارجه خواسته شود که راهبرد دیپلماسی کشور برای بازسازی روند کاهنده قدرت ملی و روندی برای رشد بیشتر و بهطور کلی توسعه ملی را ارائه دهند؟
تا کنون شنیدهاید از شورای عالی امنیت ملی و وزارت خارجه خواسته شود که راهبرد دیپلماسی کشور برای بازسازی روند کاهنده قدرت ملی و روندی برای رشد بیشتر و بهطور کلی توسعه ملی را ارائه دهند؟ اگر چنین تحولی در اهداف و راهبردها باشد، پیشگیری از کاهش قدرت اقتصادی و کمک به افزایش قدرت اقتصادی، مانند همه کشورهای قدرتمند جهان، نه وظیفه یک معاونت بلکه دغدغه اساسی وزیرخارجه و همه معاونان و سفرا و مدیران آن وزارتخانه میشود و آنان مانند دفاع از تمامیت ارضی کشور و اهتمام برای تقویت امنیت ملی، اهتمام برای تقویت قدرت اقتصادی کشور از نیز اصل اساسی وظیفه دائمی خود خواهند کرد.
اگر چنین شود امور دیپلماسی درجهت توسعه ملی به مسیر درست خود باز میگردد و مثل همه عالم، متولیان مستقیم و غیر مستقیم سیاست خارجی، پاسخگوی همه ملت در درستی عملشان نسبت به امر معاش جامعه و بهطور کلی توسعه و پیشرفت ملی خواهند بود.
در همه کشورها دیپلماسی مجری منویات نظام حاکم در آن کشور است
*اینکه گفته میشود، دولتها در بحث دیپلماسی اساسا مجری منویات نظام هستند را چطور تحلیل میکنید؟
در همه کشورها دیپلماسی مجری منویات نظام حاکم در آن کشور است. در همه دنیا دیپلماسی مجری دفاع از منافع ملی و امنیت ملی در سطح بین المللی است. ترجمان این وظایف در چارچوب قانون اساسی و ساختار قانونگذاری و ساختار مدیریت عالی کشور به مسئولان سیاست خارجی ابلاغ می شود. در ایران هم بدیهی است که دیپلماسی فقط می تواند مجری منویات نظام براساس قانون اساسی باشد. در ایران مشکل بزرگتر است. مسخره است اما گاه تصور میشود برخی مسئولان نظامی و امنیتی، دیپلماسی را نه یک امر بسیار حرفهای و پیچیده و ضروری، بلکه یک امر تشریفاتی تلقی میکنند.
تصور میشود، فعالیت نظامی و امنیتی چون خطرجانی دارد، معنوی بیشتری دارد
تصور میشود، فعالیت نظامی و امنیتی چون خطرجانی دارد، معنوی بیشتری دارد و سیاست خارجی چون با رعایت آداب رسمی و مناسبات بین المللی همراه است، تشریفاتی و تجملاتی است. گویی سیاست خارجی نیاز به متخصصان سرآمد و بسیار توانا و کارآمد ندارد. حتی شاید خیال میشود که جوانان جان برکف ناآزموده، چون تصورات انقلابی دارند از پس این مهم هم بر میآیند. گویی که تجربه پیروزیهای بزرگ سیاست خارجی در دولت خاتمی در حوزه امنیت ملی و منافع ملی و از جمله منافع اقتصادی و تجربه شکستهای بزرگ ناشی از بی خردی سیاست خارجی در دولت احمدینژاد نیز، تاثیر چندانی در اصلاح این اشتباه بزرگ نداشته است.
در بحث FATF مناقشه توسط کسانی بهراه افتاده که عملا قائل به انزوای کامل کشور به سبک کرهشمالی هستند
*میتوان این ذهنیت را داشت که FATF و عدم تصویب آن نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است.
حتما. مناقشه توسط کسانی بهراه افتاده که عملا قائل به انزوای کامل کشور به سبک کرهشمالی هستند. البته کره شمالی را هم نمیشناسند. نه درک درستی از فاجعه زندگی و فقر مرگبار و مرگ متعارف روزانه انبوه ملت کره شمالی دارند و نه درک درستی از خسارات انزوای اقتصادی کشور. اگر قرار بود آنان پاسخگوی هزینه عظیمی باشند که به مردم تحمیل شده و می شود و مسئول فجایع اقتصادی ناشی تصمیماتشان شناخته شوند، حتما رفتار دیگری داشتند.
