حسین امیرعبداللهیان، دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی:
عربستان انتخاب دیگری جز برگشت به روابط عادی با ایران ندارد/ آمریکا توطئه علیه یکی از همسایگان شرقی ما را کلید زده است
دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: خروج از برجام باید به گونهای انجام شود تا شوک بزرگی به طرفهای مقابل وارد شود و از خواب بیدار شوند.
اعتمادآنلاین| حسین امیرعبداللهیان معتقد است که اکنون فقط نامی از برجام باقی مانده، چراکه آمریکا از این معاهده خارج شده و اروپاییها هم فقط وعده میدهند. او با اشاره به اجرای گامهای کاهش تعهدات برجامی ایران، تاکید میکند که خروج از برجام باید به گونهای انجام شود که شوک بزرگی به طرفهای مقابل وارد شود تا از خواب بیدار شوند.
او میگوید که شکستهای منطقهای آمریکا آنها را به نقطهای رسانده که میخواهند برای تامین منافعشان تا میتوانند منطقه را به هم بریزند، تردیدی نداشته باشید که آمریکا اگر بتواند درباره جمهوری اسلامی ایران، سوریه و سایر کشورهای منطقه افکار شوم خود را عملیاتی خواهد کرد، اکنون اخباری وجود دارد که همین اقدام را درباره یکی از همسایههای شرقی ما کلید زدهاند.
در ادامه مشروح گفتوگو با «حسین امیرعبداللهیان» دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی در امور بینالملل را میخوانید:
* همزمان با روز 13 آبان وزارت خزانه داری آمریکا 9 شخصیت سیاسی و یک نهاد کشورمان را به لیست تحریمهای خود افزود، به نظر شما نظر به اینکه آمریکا دیگر حربهای برای تحریم ایران ندارد، آیا نشان از استیصال دولت آمریکا در برابر ایران دارد؟
قبل از اینکه بخواهم وارد این بحث شوم، قصد دارم درباره اقدام پنج سال گذشته آمریکا و عربستان سعودی در یمن صحبت کنم، آنها پنج سال است که در حال بمباران یمن هستند و شاید برای مردم خوب کشورمان جالب باشد که بدانند، آن قدر در طی این مدت، کشور یمن بمباران شده که گاهی یک مدرسه بیش از بیست و یک بار مورد هدف قرار گرفته تا جایی که دیگر هیچ اثری از آن باقی نمانده و به یک زمین مسطح تبدیل شده است، اما عربستان بازهم بر مبنای اطلاعاتی که روی نقشهای در اختیار دارد، همان نقطهای که حالا از آن یک بیابان باقی مانده را بمباران میکند.
این مثال را زدم تا بگویم کاری که آمریکاییها اکنون در قِبال ایران انجام میدهند را نمیتوان تحریمهای جدید نام نهاد، بلکه این تحریمها تحریمهای چند باره هستند، بسیاری از شرکتها و اشخاص به صورت مالی توسط آمریکا تحریم میشوند، به نحوی که حسابشان بلوکه میشود، بنابراین آمریکا به دنبال جنگ روانی است و میخواهد این مساله را القا کند که مقامات و مسئولان رسمی جمهوری اسلامی ایران حسابهای بانکی آنچنانی در غرب دارند و ما با این اقدام دسترسی آنها به حسابهایشان را محدود کرده ایم.
پس آمریکا به دنبال ایجاد جنگ روانی است و دقیقا این اقدام نشان از استیصال آمریکا دارد و میتوانم بگویم که نام تحریمهای آمریکا را نباید تحریمهای حداکثری گذاشت، بلکه باید آن را تحریمهای دیوانه وار آمریکا نامید، چرا که اصلا معلوم نیست مقامات این کشور چه هدفی را دنبال میکنند. کافی است که یک دانش آموز دوره ابتدایی، جستجوی سادهای در اینترنت انجام دهد تا ببیند که یک شرکت و یک فرد در کشورمان برای چندمین بار در دو سال گذشته در لیست تحریمهای آمریکا قرار گرفته است.
