ناگفتههای برادر محیطبان برومند نجفی از قتل مقابل دادگاه
هنوز متهم فراری است و دستگیر نشده. برادرم آن روز پس از دادگاه حکم تبرئه را گرفته بود. قاضی حکم برائت از قتل عمد را صادر کرده بود. اما او را کشتند.
حکایت این برادر قصه تلخی دارد. رنجی که در صدایش است، اندوه او را فریاد میزند. داستان غمانگیز برادرش همچنان او را شوکه کرده است و حالا در یک ناباوری عمیق به سر میبرد. ناباوری که به قول خودش مشخص نیست تا کی با او باشد. برادرش درست در یک قدمی نجات بود. نجات از مرگ، اما کارش را تمام کردند. نفسهایش را قطع کردند. جلوی در دادگاه مجازات سنگین را خودشان اجرا کردند و برومند نجفی را کشتند. با شلیک گلوله به زندگیاش پایان دادند و متواری شدند. محیطبانی که پیشتر به قصاص محکوم شده بود، اما پس از اعتراض و نقض حکمش، در شعبه همعرض محاکمه شد. به گفته برادرش قاضی برای برومند حکم تبرئه از قتل را صادر کرده بود، اما درست وقتی از دادگاه بیرون آمد، پدر مقتول او را با شلیک گلوله کشت و حالا خانوادهای ماندهاند با داغی بزرگ و شادی پس از چند دقیقه برای همیشه به پایان رسید.
به گزارش شهروند، از مرداد سال 99 بود که زندگی روی سر دو خانواده کرمانشاهی آوار شد. خانواده فلاحی داروندی پسر جوانش را از دست داد و پسر خانواده برومند پشت میلههای زندان افتاد و هر لحظه کابوس اعدام رهایش نکرد. هر دو تازه ازدواج کرده بودند، یکی در 23 سالگی و دیگری در 38 سالگی. یوسف برومند همان کسی بود که گلوله جانش را گرفت. برومند نجفی هم محیطبانی بود که شلیک کرد و مسیر زندگی خودش را تغییر داد. علی فلاحی داروندی پدر یوسف، تصمیم به قصاص داشت. پادرمیانیها و جلسات صلح و سازش هم هنوز چیزی را تغییر نداده بود. او دلخور بود. آن زمان میگفت: «مردم چرا یکطرفه به قاضی میروند. نمک بر زخم ما میپاشند. فیلمها و صحبتهایی دیده و شنیدهام که تصمیمم را بر قصاص محکمتر میکند. کاش حرف و سخنی نگویند که دلم لبریز شود.»
شادی کوتاه
دی سال گذشته بود که حکم قصاص برومند صادر شد. از وقتی حکم قصاص آمد، دنیا بر سر خانواده او آوار شد. از همان روز چشم دوختند به بخشش خانواده یوسف. انتظار تلخ و کشندهای را میکشیدند. اما در این میان، برومند همیشه امیدوار بود. او که مرتب میگفت قصد کشتن کسی را نداشته، حتی سعی میکرد خانوادهاش را هم دلداری بدهد. اما روز 22 مرداد امسال، یعنی درست دو سال پس از آن حادثه تلخ، برومند نجفی وقتی از دادگاه به زندان منتقل میشد، از سوی خانواده مقتول هدف اصابت گلوله قرار گرفت و جان داد. او امیدی تازه پیدا کرده بود که از حکم قصاص نجات پیدا کند. اما شادیاش کوتاه بود.
پس از جلسه دادگاه آخر، محیطبان برومند نجفی بههمراه یک سرباز در حال خارجشدن از ساختمان دادگاه بودند که با تجمع اقوام مقتول روبهرو شدند. درنهایت با تیراندازی پدر مقتول به برومند نجفی و سرباز همراه او محیطبان نجفی فوت کرد و سرباز همراه او راهی بیمارستان شد. پدر مقتول پس از تیراندازی به محیطبان نجفی و سرباز همراه محیطبان از محل متواری شده است. حالا خانواده برومند ماندهاند با داغ و شوکی عظیم. مادری که حالا بعد از گذشت هشت روز هنوز هم نمیتواند صحبتکند و حالوروز خوبی ندارد.
هنوز شوکهایم
حبیبالله نجفی 46 ساله برادر برومند در حالی که هنوز صدایش میلرزد و نمیتواند بهدرستی صحبتکند، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از این هشت روز تلخ خانواده میگوید:
*چی شد که برادرتان وارد محیطزیست شد؟
برومند حفاظت از محیطزیست را انتخاب کرده بود. حتی پیش از اینکه وارد سازمان شود. او خودجوش در منطقه چالابه از جنگل و حیواناتش مراقبت میکرد. همین مسأله هم باعث شد بهعنوان نیروی قراردادی در سازمان محیطزیست کرمانشاه مشغول به کار شود. 10 سالی بود که در سازمان کار میکرد.