اما متاسفانه تندروهایی که مانع تصویب FATF هستند، هرگز بابت خسارات و مصیبتهای بزرگ تصمیماتشان و عملکردشان برای قدرت اقتصادی کشور و معاش مردم، مواخذه و مجازات نشدهاند و نمیشوند. در این مورد نیز مانند موارد پیشین هزینه گزاف اشتباهات و ماجراجوییهایشان را ملت ایران می پردازند. اگر دغدغه توسعه ملی و قدرت اقتصادی وجود داشته باشد، وظیفه همه در این بحث خیلی روشنتر میشود.
ممکن است این مقررات با برخی اقدامات سری ضروری کشورها در چارچوب منافع ملیشان، منافات پیدا کند
*پاسخ شما در مورد شبهات امنیت ملی که در مورد FATF مطرح می شود چیست؟
در بحث FATF اصلا مناقشه بر سر چیست؟ جامعه جهانی رویه ای را طراحی و در میان همه کشورهای جهان تصویب کرده که مفاسد ناشی از تجارتهای سیاه مثل تجارت مواد مخدر و اسلحه و قانون انسان و غیره را کاهش دهد. طبعا ممکن است این مقررات با برخی اقدامات سری ضروری کشورها در چارچوب منافع ملیشان، منافات پیدا کند. لذا فرضا چین و روسیه و آمریکا و فرانسه و کشورهای دیگر باید تدابیر جدیدی برای اقدامات مالی سری خود پیدا کنند.
همه کشورها منافع ناشی از FATF را بیش از مضراتش میدانند
همه این کشورها منافع ناشی از FATF را بیش از مضراتش میدانند و طبعا همزمان با پیوستن به این رویه بینالمللی، برای امور سری خود نیز تدابیر جدید و موازی طراحی میکنند. خیلی مسخره است تصور کنیم که کشورهای دیگر مثل چین و روسیه مشکلی با این رویه بینالمللی ندارند و فقط این رویه برای ایران مشکل ایجاد میکند. خیلی مسخرهتر آنکه تصور کنیم که ایران برای دوری از این مشکلات، باید به تنهایی مسیر عکس همه کشورهای دیگر را انتخاب کند و در پی کنارهگیری از همه کشورهای جهان باشد. خیلی روشن است که با انزوای خودخواسته ناشی از این سیاست، دنیایی از مشکلات سازمان یافته را روی سر خودمان و ملت ایران خراب میکنیم.
طبیعی است مشکلاتی که در مورد FATF در ایران مطرح میشود و ممکن است برخی از آنها واقعی هم باشد، برای تمامی کشورهای دیگر جهان هم ایجاد میشود و تمامی کشورهای قدرتمند دیگر، تدابیر جدیدی برای امور سری خود طراحی و ایجاد خواهند کرد.
اگر این بدیهیات را با مباحث مطرح شده در رابطه با FATF مقایسه کنید، عمق فاجعه توسعهگریزی و توسعه ستیزی رویههای سیاست خارجی در ایران را هم درک می کنید. هیچکس تردید ندارد عدم پیوستن به FATF می تواند منجر به خسارات عظیم در توسعه ملی و قدرت اقتصادی ایران شود. عدم پیوستن به FATF میتواند ملت ایران را فقیرتر و معیشت آنان را دشوار تر کند، اما هیچکس بابت این نتایج بدیهی فعالیت مخالفان FATF مواخذه و مجازات نمی شود. کنش آنان توطئه و خیانت تلقی نمیکند. تلختر آن است که طبق مقررات اجماعی FATF اگر ایران امروز به آن نپیوندد، در آینده برای پیوستن به آن باید دست به دامن اجماع کشورها و طبعا کشورهایی مثل آمریکا بدتر از آمریکا بشود.
ایران مانند تمامی کشورهای دیگر جهان باید به FATF بپیوندند
در یک فضای خردمندانه سیاسی، راه حل موضوع خیلی ساده است. ایران مانند تمامی کشورهای دیگر جهان باید به FATF بپیوندند و این مانع مهم توسعه ملی و اقتدار اقتصادی در حال و آینده را به سادگی برطرف کند و بی جهت شعار پنهان کاری و ضرورت پنهان کاری کشور را ندهد؛ اما مانند تمامی کشورهای موثر جهان در کنار آن، تدابیر ضروری خود را برای امور سری ویژه خود مثل دور زدن تحریمها، تا وقتی که تحریمی در کار باشد طراحی کند.