* رئیسجمهور اعلام کردند که گام چهارم خود را برمیداریم و عملا تاکنون مشخص شده که اروپا به تعهدات خود عمل نخواهد کرد، شما فکر میکنید که راهی برای ادامه مذاکره با اروپا و ادامه راه برجام وجود دارد؟
معتقدم که برای بازیگران و متعهدان طرف خارجی، فقط نامی از برجام باقی مانده چرا که آمریکا از برجام خارج شده و اروپاییها هم فقط وعده میدهند، بنده چندی پیش با یک مقام آلمانی در تهران دیدار داشتم و وقتی این فرد درباره برجام صحبت کرد به او گفتم، تعهد در برابر تعهد و خروج از برجام در برابر خروج از برجام! این منطقی است که هر عقل سلیمی آن را میپذیرد؛ آن مقام آلمانی به من گفت که بله میفهمم که در این برجام برای شما دستاوردهای ملموس و قابل مشاهدهای وجود ندارد، اما بپذیرید که سایه سیاسی برجام مفید و کمک کننده است. من هم به این مقام آلمانی گفتم که ماندن زیر درختی که میوه و ثمری نداشته و فقط سایه دارد برای یک مدت کوتاهی قابل پذیرش است، اما ماندن زیر آن درخت بعد از مدتی فایدهای ندارد و این سایه را میتوان به اشکال دیگری هم داشت، بنابراین منطق شما در این رابطه دقیق نیست.
من فکر میکنم که اکنون تنها نام برجام و سند امضاشدهای باقی مانده که طرف مقابل (آمریکا و سه کشور اروپایی) هیچ پایبندی به آن ندارند و نظام جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته که خروج از برجام به صورت گام به گام طراحی شود. اما نظر شخصی من این است که باید در مقطعی خروج از برجام به گونهای انجام شود که شوک بزرگی به طرفهای مقابل وارد شود تا از خواب بیدار شوند و حس کنند که نسبت به بدعهدی و بی تعهدی خود باید هزینه سنگینی را در برابر ملت ایران بپردازند.
* اروپا مدتی است که با طرح مسائلی مانند کانال مالی جمهوری اسلامی ایران را در حالت تعلیق قرار داده است شما فکر میکنید که اروپا قصد قرار دادن ایران در منگنه را دارد تا ناچار شود با آمریکا مذاکره کند؟
در ابتدای بدعهدی آمریکا دو تحلیل در داخل کشور وجود داشت؛ برخی تحلیلگران معتقد بودند که فضای کنونی در مناسبات آمریکا و اروپا با فضای آمریکای قبل از ترامپ متفاوت است، اروپاییها نیز سعی میکنند سیگنالهایی به ما بدهند و خانم موگرینی نیز در انتقال این پیامها نقش بسزایی دارد، لذا سعی میکردند این تحلیل را به ما ارائه کنند که اروپا میخواهد هویت واقعی خود را پیدا کند و از ترامپ عصبانی است و لطفا شما به ما فرصت بدهید.
برخی کارشناسان هم بر این باور بودند که علیرغم همه تحولات صورت گرفته، اروپا هنوز کودکی نو پایی است که نیاز دارد آمریکا در رفتارهای سیاسی اش دستش را بگیرد؛ آنها هنوز در حال تمرین راه رفتن به گونهای هستند که زمین نخورند. من فکر میکنم که اروپا هنوز با اتخاذ یک تصمیم قاطع در این زمینه فاصله دارد، در ابتدای خروج آمریکا از برجام، اینکه اروپا میخواست بازیگر مستقل باشد، منطقی بود، جمهوری اسلامی ایران هم به این اتحادیه بیش از یک سال فرصت داد، اما آنها نشان دادند که به راحتی تبدیل به بازیگر مستقل نخواهند شد.
* اخیرا شاهد این بودیم که رئیسجمهور آمریکا ادعا کرد که ابوبکر البغدادی را دستگیر و به قتل رسانده و بسیاری از کارشناسان معتقدند این که یک شوی تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود فکر میکنید که این شوی تبلیغاتی توجیهی برای خروج آمریکا از سوریه بود؟
رفتار متعارض آمریکا در رابطه با مبارزه با تروریسم برای همگان مشخص است، آمریکا اعلام کرد که ما البغدادی را دنبال کرده و او را کشتیم و از طریق DNA مطمئن شدیم که بقایای جسد متعلق به اوست، متخصصان امر به این موضوع اشراف کامل دارند، وقتی پیکر شهدای ما از عراق وارد کشور میشود برای تست DNA یک پروسه طولانی را طی میکند و این گونه نیست که نتیجه آن مانند تعیین گروه خونی در چند ثانیه مشخص شود، آمریکاییها اعلام کردند که ما البغدادی را کشته و بلافاصله تست گرفتیم و نتیجه آزمایش DNA نشان میدهد که بازماندههای جسد دقیقا قطعات جسد البغدادی است.