*ازدواج کرده بود؟
پیش از حادثه، برومند یک ماه بود که ازدواج کرده بود. حالا خانوادهمان از هم پاشیده. عروسمان فقط توانست یک ماه با شوهرش زندگی کند.
*از قاتل شکایت کردهاید؟
هنوز نمیدانیم باید چه کار کنیم، حتی پیگیر پرونده هم نیستیم. وکلا و محیطزیست این پرونده را پیگیری میکنند. نمیدانیم باید چه عکسالعملی نشان دهیم. پرونده را سپردهایم به محیطزیست. چون خودمان خیلی شوکهایم. داغمان خیلی بزرگ است. البته هنوز متهم فراری است و دستگیر نشده. برادرم آن روز پس از دادگاه حکم تبرئه را گرفته بود. قاضی حکم برائت از قتل عمد را صادر کرده بود. اما او را کشتند. مدتها بود که زندگی برایمان به جهنم تبدیل شده بود. از وقتی حکم قصاص صادر شد، دیگر زندگی نداشتیم. جوری شده بود که خود برومند به ما دلداری میداد.
*پس از صدور حکم قصاص، تلاشی برای جلب رضایت از خانواده مقتول کردید؟
وقتی حکم قصاص صادر شد، اعتراض زدیم و پروندهاش به دیوانعالی کشور رفت. ولی حکم قصاص نقض و پرونده به شعبه همعرض ارجاع شد. همان روز دادگاه دوباره به ما گفتند قاضی حکم تبرئه داده است. ما پیش از این، خیلی با خانواده مقتول مذاکره کردیم تا برومند را ببخشند. سازمان محیطزیست، از رئیس گرفته تا همکاران، ریشسفیدان و بزرگان محل، خیلی صحبت کردیم. میگفتند قصاص میخواهیم. ما خیلی پیگیر بودیم تا شاید بتوانیم رضایت بگیریم، اما نشد. وکلا به حکم قصاص اعتراض کردند و پرونده دوباره به دادگاه برگشت.
*یعنی برادرتان در لحظات آخر از قتل عمد تبرئه شده بود؟
بله. همان روز دادگاه به ما گفتند که قاضی میخواهد حکم تبرئه صادر کند.
*برادرتان در روزهای آخر چه میگفت؟
هر بار که با برادرم حرف میزدم، میگفت قسم میخورم کسی را از روی عمد نکشتم. میگفت حتی ندیده بودم که چه کسانی داخل ماشین نشستهاند. اصلا نمیدانستم این اتفاق میافتد و فقط وظیفهام را انجام دادم. اتفاقا او امیدش از ما بیشتر بود. همیشه میگفت پناه میبرم بر خدا. هرچی خدا بخواهد همان میشود. میگفت خدا خودش دید و میداند که من قصد کشتن نداشتم. البته در دادگاه آخر هم کلی خواهش و تمنا کرد و از خانواده مقتول خواست او را ببخشند. میگفت عمدی در کار نبوده.
*یعنی حالوروزش خوب بود؟
بله. حتی بهتر از ما بود. خیلی ارتباط خوبی با خدا داشت. قویتر از همه ما بود. خیلی وقتها او ما را دلداری میداد. میگفت خدا کریم است و از تقصیرات همه میگذرد.
*حال خانواده الان چطور است؟
مادرم که اصلا حالش خوب نیست. توان حرفزدن ندارد. شوکه است. ما هم همینطور. هنوز هم باورمان نمیشود که برومند را از دست دادهایم.
*یک بار دیگر روز حادثه را توضیح دهید؟
برادرم در خانه بود که از طریق حراست خبر میدهند خودروی شکارچیان در منطقه است. به دستور فرمانده چند تیر هوایی شلیک میشود. اما سرنشینان خودرو به دستور ایست محیطبانان توجهی نمیکنند. یکی از سرنشینان این خودرو یوسف فلاحی داروندی نام داشت که بر اثر شلیک اسلحه برادرم کشته میشود. گویا یوسف را به بیمارستان میبرند، اما او فوتمیکند. محیطبانان به سازمان برمیگردند و گزارش کار میدهند که از همان روز برادرم تحت نظر در سازمان قرار داشت. پس از آن هم به زندان دیزلآباد منتقل شد تا اینکه حکم قصاصش آمد.
دیدگاه تان را بنویسید