متاسفانه مناقشهای که به راه افتاده از بنیان توسعهستیز بوده و هست. در این مورد نیز مثل ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت در سال 1384، همه کشورهای دوست ایران از جمله روسیه و چین به صراحت به ایران هشدار دادند که نپیوستن به FATF هیچ توجیهی ندارد و ایران را حتی از حداقل مناسبات تجاری و اقتصادی با این کشورها نیز بهطور کامل محروم خواهد کرد، اما در این مورد نیز تا کنون هیچکس شنوای توصیهها و اخطارهای کشورهای دوست ایران نیز نبوده و نیست.
*موازیکاری مشخصا چه تبعاتی در سیاستخارجی دارد؟
یکی از بارزترین تبعات ملموسی که به دلیل متاخر بودن بیشتر دربارهاش صحبت شده، فرصت سوزی دیپلماتیک ایران در مبارزه با تروریسم در سوریه و عراق است. صرف نظر از نقدهایی که نسبت به دخالت ایران در سرکوب داعش بطور کلی میشود. در حالیکه نظامیان ایران به عنوان موثرترین نیروی صحنه مبارزه با داعش در عراق و سوریه هزینههای مالی و انسانی هنگفتی دادند، اما همزمان با رها شدن آخرین شهر سوریه از اختیار داعش، ترامپ رئیسجمهوری آمریکا خروج کشورش از برجام را اعلام کرد.
وزارت خارجه هرگز اجازه نیافت مدیریتدیپلماسی منطقه را در اختیار بگیرد
پیش از آن بارها هشدار داده شده بود محور اصلی قدرت سیاست خارجی ایران، مربوط به مدیریت دیپلماسی منطقهای است و سیاست خارجی مبارزه با تروریسم در منطقه باید به متخصصان دیپلماسی در وزارت خارجه واگذار شود. اما عملا وزارت خارجه هرگز اجازه نیافت مدیریت این دیپلماسی را در اختیار بگیرد و عملا منافع بزرگ دیپلماسی مبارزه با تروریسم در منطقه به روسیه واگذار شد و این کشور رانده شده از خاورمیانه با کمک ایران به صحنه کنش سیاسی و دیپلماسی خاورمیانه بازگشت.
من بارها تکرار کرده بودم ایران با مدیریت درست سیاست خارجی منطقهای نه تنها میتوانست برجام را بهطور کامل حفظ کند، بلکه به یک کنشگر موثر مدیریت تحولات جهانی حتی در سطحی بالاتر از آنچه در دوره دولت اصلاحات محقق شده بود، بدل میشود. نظامیان اهمیت این اشتباه خود را درک نکردند، با وزارت خارجه همراه نشدند و عملا دیپلماسی منطقهای مبارزه با تروریسم را به روسها واگذار کردند. پس از آن نیز پاسخگوی خسارت بزرگ ناشی از این اشتباه بزرگ خود نیستند و هنوز هم تغییری در رویه خود، برای توقف این اشتباه اتخاذ نکردهاند.
*تحرکات دیپلماتیک در طول چهار دهه انقلاب چقدر فراز و نشیب و همچنین تغییر داشته است؟
این پرسش به پاسخی چهل ساله نیاز دارد. اما بهطور کلی میتوان گفت بهترین دوره سیاست خارجی ایران متعلق به دولت اصلاحات و بدترین دوره دیپلماسی ایران بیتردید متعلق به دولت احمدینژاد است. در فراز و نشیبهای بسیار حساسی مثل پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ با عراق، همکاری غیر مستقیم ایران با آمریکا در افغانستان و عراق و امضای توافق برجام برای خروج پرونده هستهای ایران از شورای امنیت سازمان ملل، تصمیمات بزرگ ایران خردمندانه، پیروزیبخش و در جهت تحقق منافع ملی بوده است.
بزرگترین شکست سیاست خارجی چهل ساله ایران نیز، ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل است
بزرگترین شکست سیاست خارجی چهل ساله ایران نیز، ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل با اجماع همه کشورهای موثر جهان در سال 1384 ، براساس دیپلماسی غلط و غیر ملی دولت احمدینژاد بوده است. اشتباه بزرگی که خسارات عظیم آن همچنان پس از 14 سال در اشکال مختلف تحریمهای مربوط به برنامه هسته ای ایران، دامنگیر ملت ایران است.