من فکر میکنم که در زمان مرگ ابوبکر البغدادی تردید جدی وجود دارد، مردم ما در چند سال گذشته چنین صحبتهای متناقضی را زیاد دیده اند، حدود 10 سال پیش مسعود رجوی سرکرده گروه منافقین که نقش بسیاری در قتل عام مردم در دهه شصت داشت در یکی از بمبارانها و درگیریها در جریان تحولات عراق کشته شد. اما حدود یک سال پیش وقتی یک مقام سعودی در حال سخنرانی هنگامی که از مسعود رجوی به عنوان یک فرد کشته شده یاد کرد، هیچ یک از دستگاههای اطلاعاتی و یا مقامات آمریکایی چنین موضوعی را منتشر نکردند، چون بر این باور بودند که نگه داشتن این فرد حتی بدون حضور فیزیکی در جایی به دردشان میخورد، آمریکاییها در مساله ابوبکر البغدادی به همان شیوهای عمل کردند که درباره بن لادن عمل کردند، آنها در زمان مرگ بن لادن گفتند که او را گرفتیم، کشتیم و جسدش را درون صندوقچهای قرار داده و به دریا انداختیم؛ اکنون میگویند که البغدادی را در انتهای یک تونل بن بست گیر انداختیم، کشتیم و هیچ مستندی هم ارائه نمیدهند.
معتقدم که یکی از دلایل طرح مرگ ابوبکر البغدادی فارغ از مسائل انتخاباتی این است که مسائل پرستیژی برای هیات حاکمه آمریکا اهمیت فراوانی دارد، آمریکایی که در مناظرههای انتخاباتی ترامپ و کلینتون به صورت علنی اعلام کرد که داعش را ما به وجود آورده ایم، امروز میخواهد که در افکار عمومی مردم منطقه و جهان از خود اثری به جای بگذارد، تا بگوید این ما هستیم که با تروریسم مبارزه میکنیم و البته به سراغ یک فرد شاخص هم میروند! آمریکاییها اگر راست میگویند اکنون بیش از 25 هزار تروریست از داعش، جبهه النصره و دهها گروهک دیگر تروریستی در منطقه ادلب حضور دارند، اما هر زمان که ارتش سوریه خواست عملیاتی انجام دهد آمریکاییها با اعمال فشار اجازه این کار را ندادند. اکنون اکثر مناطق سوریه از وجود تروریسم پاکسازی شده، پس چرا آمریکا اجازه نمیدهد که دولت و ارتش سوریه منطقه ادلب را نیز از وجود تروریستها پاک کنند؟ اتفاقا رهبرانشان را شناسایی کرده و یکی را به لیبی و دیگری را به شمال افغانستان میفرستند.
من نمیتوانم بگویم که اصل خبر کشته شدن و یا نشدن ابوبکر البغدادی قابل اتکاست یا خیر، ممکن است که این فرد مدتها پیش کشته شده باشد، اما حتما تاریخ مصرفش برای آمریکاییها تمام شده بود، بنابراین هدف از این بازی حفظ پرستیژ برای هیئت حاکمه آمریکاست تا بگوید که با تروریسم مبارزه میکنم و هدف دیگر نیز حضور ترامپ در مبارزههای انتخاباتی است، لذا خود را قهرمان مبارزه با تروریسم اعلام میکند.
کدهای متعددی وجود دارد که بر اساس آنها هیچ تفاوتی میان مبارزه با تروریسم در دوران ریاست جمهوری اوباما و ترامپ در منطقه وجود ندارد، همان قدری که آقای اوباما و دستگاههای امنیتی او تروریستپرور بودند، به همان میزان و اگر نخواهیم بگوییم بیشتر، ترامپ و تیم او هم این کار را انجام میدهند، اما هر دو تنها شعارها و سخنان قشنگ از مبارزه با تروریسم در منطقه را بر زبان آورده و میآورند.
* در چند روز گذشته تظاهرات گستردهای در عراق صورت گرفته و مردم اعتراض خود را نسبت به فسادی که در دولت این کشور وجود دارد، اعلام کرده اند، به نظر شما چرا تظاهرات در این کشور به خشونت منجر شد؟
همه تحولات منطقه به یک دیگر پیوستگی دارند، تحولاتی که در عراق و لبنان به صورت همزمان اتفاق افتاد به نوعی با یکدیگر ارتباط دارد، شروع این حرکت و نا آرامیهایی که در لبنان و عراق ایجاد شد به دلیل مطالباتی واقعی است که در هر دو کشور وجود دارد، و باید بگویم که متاسفانه در این دو کشور فساد در سطح حاکمان و دولتمردان تا حدودی نهادینه شده است. در هر دو کشور اصلاحات به عنوان یک امر ضروری و مطالبه جدی مردم تلقی میشود و مردم از طریق فیسبوک و فضای مجازی به کف خیابانها آمدند که تا اینجای قصه همه چیز عادی است.
