علی مجتهدزاده:
حکم شروین حاجیپور انتقام کور است نه حکم قضایی
علی مجتهدزاده نوشت: کلیت حکم شرین حاجیپور از نبود بنیان حقوقی مستدل رنج میبرد اما بخش دوم حکم و محکومیتهای مورد اشاره وی نشانی از سر سوزن استدلال منطقی هم ندارند و بیشتر شبیه یک انتقامگیری کور هستند تا یک حکم قضایی.
علی مجتهدزاده در یادداشتی با عنوان «حکم مضحک» در روزنامه اعتماد نوشت: فرض کنید کسانی میخواستند دستگاه قضایی ایران را با ساختن سریالی به سخره بگیرند و اعتبار آن را در چشم افکار عمومی خدشهدار کنند، به نظر من اگر این گروه فرضی دادگاه شروین حاجیپور و خصوصا رای صادره برای وی را به تصویر میکشیدند، اهدافشان محقق میشد. حکم صادره برای این هنرمند فارغ از اینکه به لحاظ انطباق با اصول و موازین حقوقی ایرادات فراوانی دارد، از منظری دیگر وهنآلود و تمسخرآمیز هم هست، آنهم نه برای فرد محکوم بلکه برای نظام قضایی و فرهنگی کشور.
از نظر حقوقی محکومیت آقای حاجیپور مستند به مواد 500 و 512 قانون مجازات اسلامی است که هر دوی آنها محل ایراد هستند. اینکه آقای حاجیپور با خواندن ترانه «برای» چطور مرتکب جرایم موضوع این دو ماده شده، اصلا روشن نیست. ماده 500 قانون مجازات اسلامی میگوید: «هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد.» اینکه ترانه «برای» بیآنکه هیچ اشارهای به نظام جمهوری اسلامی و ارکان آن کند، مصداق این ماده شناخته شده عجیب است. سر تا ته این ترانه چیزی نیست جز تکرار یکسری حسرتهای عمومی که حتی برخی مراجع رسمی هم معترف به آن هستند. مضافا اینکه باید پرسید این ترانه در جهت منافع کدام گروه و سازمان مخالف بوده؟ اینکه بعدا گروههایی از آن استفاده کرده باشند موضوعی است که نمیتوان آن را به عنوان جرم به سازنده ترانه منتسب کرد.
ماده 512 قانون مجازات اسلامی هم گفته است: «هر کس مردم را به قصد بر هم زدن امنیت کشور به جنگ و کشتار با یکدیگر اغوا یا تحریک کند صرفنظر از اینکه موجب قتل و غارت بشود یا نشود به یک تا پنج سال حبس محکوم میگردد.»
اینکه مرجع صادرکننده حکم از کجای ترانه یاد شده فعل «اغوا و تحریک مردم به قتل یا غارت» را استخراج کرده، جای سوال است.
اما اشکال اصلی این رای در بخش دیگر آن است. جایی که مرجع قضایی او را به خواندن دو کتاب از آیتالله مطهری و جوادیآملی و همچنین تولید محصولات هنری درباره دستاوردهای انقلاب و جنایات امریکا علیه بشریت محکوم کرده. آیا اگر کسی قصد داشت موارد مورد نظر را به سخره بگیرد و تبدیل به مضحکه عام کند، بهتر از صدور چنین حکمی راهی مییافت؟ همین که فرزندان آیتالله مطهری و آیتالله جوادی آملی به این حکم اعتراض کرده و آن را توهینآمیز دانستهاند به اندازه کافی، تمسخرآمیز بودن این بخش حکم را روشن میسازد. فارغ از مبانی حقوقی، مرجع صدور حکم با چه استدلال عمومی چنین رایی را صادر کرده؟ آیا گمان کرده محکوم با خواندن این دو کتاب در صف حامیان آیتالله مطهری و آیتالله جوادیآملی وارد میشود یا اینکه چنین کاری باعث ترغیب و تشویق دیگران برای خواندن این آثار خواهد شد؟ اساسا اگر از نظر مرجع صادرکننده رای این آثار دارای جایگاه متعالی هستند، استفاده از آنها به عنوان ابزار مجازات آیا خفیف کردن و تنزل دادنشان نیست؟
درباره ساخت تولیدات هنری برای دفاع از انقلاب اسلامی و علیه جنایات امریکا هم همینطور است. فرض کنید شروین حاجیپور آثاری با بهترین کیفیت را در راستای اجرای این حکم ساخت. چه کسی محتوای آنها را باور میکند؟ چقدر تاثیر اجتماعی دارند؟ آیا همینها تبدیل به نمادی علیه محتوای خود نخواهند شد؟ اقشار معترض و بیباور به این محتواها هیچ، آن قشرهایی که کم و بیش معتقد به این دست محتواها هستند درباره آثاری که به زور حکم قضایی و در عین عدم رضایت سازنده، تولید شده، چه خواهند گفت؟ شخصا فکر میکنم که بخشی از همانها هم نسبت به این دست محتواها بیباور شوند.
کلیت حکم شرین حاجیپور از نبود بنیان حقوقی مستدل رنج میبرد اما بخش دوم حکم و محکومیتهای مورد اشاره وی نشانی از سر سوزن استدلال منطقی هم ندارند و بیشتر شبیه یک انتقامگیری کور هستند تا یک حکم قضایی.
جا دارد سطوح عالی دستگاه قضایی واکنش مناسب و درخوری بابت این حکم موهن و مضحک نشان داده و حتی با مرجع صادرکننده آن نیز در چارچوب قانون برخورد کنند.
دیدگاه تان را بنویسید