حمله القاعده به برجهای نیویورک در سال 2001 میلادی به موقعیت سعودیها آسیب رساند
*مشخصا پیچیده شدن گره رابطه ایران و عربستان چه دلیلی دارد؟
گره مناسبات عربستان سعودی و ایران بیش از آنکه به مناسبات دو کشور مربوط باشد، به مناسبات ایران با جامعه جهانی مربوط است. عربستان سعودی رقیب منطقهای ایران و رقیب سیاسی و معنوی ایران در جهان اسلام است. این رقابت در شرایط متعارف بهصورت مسالمتآمیز دنبال می شود و در مواردی نیز به تلاشهای خاص عربستان سعودی علیه ایران منجر شده است. در تامین هزینه های حمله صدام حسین به ایران، در شکلگیری طالبان و القاعده و اقدامات آنان علیه ایران، در شکلگیری داعش در منطقه و بحرانهای عراق و سوریه. در موارد متعدد دیگری نیز عربستان سعودی از توان مالی خود برای براه انداختن جنگ نیابتی علیه ایران بهره گرفته است.
حمله القاعده به برجهای نیویورک در سال 2001 میلادی به موقعیت سعودیها آسیب رساند و آنان را در موقعیت انفعالی قرارداد؛ اما نقشآفرینی دیپلماتیک سعودیها پس از روی کار آمدن ترامپ، در غیاب دیپلماسی حرفه ای ایران در منطقه، باعث بهبود موقعیت این کشور در جهان و در مقابل ایران شد. البته سعودیها مشکلات بزرگی در منطقه و در سطح بینالمللی دارند و جای نگرانی زیادی نسبت به کنشهای آنان علیه ایران نیست.
به باور من اگر ایران مشکلات خودش را با جامعه بینالمللی حل کند، سعودیها دوباره منفعل شده و مناسبات ایران با عربستان سعودی نیز به آسانی بهبود خواهد یافت. اما اگر مناقشات بین المللی ایران پابرجا بماند؛ عربستان سعودی با همه توان تلاش خواهد کرد از مناسبات خود با آمریکا و اسرائیل و حتی روسیه برعلیه ایران بهرهبرداری کند.
مناقشه یمن نیز یک موضوع دیپلماتیک با اهمیت در مناسبات با عربستان سعودی و در دیپلماسی منطقهای و بینالمللی ایران است
همچنین مناقشه یمن نیز یک موضوع دیپلماتیک با اهمیت در مناسبات با عربستان سعودی و در دیپلماسی منطقهای و بینالمللی ایران است. متاسفانه مدیریت این دیپلماسی نیز در اختیار وزارت امور خارجه نیست. لذا کشور نمیتواند از اثرات مثبت دیپلماسی مدیریت بحران یمن نیز، بهرهمند شود.
تعبیر دعوای سیاسی یا دعوای ایدئولوژیک دقیق نیست
*اینکه در مورد سیاست خارجی بین ایران و عربستان دعوا از دعوای سیاسی، به دعوای ایدئولوژیک تبدیل شده کار را برای تفاهم سخت تر میکند. برای حل مساله در چنین حالتی چه نوع رایزنی و تحرکی را میطلبد؟
تعبیر دعوای سیاسی یا دعوای ایدئولوژیک دقیق نیست. باور ندارم که در پس کنشهای ضد دیپلماسی در ایران فقط اختلاف عقیده است. متاسفانه مناقشه در مباحث سیاست خارجی در ایران بیشتر مناقشه بر سر قدرت در داخل است. یک طرف این مناقشه فاقد صلاحیت های حرفهای و تخصصی در امر دیپلماسی است. لذا با مخدوش کردن صورت مسئله بهطور کلی، تخصص و خردوزی دیپلماتیک را زیر سوال میبرد تا جایگاه خودش را در قدرت تثبیت کند.
به دلیل ظرفیت های نظامی و امنیتی پاسخگوی خسارات این رویه هم نیست. یعنی برخلاف تقریبا تمامی کشورهای قدرتمند جهان که چارچوبهای متکی به اجماع ملی در سیاست خارجی و امنیت ملی دارند، غالبا در ایران این مباحث دستآویز کشمکشهای سیاسی داخلی میشود.
تکلیف ایران در قبال آمریکا و هر بازیگر دیگر جهانی را منافع ملی ، قدرت ملی و امنیت ملی ایران روشن میکند
*تکلیف کلی ایران در قبال آمریکا و عناد همیشگی این کشور چیست و چطور میشود فضای بین دو کشور را تا حدی تلطیف کرد ؟
تکلیف ایران در قبال آمریکا و هر بازیگر دیگر جهانی را منافع ملی ، قدرت ملی و امنیت ملی ایران روشن میکند. ایران در مقاطعی خردمندانه و درست عمل کرده است و آمریکا را نیز در جهت منافع ملی و امنیت ملی ایران با خود همراه کرده است. به مثالهای افغانستان ، عراق و برجام اشاره کردم. در مواردی نیز خردمندانه عمل نکرده است، مانند مدیریت دیپلماتیک مبارزه با تروریسم در عراق و سوریه و در نتیجه خسارات زیادی متحمل شده است.