در موج اول تظاهرات عراق درگیری در کار نبود و شعارها تنها برای مبارزه با فساد و اصلاحات بود، اما دیدیم که این شعارها به سرعت به سمت سقوط و اسقاط نظام پیش رفت و برخی نیز شعار سقوط نظام حاکمه را سر میدادند که این امر به معنای سقوط همه ساختارها در عراق بود و کف مطالبات نیز این بود که حداقل دولت فعلی باید فروریزد، لذا عدهای بر مطالبات مردم سوار شدند، نمیتوانیم بگوییم که شروع مطالبات در زمان واحد در دو کشور عراق و لبنان به صورت تصادفی بوده است چرا که بسترهای واقعی وجود دارد که روی آنها برنامه ریزی شده و مردم نیز به دنبال مطالبات خود بوده و بازیگران خارجی هم خواستههای خود را دنبال میکنند.
به دلیل ویژگیهای خاصی که جامعه عراق دارد، تلاش شد که از دل این تحرکات مردم خشونت بیرون بیاید، نباید فراموش کرد که اکثریت جامعه عراق شیعه هستند و سنی و شیعه در تعامل با شیعیان جامعه عراق را تشکیل میدهند، لذا درگیری شیعی یکی از انگیزههایی بود که در تحرکات عراق دنبال میشد. ایجاد درگیری بین دولت منتخب مردم در عراق که دارای سه قشر شیعه، سنی و مسیحی است یکی دیگر از اهدافی بود که دنبال میشد، دیدیم که در این میان عده اندکی شعارهای ضدایرانی سرمیدادند، اما واقعیت افکار عمومی و روابط مردمی ایران و عراق همانی است که در اربعین میبینیم و بر اساس آمارهای موجود حداقل 700 هزار نفر از ایرانیان به مدت میانگین سه شب در خانههای مردم عراق به ویژه استانهای جنوبی که در آن تظاهرات جریان داشته شب و روز اقامت داشته و با آنها زندگی کردهاند و بیش از دو میلیون ایرانی میهمان مردم عراق بودهاند.
87 درصد سفرهای خارجی عراقیها به ایران صورت میگیرد، اما شاهد آن بودیم که یک جریان معدودی به سمت سفارت و سر کنسولگری ما در بغداد و کربلا حمله کردند و شعارهای ضد ایرانی سر میدادند و آقای ترامپ نیز بلافاصله توییت و وزیر امور خارجه اسراییل نیز حمایت خود را از این اقدام اعلام کرد. این امر نشان میدهد که این جریان بی سر نا آرامیهایی که در داخل عراق ایجاد شده، یک سر بیرونی خیلی حساب شده دارد و متاسفانه آمریکاییها، صهیونیستها، سعودیها و حتی اماراتیها که در ناآرامیهای عراق نقش داشتند مصالح مردم عراق را در نظر نمیگیرند.
در جریان سوریه بنده بارها گفته ام که اگر آمریکاییها و کشورهایی که به دنبال سقوط نظام مشروع این کشور هستند دلشان به حال مردم سوریه میسوخت اجازه میدادند که آنها مطالبات خود را کف خیابانها مطرح کنند تا هر تغییری در این کشور به صورت مسالمت آمیز انجام شود، اما دیدیم که به سرعت مطالبات مردمی این کشور را به سمت جنگ تروریستی سوق دادند که در نتیجه آن بخش بزرگی از سرمایه انسانی این کشور فروریخت. امروز ما از سوریهای سخن میگوییم که جمعیت کثیری از میان مردم آن در این جنگ تروریستی شهید شدند، در عراق نیز همین سیاستها دنبال میشود که هدف آن نیز ناامن سازی این کشور است.
در یک کلام میگویم که هدف اصلی در لبنان این است که یک لبنان بی دولت همانند یمن بی دولتی که مطلوب آمریکاییها و سعودیها بود، ایجاد شود، عراق نیز به یک کشور بی دولت و پارلمان تبدیل شود تا همه مسائل در این کشور از نو پایه گذاری شود و دولت و مجلس مورد نظر آمریکا و متحدانش در این دو کشور روی کار بیاید، معتقدم که با هوشمندی رهبران سیاسی در لبنان و نقش مهم مرجعیت در عراق، این دوکشور انشاءلله از این مرحله عبور خواهد کرد و تتمه رگههایی از نا امنی که آمریکا و عربستان میخواهند به آن دامن بزنند از بین خواهد رفت.
* به نظر شما تظاهراتی که توسط مردم عراق در کشور یمن صورت گرفت در نتیجه پیروزیهای مقاومت است؟ آیا دشمن به این نتیجه رسیده که برای رسیدن به اهداف خود باید از طریق تفرقهافکنی میان مردم ایران و عراق وارد شود؟
وقتی مشغول مذاکرات هستهای بودیم که منجر به برجام شد، همیشه یکی از آرزوهای آمریکا این بود که بعد از برجام هستهای، با ایران وارد گفت وگو درباره برجام منطقهای شود و حتی شنیدم که جان کری یکی دوبار به هیات ایرانی گفته بود که در این بحثهای هستهای به نتیجه رسیدهایم، بگذارید از این امر عبور کنیم چرا که مسائل مهمی درباره منطقه وجود دارد که باید درباره آن به گفت وگو و توافق بپردازیم که البته پاسخ ایران روشن بود؛ ما درباره مسائل منطقه گفت وگوی دو جانبهای با آمریکا نخواهیم داشت.
اما نکته مهم این است که یک اتفاق بسیار ارزشمند و استراتژیک به ویژه در یک دهه گذشته در حوزه منطقهای رخ داده و آن این است که ساختار سیاسی_امنیتی جدیدی در منطقه شکل گرفته، آمریکاییها در زمان رژیم پهلوی ترتیبات سیاسی و امنیتی را مبتنی بر ژاندارمی ایران توسط شاه برای آمریکا شکل داده بودند و همه اتفاقها حول این ژاندارمی و منافع آمریکا حرکت میکرد، نقش ایران تنها به عنوان تامین کننده منافع آمریکا تعریف میشد.
سیاستهای آمریکاییها خلاف تمام برنامهریزی که در یمن داشتند با شکست رو به رو شد و این شکستهای منطقهای امروز آنها را به نقطهای رسانده که میخواهند برای تامین منافعشان تا میتوانند منطقه را به هم بریزند، تردیدی نداشته باشید که آمریکا اگر بتواند درباره جمهوری اسلامی ایران، سوریه و سایر کشورهای منطقه افکار شوم خود را عملیاتی خواهد کرد، اکنون اخباری وجود دارد که همین اقدام را درباره یکی از همسایههای شرقی ما کلید زدهاند.
* مدتی است که زمزمه ارتباط ایران با عربستان سعودی شنیده میشود، فکر میکنید که چنین امری تا چه حد امکانپذیر است و آیا این امکان وجود دارد که ایران و آل سعود به فهم مشترکی دست پیدا کنند؟
زمانی که سعودیها تصمیم گرفتند تا سفارت خود را در تهران تعطیل کنند، بنده در وزارت امور خارجه مسئول این پرونده بودم و واقعیت این است که در آن زمان علی رغم آنکه فشار افکار عمومی در ایران بسیار بالا بود و صدها تن از حجاج ما در حادثه منا به شهادت رسیده بودند، همچنین آیت الله شیخ نمر به عنوان یک روحانی عالی رتبه توسط سعودیها اعدام شده و اتفاقهای ناگوار دیگری نیز توسط سعودیها رقم خورده بود، اساسا افکار عمومی نسبت به اقدامات عربستان به شدت حساس بود که در نتیجه تظاهراتی مقابل سفارت عربستان در تهران شکل گرفت و واقعا برای یک لحظه کنترل از دست پلیس دیپلماتیک و نیروهای امنیتی خارج شد.
ما معتقدیم که عربستان باید به مسیر سازنده برگردد و ارزیابی بنده این است که عربستان هیچ انتخاب دیگری جز برگشت به روابط عادی با جمهوری اسلامی ایران ندارد و امیدواریم از فرصتی که طرح هرمز برای کشورهای منطقه فراهم کرده است، استفاده کند و بیش از این فریب وعدههای ترامپ و نتانیاهو در اسرائیل را مبنی بر اینکه زمان برای جمهوری اسلامی ایران رو به پایان است و جنگ آغاز میشود را نخورد بلکه بر عکس است.
بنده فکر میکنم که زمان برای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در منطقه به گونهای هست که میتوانیم بگوییم به نفع عربستان است، لذا زمان برای اسرائیل رو به پایان است و شرایط به نفع عربستان نیست مگر آن که به نقش سازنده توجه کند و از مسیر درست با جمهوری اسلامی ایران و تعامل سازندهای داشته باشد.
ما راهها را باز گذاشته ایم تا اگر عربستان سر عقل آمد که به روابط عادی با تهران برگردد از در وارد شود و لازم نیست که از دریچه بیاید.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
دیدگاه تان را بنویسید