البته قرار نیست در یک دوره قابل تصور، بحران مناسبات ایران و آمریکا بهطور کامل حل شود، اما ایران میتواند با حل مناقشات داخلی خود بر سر سیاست خارجی و مدیریت آن، که گاه از کنشهای آمریکا و اسرائیل علیه ایران نیز مخربتر است، نقش موثر خود در منطقه و جهان را ایفا کند و بدون آنکه به خواستههای نادرست هیچ کشوری از جمله آمریکا تن بدهد، در چارچوب منافع ملی و امنیت ملی و قدرت ملی خود، از ابزار بسیار کارآمد دیپلماسی برای رسیدن به اهداف خود بهره گیرد. ایران کشور قدرتمندی است و باید از انزوای خود خواسته خارج شود و متناسب با قدرتش نقشهای جهانی در تحولات جهانی ایفا کند.
تمدید کاخسفید نشینی ترامپ طبعا کار ایران دشوارتر خواهد شد
*در صورت تمدید کاخسفید نشینی ترامپ چه راهبردی را در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد؟
طبعا کار ایران دشوارتر خواهد شد و بهطور کلی زمان به نفع ایران نیست. اما من بیش از آنکه در انتظار تحولی در آمریکا باشم در انتظار تحولی در جهت شفافسازی اهداف و راهبردهای کشور و اهتمام به امر دیپلماسی حرفه ای در ایران هستم. هرگاه نظام به حل مسائل خود با جامعه بینالمللی اهتمام کند و قصد داشته که برای کسب قدرت و امنیت بیشتر در سطح جهان در همه حوزههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و غیره ، راهبردهای مبتنی بر منافع ملی، امنیت ملی و قدرت ملی را با دیپلماسی حرفهای، کیفی و منطقی، به پیش ببرد؛ حتما به فرصتهای قابل توجهی دست خواهد یافت. بخشی از فرصتهای از دست رفته قابل جبران نخواهد بود؛ اما مسلما فرصت سوزیها متوقف خواهد شد و راههای دستیابی به اهداف مورد نظر هموار خواهد شد. هنوز چشمانداز روشنی برای چنین تحولی نیست و یک روند خسارت بار دنبال میشود، اما دیر یا زود بازگشت به این مسیر اجتناب ناپذیر است.
چکیده گفت و گو با محسن امین زاده :
-
زمان به نفع ایران نیست
-
تکلیف ایران در قبال آمریکا را منافع ملی، قدرت ملی و امنیت ملی ایران روشن میکند.
-
ایران باید از انزوای خود خواسته خارج شود.
-
مناقشه در مباحث سیاستخارجی ایران بیشتر بر سر قدرت در داخل است.
-
در غیاب دیپلماسی حرفهای ایران، موقعیت سعودیها بهبود یافت.
-
بهترین دوره سیاستخارجی ایران متعلق به دولت اصلاحات است.
-
منافع بزرگ و دیپلماسی مبارزه با تروریسم در منطقه به روسیه واگذار شد.
-
روسیه به کمک ایران به صحنه کنش سیاسی و دیپلماسی خاورمیانه بازگشت.
-
نپیوستن به FATF منجر به خسارت عظیم در توسعه ملی و قدرت اقتصادی ایران خواهد شد.
-
برخی مسئولان نظامی و امنیتی متاسفانه دیپلماسی را امری تشریفاتی و تجملاتی تلقی میکنند.
-
مناقشه بر سر FATF را کسانی به راه انداختند که قائل به انزوای کامل کشور به سبک کره شمالی هستند.
-
تندروهایی که مانع تصویب FATF هستند بابت خسارت و مصایب عملکردشان هرگز محاکمه و مجازات نخواهند شد.
-
تمامیت روابط خارجی کشور باید در خدمت توسعه ملی و قدرت اقتصادی کشور باشد.
-
اقتصاد ایران طی یک دهه گذشته 30 درصد کوچکتر شده است، یعنی مردم فقیرتر شدهاند.
دیدگاه تان را بنویسید